توحیـد -توحید آن است که خالق آسمان وزمین وآنچه بین آنها است

- نخستین گام درراه دینداری وعبادت خدا شناخت خداوند واساس شناختن یگانه دانستن اوست.

 

بسمه تعالی

 

توحیـد

-توحید آن است که خالق آسمان وزمین وآنچه بین آنها است خدای واحد است نه تنها خلقت، تدبیر هم ازآن خداست. تمام کارها، تمام حوادث چه حوادث شخصی وچه اجتماعی همه زیرنظر خدا وبه اراده خداست.

- نخستین گام درراه دینداری وعبادت خدا شناخت خداوند واساس شناختن یگانه دانستن اوست.

-لذت بندگی خدا و عبودیتش بهترین ووالاترین مقام است.

-توحیه یعنی هرچه هست اوست. کسی کاره ای نیست مگربه اجازه او. توحید همان سوره قل هوالله احد است.

-توحید یعنی کارها برای خدا باشد. برای بندگی او که برای همین آفریده شده ایم. « ماخلقت الجن والانس الالیعبدون». انسان وقتی به این خط آمد که تعبیر همان صراط مستقیم است.

-شکوفایی انسان درتوحید است. توحید انسان را برپا می دارد و شکوفا می کند.

- خدا ازانسان دورنیست اما این انسان ها هستند که با خدا فاصله دارند وازخدا دورند. عامل آن هم هوای نفس است. تکبر، حرص، حسد و.. انسان وقتی درست می شود که ازاین جاذبه دورشود. بندگان خدا آنان اند که خدا را شناخته و درراه اطاعت آن حرکت کردند.

- خداوند با تمام ذرات عالم است وازیک ذره هم دورنیست با هرذره هست نه به طورقاطی. ازهرچیز جداست نه به طوردوری، مثل اوچیزی نیست اما او بصیر وشنوا (و..) است . درد ما را می داند واحتیاجاتمان را می فهمد و ما درمحضراو هستیم.

-بالاترین مرتبه شکر گزاری خداوند«فنا فی الله» است یعنی خداوند همه چیز را به ما داده پس همه چیز ما برای او، درراه او باشد وذوب شدن درخداوند ورسیدن به لقاء الله واین همان عبودیت وبندگی خداست. هرچه انسان خود را درمقابل خداوند بشکند به خدا نزدیک تر می شود. نقش انسان را درقرآن بیان می کند وکسی که قرآن بخواند راه ورسم انسان را می یابد. پس اگر این (طور) نباشد اسفل السفالین است وقتی انسان خدا را به بزرگی یاد کرد غیرخدا (پول ، ماشین ، شهوت و.. ) درنظراوکوچک می شود. دنیا برایش کوچک می شود و خداوند درنظراو بزرگ، این بهشت است وبهشت  موعود دنیا قبل ازبهشت جاودانی (حالات بهشتی) اما اگر انسان خدا را فراموش کند پرده کفرضخیم می شود وهمین انسان با هوش طوری پرده های کفرش ضخیم می شوند که دیگرخدا را نمی بیند ووقتی به این حالت رسید دیگر انذار وعدم انذار برایش فرقی ندارد وآنگاه که انسان شقی شد دیگر صلاحیت هم ندارد، «ختم الله علی قلوبهم وسمعهم وعلی ...» و«لهم عذاب عظیم».

-خداوند بردباری می کند آنچنان که گویا نمی داند واغماض می کند که گویی ندیده است ومی پوشاند که گویی به اوعصیان نمی شود. برای عقوبت عجله نمی کند به لحاظ کرمش و اغماض وحلمش.

- البته بالاتر ووالاتر است ازاین که وصف کنندگان اورا درک کنند با صفاتی که اوموصوف است به آن وجزاین نیست که وصف کنندگان به اندازه خودشان وصف می کنند. . عظمت وجلال او، خداوند بالاتر ازآن است که وصف کنندگان اورا درک کنند. خداوند ازبندگان خود غنی است، احتیاج به عبادت بندگانش ندارد ولی انسان موظف است تکلیف خود را انجام دهد،زندگی ما باید زندگی محمد وآل محمد (صلی الله علیه وآله ) باشد.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:«خدا، هستی ثابت دارد وعلم اوخود اوست درحالی که معلومی نبود وسمع اوخود اوست درحالی که مسموعی نبود وبصراو خود اوبود درحالی که مبصری نبود وقدرت اوخود او بود درحالی که مقدوری نبود.» بحارالانوار، ج 2، ص 125. (اخبار وروایات نقل شده ازاهل بیت دراین مسائل بسیار زیاد است).

