دلایل طول عمر امام زمان(عج)
دلایل طول عمر امام زمان(عج)درباره این مطلب كه آیا امكان دارد یك انسان، قرنها زندگی كند، تا رهبر موعود را مصداق چنین عمری بدانیم؟سخن بسیار گفته و نوشته شده است، آن حضرت اكنون بیش از 11 قرن را سپری كرده و حدود چهارده برابر یك انسان معمولی كه مراحل زندگی را، از كودكی تا پیری، دیده عمر كرده است.امكان طولانی بودن عمر یك انسان از نظر عقلی ممكن است؛ زیرا «امكان»، یكی از سه معنی زیر را دارد:1ـ امكان عملی2ـ امكان علمی3ـ امكان منطقی یا فلسفیمقصود از «امكان عملی» آن است كه یك امر تا آن حد «شدنی» به نظر آید، كه هر كسی در وجود خود چنین نیرویی را بیابد. برای مثال: سفر به اقیانوسها و رسیدن به عمق دریاها و رفتن به كرهی ماه، اموری هستند كه امروزه امكان عملی یافتهاند.غرض از «امكان علمی» هم آن است كه اگر چه امری به مرحله امكان عملی نرسیده باشد ـ كه با ساختهها و پدیدههای تمدن كنونی، به انجام آن مبادرت كنیم ـ اما در آستان دانش و در برابر موضع گیریهای پویای علم، نتوانیم دلیلی بیابیم كه امكان آن امور و وقوعشان را نفی كند.برای مثال: فرود آمدن انسان در كره زهره، از دیدگاه دانش، به هیچ وجه نشدنی نمینماید، و انگیزهای برای نفی وقوع آن وجود ندارد. موضع گیریهای كنونی دانش، به ما میگوید كه اگر چه این آرزو تا به امروز تحقق نیافته است، ولی در امكان وقوعی آن تردیدی نیست. زیرا میان فرود آمدن انسان در كره زهره و كره ماه، بیش از یك درجه فاصله نیست. با گذشتن از دشواریهایی كه دورتر بودن راه پدید میآورد؛ فرود آمدن در زهره را ـ اگر چه عملاً امكان نیافته ـ از نظر علمی میتوان ممكن شمرد. برعكس، رفتن به خورشید از نظر علمی هم، ناممكن است. زیرا دانش و تجربه، جایی برای تصور آن ندارد، كه مثلاً اختراع پوششی را ممكن بدانیم كه جان انسان را در برابر كوره وحشتناك و سهمگین خورشید، محافظت كند.هدف ما از امكان فلسفی یا منطقی نیز، آن است كه امری، در برابر عقل ـ یا با در نظر گرفتن تجربههای پیشین و قوانین گذشته ـ مانعی برای تصور وقوع نیابد تا حكم «محال» پیدا كند.برای مثال: امكان منطقی ندارد كه سه پرتقال به دو بخش مساوی تقسیم شوند، بدون آن كه یكی را به دو نیم كنیم. زیرا عقل پیش از تجربه و عمل میگوید كه «سه» یك عدد «فرد» است و هیچگاه زوج نمیشود، پس عقلاً ممكن نیست كه سه پرتقال را به دو بخش مساوی تقسیم كنیم. زیرا بخش پذیری آن به دو قسمت مساوی، مستلزم آن است كه «سه در آن واحد، هم فرد باشد و هم زوج»! و این تناقض است و «تناقض محال منطقی است».اما رفتن انسان به درون آتش، بی آن كه بسوزد، و نیز رفتن آدمی به كره خورشید ـ بی آن كه گرمای خورشید در او اثر كند ـ امری نیست كه از جنبهی منطقی محال باشد، چون مستلزم هیچ تناقضی نیست.اگر فرض كنیم حرارت جسمی كه گرمای آن بیشتر است، در جسمی با گرمای كمتر، اثر نكند، تناقض از بین رفته است. هر چند این فرض بر خلاف تجربههای گذشته ماست كه ثابت میكند: دو جسم، كه یكی حرارتش بیشتر از دیگری باشد، وقتی در كنار هم قرار بگیرند، به مبادله حرارت میپردازند، تا حرارت هر دو مساوی شود.بنابراین در مییابیم كه امكان منطقی، دایرهای پهناورتر از امكان علمی دارد و دایرهی این یكی نیز نسبت به دایره عملی از گستردگی بیشتری برخوردار است.