قرآن مجید کتابی است همیشگی

بسم الله الرحمن الرحیم قرآن کریم کتاب همیشگی کفارو مشرکین نه تنها قران کریم را سحر نامیدند بلکه به مطلق دعوت پیغمبر اکرم (ص) سحر می گفتند و هر وقت آن حضرت مردم را به راه خدا دعوت می نمود و حقایقی را به آنان گوشزد می فرمود یا پند و اندرز می داد می گفتند سحر می کند، در صورتیکه در همه احوال مسائلی را برایشان روشن می فرمود که با نهاد خدا دادی و شعور انسانی خود صحت آنها را درک می نمودند و راه راست و روش روشنی را با آنان نشان می داد که سعادت و کامیابی جامعه بشری را عیناً در آن مشاهد می کردند و هیچ بهانه ای در پذیرفتن آن نداشنتد و چنین مطالبی را نمی توان سحر نام گذاشت. ..

 
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن کریم کتاب همیشگی
 
کفارو مشرکین نه تنها قران کریم را سحر نامیدند بلکه به مطلق دعوت پیغمبر اکرم (ص) سحر می گفتند و هر وقت آن حضرت مردم را به راه خدا دعوت می نمود و حقایقی را به آنان گوشزد می فرمود یا پند و اندرز می داد می گفتند سحر می کند، در صورتیکه در همه احوال مسائلی را برایشان روشن می فرمود که با نهاد خدا دادی و شعور انسانی خود صحت آنها را درک می نمودند و راه راست و روش روشنی را با آنان نشان می داد که سعادت و کامیابی جامعه بشری را عیناً در آن مشاهد می کردند و هیچ بهانه ای در پذیرفتن آن نداشنتد و چنین مطالبی را نمی توان سحر نام گذاشت.
آیا این سخن که « سنگ و چوبی را با دست خود می تراشید پرستش نکنید و فرزندان خود را قربانی آنان می نماید و پی خرافات مروید» جادو است؟ و آیا اخلاق پسندیده مانند راستی و درستی و خیر خواهی و انسان دوستی و صلح و صفا و عدالت و احترام حقوق انسانی را می توان سحر نامید؟
خدای متعال در کلام خود به این معنی اشاره نموده می فرماید:
« ولئن قلت انکم مبعوثون من بعد الموت قال الذین کرو ان هذا لسحر مبین»
سوره هود آیه 7 خلاصه ترجمه:
وقتی که بکفار می گویی پس از مرگ زنده خواهید شد می گویند سحر می کند.
قرآن مشرکان را به معارضه می طلبد:
کفار ومشرکان که آئین بت پرستی در زمین دلهایشان ریشه دوانیده بو دهرگز آماده نبودند که دعوت اسلامی را بپذیرند و در برابر حق و حقیقت سر تعظیم فرود آورند از این رو پیغمبر اکرم (ص) را تکذیب کرده می گفتند: دروغگو است و قرآنی را که به خدا نسبت می دهد سخن خودش می باشد.
برای رفع این تهمت قرآن کریم در مقام تحدی بر آمده جمعیتی را که پیشروان و یکه تازان میدان فصاحت  وبلاغت بودند به مبارزه دعوت کرد و از ایشان خواست که اگر در تکذیب پیغمبر راست می گویند گفتاری همانند این گفتار بیاورند و از این راه بی اساس بودن دعوت اسلامی را ثابت کنند.
چنانکه خدای متعال می فرماید:
« ام یقولون تقوله بل لا یومنون فلیأتوا بحدیث مثله ان کانو صادقین»
سوره طور آیه 34 خلاصه ترجمه:
بلکه می گویند قرآن را خودش ساخته است. اگر راست می گویند آنان نیز کلامی مانند آن بیاورند.
و باز می فرماید:
« ام یقولون افتراه قل فأتوا بسوره من مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین» 
سوره یونس آیه 38 خلاصه ترجمه:
میگویند قرآن دروغی است که بخدا بسته شده ( کلام محمد است نه کلام خدا) بگو اگر راست می گویید شما نیز سوره ای مانند یکی از سوره های قرآن بیاورید و در این باره از خدایان خود (بتها) و از هر کس که می توانید استمداد بجویید.
کفار و مشرکین عرب که استادان سخن و فرمانروایان ملک فصاحت  وبلاغت بودند با آن همه کفر ونخوت و غرور که در سخنوری داشتند از اجابت این تکلیف سربازدند و از مسابقه چشم پوشیدند و ناگزیر معارضه گفتاری را تبدیل به مبارهز خونین نمودند؛ یعنی کشته شدن برایشان آسان تر از رسوایی معارضه بود.