- امام پنجم وششم وهشتم (علیهم السلام ) می فرمایند: « خدای تعالی نوری است که با ظلمت مخلوط نیست وعلمی است که جهل درآن نیست وحیاتی است که مرگ درآن نیست». بحار ، ج 2، ص 129

- امام هشتم (علیه السلام) می فرمایند:« مردم درصفات سه مذهب دارند: گروهی صفات را به خدا اثبات می کنند با تشبیه به دیگران وگروهی صفات را نفی می کنند و راه حق، مذهب سوم وآن، اثبات صفات است با نفی تشبیه به دیگران». بحار ، ج 2، ص 94

امام ششم علیهم السلام فرمودند: « خداوند تبارک وتعالی با زمان ومکان وحرکت وانتقال وسکون متصف نمی شود بلکه او آفریده زمان ومکان وحرکت وسکون است» بحار، ج 2، ص 92

 

چند نکته درتوحید

- ذات خداوند، نا محدود ونامتناهی است، این کمالات که درصورت (شکل وعنوان ) صفات برای او اثبات می شوند درحقیقت عین ذات و همچنین عین یکدیگرمی باشند ومغایرتی که میان ذات وصفات وهمچنین درمیان خود صفات دیده می شود تنها درمرحله مفهوم است وبه حسب حقیقت جزء یک واحد غیرقابل تقسیم درمیان نیست، اسلام برای جلوگیری ازاین اشتباه ناروا(تحدیدات به واسطه توصیف نفی اصل کمال ) عقیده پیروان خود را درمیان نفی واثبات نگه می دارد ودستور می دهد اینگونه اعتقاد کنند که:

«خدا علم دارد نه مانند علم دیگران، قدرت دارد نه مانند قدرت دیگران می شنود نه با گوش  ومی بیند نه با چشم وبه همین ترتیب.»

- توحید مراتب و اقسام دارد: توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، توحید عبادی، (مأخذ طهارت روح برگرفته ازآثار علامه شهید مطهری).

-حکمت اینکه خداوند متعال به توسل (به اهلبیت (س) ) امر کرده این است که مقام والای بندگان شایسته را معرفی کند ودیگران را به عبادت واطاعت که موجب رسیدن آنان به چنین مقامی شده است تشویق نماید وازاین که کسانی به عبادت های خودشان مغرورشوند جلوگیری کند.

-قرآن با آیات، ثابت می کند وانسان را به این علم می رساند که زندگی با هدف است وهدف رشد انسان است. فلاح انسان است وانسان برسد به جایگاهی که خداوند برای آن آفریده شده است وآن هم بهشت جاودانی است.

-انسان باید مقدرات الهی را بداند، حلال وحرامش را و.. که
راهنمایی های پیامبران که درخط خدایند.

- به خداوند باعظمت می گوییم ما به تو بندگی می کنیم تو خدای منی، تو معبود منی.

-شکوفایی انسان دراعتقاد به توحید است قولوا لااله الاالله تفلحوا. انسان که به این علم رسید خدا درنظرش عظیم وغیرخدا هرچه باشد، حقیر وکوچک می شود یعنی دنیا با تمام زیبایی هایش درنظریک مسلمان کوچک وحقیر است. اگر دیگران دارند اوناراحت نمی شود وحسد نمی کندواگر خود دارد حریص نیست وبخل نمی ورزد وخصوصیت های خوب وزیبای دیگر که همان شکوفایی است به عبارت دیگر تزکیه انسان است که کلید بهشت است. بهشت سرتاسری (جزاء من تزکی ، 76 حله ).

آری اسلام با تعلیماتش با مقررات روزمره اش، نماز، زکوه، حج، جهاد و.. حتی کسانی راکه سواد خواندن ونوشتن هم ندارند نیز به این مقام می رساند دنیا وزیبایی های آن اگر درچشم ها حقیر وناچیز باشد دیگر جایی برای حرص، بخل وحسد ودیگرحالات رذل جهنمی باقی نمیماند و زندگی بهشت گونه می گردد. پیامبرفرمود: «هرکس به فقرش صبرکند روز قیامت با من خواهد بود.»

-آری شخص مسلمان درهرحال بنده خداست وداشتن ونداشتن پیش اویکسان است . به جایی می رسد که او دارای نفس مطمئنه است که بهرحال رضایت دارد وخدا هم ازاو راضی است. او درهرحال ودرهرحادثه به خدا رجوع می کند. خدایی که « له مافی السموات والارض وما بینهما وما.. آیه 6 طه).

او همواره مخاطب آیه « یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی والخلی جنتی» سوره فجر 27 الی 30 است. او قبل ازبهشت موعود، دردنیا هم درباغستان است (حالات بهشتی دارد) ومشمول آیه 54 و 55 سوره قمر می باشد. «ان المتقین فی جنات ونهر فی مقعد صدف عقد ملک مقتدر.

ترجمه : بی گمان متقیان درباغستان ها ونهرها هستند . درمقام ومنزلت صدق، نزد فرمانروای مقتدر.

مطالب مرتبط
    تنظیمات
    این پرونده را به اشتراک بگذارید :
    Facebook Twitter Google LinkedIn

    یادداشت کاربران
    درج یک یادداشت :
    نام کاربری :
    پست الکترونیکی :
    وب :
    یادداشت :
    کد امنیتی :
    3 + 6 = ?