شكی نیست كه از نظر منطقی، امكان زندگانی هزاران ساله برای انسان وجود دارد. زیرا این مسأله از نظر عقلی محال نیست. و در این گونه فرضیهها، تناقضی دیده نمیشود. زیرا «زندگی» مفهومی است كه «مرگ» زودرس را در خود نهفته ندارد و در این امر تردیدی نیست. همچنین مسلم است كه زندگانی طولانی، فعلاً امكان عملی ندارد، و مانند مسائلی چون ـ رفتن به ماه و فرو رفتن در آبها ـ نیست، كه با وسائلی كه اكنون در اختیار بشر است؛ و با دست آوردهایی كه از محتوای آزمایشهای علمی نصیب انسان شده، بتوان عمر انسان را به صدها سال افزایش داد. اما از دیدگاههای علمی، این مسأله صورت دیگری مییابد و باید گفت كه دانش امروز دلیلی نمیبیند كه امكان عمر طولانی را از جنبهی نظری نفی كند.بررسی علمی و بحث مسألهی طول عمر، در حقیقت بستگی دارد به نوع تفسیری كه علم فیزیولوژی از «پیری و فرسودگی» دارد. این قانون كه: «پیری و فرسودگی» زاییدهی یك قانون طبیعی حاكم بر بافتهای پیكرهی انسانی است، و ضروری است كه بدن پس از رسیدن به آخرین مرحلهی رشد، كم كم فرسوده شده، برای ادامهی زندگی، كارآیی كمتری داشته باشد؛ تا آنگاه كه در لحظهای معین از كار بیفتد. آیا حتی در مورد بدنی هم كه از هر گونه تأثیر خارجی بر كنار مانده صادق است؟ یا این كه فرسودگی و كاهشی كه در كارآیی بافت و نسوج مجموعهی بدن به چشم میخورد؛ نتیجهی نبرد با عوامل بیرونی ـ مانند میكروبها و سموم ـ است كه به بدن انسان راه مییابند؟این پرسشی است كه دانش امروز، از خود میكند و در راه پاسخ دادن به آن هم میكوشد. در محدوده برداشتهای علمی معاصر، به این پرسش پاسخهای گوناگونی داده شده است: اگر پیری و فرسودگی و ناتوانی، نتیجهی مبارزهی جسم با عوامل بیرونی معین، و تأثیر پذیری از آنها باشد؛ از جنبهی نظری امكان دارد كه بافتهای تشكیل دهندهی بدن انسان را از عوامل معین و مؤثر در آن، بر كنار داشت؛ تا زندگی آدمی طولانی شود. اما اگر از دیدگاه دیگر به بررسی بپردازیم، به این نتیجه میرسیم كه پیری یك قانون طبیعی است و هر بافت و اندام زندهای، در درون خود، عامل نیستی حتمی خود را نهفته دارد كه در اثر مرور زمان؛ موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلهی فرسودگی و مرگ میرساند. ولی نگریستن از این دیدگاه هم مستلزم آن نیست كه هیچ گونه انعطافی در این قانون طبیعی راه نیابد. بلكه اگر همچنین قانونی مسلم انگاشته شود، تازه قانون انعطاف پذیری است. زیرا هم ما، در زندگی معمولیمان میبینیم؛ و هم دانشمندان در آزمایشگاههای علمیشان مشاهده میكنند كه: پیری یك پدیدهی فیزیولوژیكی است و ربطی به «زمان» ندارد. گاهی زود فرا میرسد و گاهی با فاصلهی زمانی بیشتری آشكار میگردد. تا آنجا كه برخی از سالمندان را میبینیم كه نشانههای پیری بر اعضاءآنان ظاهر نشده و از نرمی و تازگی برخوردارند. پزشكان و متخصصان نیز بر انعطاف پذیری این قانون تصریح دارند. حتی بعضی از دانشمندان توانستهاند عملاً از انعطاف پذیری این قانونی كه طبیعی و ضروری تلقی شده است بهرهگیرند؛ و زندگی پارهای از حیوانات را از صدها برابر عمر طبیعی آنها بیشتر كنند.