سخنوران عرب از معارضه با قرآن عاجز شدند نه تنها آنان که در عصر نزول قرآن زندگی می کردند کسانی هم که پس از عصر نزول قرآن به وجود آمدند نتوانستند کاری انجام دهند و پس از زور آزمایی عقب نشینی کردند.
زیرا طبیعت بشر پیوسته متمایل به آن است که هر شاهکار یا هنری از دیگری ظاهر شود و توجه مردم را به خود جلب نماید اگرچه مانند مشت زنی و ریسمان بازی کمترین تاثیر مستقیمی در زندگی جامعه نداشته باشد گروهی از مردم به صدد آوردن مثل آن یا بهتر از آن در آمده بفکر مسابقه می افتند و از اینجا معلوم است پیوسته گروهی در کمین قرآن هستند و اگر راهی برای معارضه با این کتاب آسمانی بیابند از سلوک آن لحظه ای از پا ننشینند.
اینان از معارضه عاجز شدند و نتوانستند نام سحر وجادو را بهانه قرار داده بگویند قرآن سحر است زیرا سحر عملی است که بحسب خاصیت حق را باطل و یا باطل را حق جلوه می دهد، دروغ را راست یا راست را دروغ می نماید و اگر قرآن با لهجه زیبا و نظم شیوای ودب شکار دلها می پردازد خاصیت زیبایی طبیعی او است و دخلی به عالم سحر ندارد و اگر از راه لفظ به سوی یک سلسله مقاصد دعوت می نماید و معارفی را به مردم یادآوری می کند با شعور انسانی و نهاد خدادادی خود واقعیت و حقانیت آنها را می فهمند و مردم را به یک رشته رفتار و کردار مانند. حق شناسی و خیر خواهی و دادگری و انسان دوستی و امید دارد که عقل سلیم گزیری از پذیرفتن و ستودن آنها ندارد.
جزئیات حقیقت چیزی نیست ایشان عاجز شدند و نتوانستند بگویند قرآن کلامی است که در اوج کلام بشر قرار گرفته و از این روی در زیبایی و دلربابی و بلاغت و دلنشینی رقیب ندارد و این دلیل نمی شود که کلام خدا است.
بعبارت دیگر هر صفتی یا صنعتی مانند جرات و شهامت و خواندن و نوشتن و نظایر آنها که قابل پیشرفت است قهراً در تاریخ بشر یک نابغه ای که به منزله اول برنده مسابقه باشد خواهد داشت و چه مانع دارد که پیغمبر اکرم در تلکم عربی با نظم مخصوص در درجه اول بلاغت باشد و در این صورت کلام او با اینکه کلام بشری است معارضه نشدنی خواهد بود.
سخنوران معاصر پیغمبر اکرم (ص) این سخن را نگفتند از مدعیان قرآن نیز کسی نتوانسته بگوید یا به ثبوت رساند زیرا هر صفت و صنعتی که بدست یکی از نوابغ به اوج ترقی برسد هرچه باشد بالاخره امری است که از قابلیت و استعداد انسانی سر چشمه گرفته مولود طبیعت بشری است و از این رو برای دیگران نیز ممکن است راهی که به وسیله آن نابغه باز شده پیش گیرند و در اثر تلاش و کوشش لازم کاری همانند کارهای همان نابغه و از نوع آن با همان اسلوب بلکه بهتر از آن را اگر چه از هر جهت به او نرسد انجام دهند.
با این حال برای نابغه نامبرده که نخستین باز کننده راه است تنها سمت پیشوایی و پیشقدمی می ماند.
مثلا نمی توان در سخاوت بالادست حاتم طلایی نشست ولی می توان کاری همانند کارهای او کرد؛ نمی توان گوی سبقت را در خوش نویسی از دست می رود در نقاشی از دست مانی نقاش گرفت ولی در اثر تلاش و کوشش شایان می توان کلمه ای به شیوه میر نوشت یا تابلوی کوچکی را با اسلوب مانی نقاشی کرد.
بنا به همین قانون عمومی اگر قرآن کریم بلیغترین کلام بشری بود ( نه کلام خدا) برای دیگران و خاصه سخنوران نامی جهان امکان داشت که درا ثر ورزیدگی در همین اسلوب کتابی و دست کم سوره ای شبیه و همانند یکی از سوره های قرآن بسازند.
قرآن کریم در مقام معارضه؛ کلامی همانند کلام خود از مردم خواسته نه بهتر از خود « فلیاتوا بحدیث مثله؛ فاتوا بسوره مثله فاتوا بعشر سور مثله مفتریات لایاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا».
 