[1]اینان با به دست آوردن موفقیتهای چشمگیر، قانون پیری طبیعی را شكسته، از نظر علمی روشن ساختهاند كه عقب انداختن پیری یا فراهم ساختن موقعیتها و عوامل معین، امری است كه از نظر علم امكان دارد. اگر دانش امروز، نمیتواند این برنامه را در مورد پدیدههایی چون «انسان» پیاده كند؛ تنها به دلیل دشواریهای بیشتری است كه در مورد انسان نسبت به حیوانات دیگر وجود دارد.بنابر این علم با موضع گیریهای پویایش، نشان میدهد كه از جنبهی نظری؛ دلیلی برای نفی امكان دراز شدن عمر انسان، وجود ندارد. خواه پیری را از این دیدگاه ببینیم كه نتیجه و بازده مبارزه جسم با عوامل بیرونی و تأثیر پذیری از آنهاست و یا این كه نتیجهی یك قانون طبیعی بدانیم كه در درون موجودات زنده نهفته است و آنها را به سوی مرگ و نیستی میكشاند.در پرتو آنچه گفته شد، میتوانیم دربارهی «عمر حضرت مهدی» - عجل الله تعالی فرجه الشریف - به بررسی بنشینیم و به پرسشها و شگفتیهایی كه پیرامون آن را گرفته پاسخ گوییم. پس از آن كه امكان علمی و منطقی عمر طولانی، مشخص شد، و دریافتیم كه دانش نیز، در راهی است كه این امكان نظری را به امكان عملی تبدیل كند، دیگر هیچ انگیزهای برای شگفتیها باقی نمیماند. مگر این كه در «دانش مهدی» - عجل الله تعالی فرجه الشریف - شك كنیم و پیشی گرفتن علم او را بر كاروان دانش بشر، بعید بشماریم!اگر این مسأله مطرح باشد كه به خاطر زنده نگه داشتن این رهبر، چگونه اسلام توانسته بر دانش پیشی بگیرد؟ طرح این پاسخ لازم است كه: این تنها موردی نیست كه اسلام از حركت دانش پیش افتاده باشد. مگر مجموعهی شریعت اسلامی، چندین سده بر حركت علم و تحول طبیعی اندیشههای انسانی پیشی نگرفت؟ مگر اسلام در زمینهی فرمانروایی درست، برنامههایی را عرضه نكرد، كه آدمیان ـ در حركت مستقل خویش ـ پس از گذشت صدها سال شایستگی رسیدن به آن برنامهها را یافتند؟ مگر اسلام قوانین استوار و فرزانهای نیاورده كه انسان ـ فقط در سالهای اخیر ـ توانسته به راز و فلسفه و انگیزه برخی از آنها پی ببرد؟ یا مگر پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به كشف و بازگویی رازهای آفرینش نپرداخت؟ رازهایی كه از خاطر هیچ ا نسانی نگذشته بود و پس از سیر تكاملی دانش به اثبات رسیدند؟ اگر همهی اینها را باور داریم، چگونه برای خداوند بلند مرتبه و فرستندهی شریعت اسلام، دشوار میشماریم كه حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را بر دانش زمان پیشی دهد؟ما در این جا، فقط آن بخش از پیشی گرفتنهای اسلام بر دانش را، پشتوانهی استدلال خود قرار دادیم، كه مستقیماً میتوانیم آنها را درك كنیم. ممكن است نمونههای دیگری از پیش آگاهیها را به آن بیفزاییم كه هنوز سیر تكاملی دانش به آنها نرسیده است. برای مثال خداوند ما را آگاه ساخته كه پیامبر را در یك شب، از خانهی كعبه تا مسجد اقصی سیر داده است. درك چگونگی این سیر را، اگر در محدودهی مرزهای قوانین طبیعی بررسی كنیم، نشانگر بهرهبرداری از قوانین حاكم بر طبیعت است؛ به شكلی كه دانش هنوز، نتوانسته به ویژگیهای آن راه یابد شاید صدها سال دیگر لازم باشد تا چگونگی آن مشخص گردد.این خبر خدایی كه از اعطای قدرت حركتی چنان برق آسا به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ، یاد میكند ـ پیش از آن كه عمل بتواند چنین آرزویی را ممكن شمارد ـ بر همان پایهای است كه به آخرین جانشین تعیین شده پیامبر، چنان زندگانی درازی ارزانی شده است. یعنی درست پیش از آن كه دانش بتواند به چنان آرزویی جامهی عمل بپوشد.طول عمری كه خداوند بزرگ، به موعود منتظر و نجات بخش بخشیده، در مرزهایی كه مردم تاكنون بدان خو گرفتهاند و دانش به آن قطعیت داده، امری شگفت مینماید. اما آیا خود نقش دگرگون سازنده و كوبنده این رهبر، در مرزهای مورد پذیرش مردم امروزی و نمودهای تحولات تاریخی گذشته، شگفتآور نیست؟ مگر دگرگون كردن جهان و از نو ساختن بنای آن بر پایهی تمدنی تازه، و شالودهای از درستی و داد، كه بر عهده او نهاده شده، نقش سترگی نیست؟ پس چرا وقتی از مقدمات این مأموریت بزرگ، با پدیدهها و پیوندهایی بیرون از محدودهی پذیرفتههای ما، بر میخوریم ـ همانند طول عمر او ـ دچار شگفتی میشویم؟ زیرا شگفتی این ویژگیهای مقدماتی، شگفتآورتر از ایفاگری نقش بزرگی نیست كه مهدی موعود - عجل الله تعالی فرجه الشریف - باید آن را به انجام برساند.شاید این تنها یك تصادف باشد كه در طول تاریخ انسان، تنها دو تن مأمور به پاك ساختن تمدن انسانی از مایههای فساد و تباهی، و دوباره سازی آن گردند و هر دو را نیز، آن چنان زندگانی درازی شود كه چندین برابر یك آدم معمولی، عمر كنند! حضرت نوح - علیه السلام - نخستین آن دو، در گذشته نقش خویش را به پایان برد و به گفته صریح قرآن، نهصد و پنجاه سال در میان مردم خویش درنگ كرد و سر نوشتش آن بود كه به دنبال طوفان، تمدن جهان را از نو بیاغازد. دیگر حضرت «مهدی» - عجل الله تعالی فرجه الشریف - است كه نقش خویش را در آینده ایفا میكند و تاكنون بیش از هزار و صد سال در میان مردم خویش زیسته و مقدّر چنین است كه در روز موعود جهان را دوباره بسازد. پس چگونه زندگانی دراز نوح را باور داریم و طول عمر مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - را نمیپذیریم؟[2]--------------------------------------------------------------------------------[1] . هزاران سال است كه بشر آرزو میكند كه فرا رسیدن مرگ را، كه پدیدهای مقدر است، به تأخیر اندازد. در قرون گذشته، پژوهشهای كیمیاگران، برای دست یافتن به اكسیر حیات به نتیجه نرسید.در اواخر قرن نوزدهم، پیشرفتهای علمی موجب شد كه امید به زندگی طولانیتر دوباره رونق بگیرد و شاید همین فردا، این رؤیای شیرین به واقعیت بپیوندد!در این مورد، دانشمندان، نخست به آزمایشهایی دربارهی حیوانات پرداختهاند.برای نمونه: «مك كی» كارشناس برجستهی دانشگاه كورنل ـ و «آلكس كامفروت»، از دانشگاه لندن، تجربههایی در مورد رابطهی تغذیه و پیری دادهاند.«آلكس كامفورت» توانست در آزمایشهای خود،طول عمر دستهای از موشها را پنجاه درصد افزایش دهد.نتایج مطالعات چهار سالهی «ریچارد روچشلد»، كارشناس دیگر آمریكایی ـ در استفاده از «دی میتل آمینو ـ اتانول»، در طول عمر موشها ـ در بهار 1972م. منتشر شد.این دانشمند و گروه همكارش،به این نتیجه رسیدند كه مصرف «دی میتل آمینو ـ اتانول» طول عمر موشها را، در مدت آزمایش، بین 6 تا 49 درصد افزایش داده است. مطالعه روی پشهها به امكان افزایش طول عمر آنها حتی تا 300 برابر منجر شده است.[2] سيد محمد باقر صدر- جستجو و گفتگو پيرامون امام مهدي (عج)، ص15
مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
یادداشت کاربران
درج یک یادداشت :