تعلیمات قرآن
 
قرآن کریم در مدت بیست وسه سال زمان دعوت پیغمبر اکرم (ص) تدریجاً نازل شده و نیازمندیهای جامعه بشری را پاسخ گفته است.
قرآن کتابی است که در بیانات خود هدفی جز راهنمایی مردم بسوی سعادت ندارد. اعتقاد درست و خلق پسندیده و عمل شایسته را که پایه های سعادت فرد و جامعه انسانی است با کلامی رسا تعلیم می کند.
« و نزلنا الیک الکتاب تبیاناً لکل شیءٍ» سوره نحل آیه 89. کتابی که هر چیز را روشن می کند بسوی تو فرستادیم. قرآن معارف اسلامی را به اختصار بیان فرموده برای تفضیلات آن معارف مخصوصاً برای توضیحات مسائل فقهی مردم را به در خانه نبوت هدایت می کند چنانکه می فرماید : « وئ انزلنا الیک الذکرلتبین ما نزل الیهم من ربهم» سوره نحل آیه 64 خلاصه ترجمه: قرآن را فرستادیم تا آنچه را که از جانب خدا برای مردم فرستاده شده است برای آنان روشن سازی.
« و ما انزلنا الیک الکتاب الالتبین لهم الذی اختلفو فیه» سوره نحل آیه 64 خلاصه ترجمه: این کتاب را بدین منظور بسوی تو فرستادیم که اختلاف مردم را حل کرده حق را برای آنان روشن سازی.
و باید دانست که پیغمبر اکرم (ص) در تفسیر کتاب خدا و توضیح معارف دین، گفتار اهل بیت خود را مانند سخن دانسته و فرموده است که :
« قرآن و اله بیت من تا دامنه قیامت از یکدیگر جدا نمی شود و هر کس بخواهد از قرآن استفاده کند باید دست بدامن اهل بیت من بزند.»
 
دانش و نادانی از نظر قرآن
 
ستایشی که در قرآن کریم از علم و دانش شده و تشویقی که نسبت به تفکر و تعقل به عمل آمده در هیچ یک از کتب آسمانی دیگر یافت نمی شود و همچنین نکوهشی که از جهل و نادانی گردیده از مختصات قرآن است بطوریکه علم و دانش را زندگی و حیات و نادانی را مرگ نامیده و برای معرفی کامل محیط پر از فساد قبل از اسلام آن را محیط جاهلیت خوانده است.
در سوره زمر آیه 9 می فرماید « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون، ایا مردم دانا با مردم نادان برابرند؟ در سوره انعام آیه 122 می فرماید: « ارمن کان میتاً فأحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی ظلمات لیس بخارج منها، آیا کسی که روان مرده یی داشت و ما او را زنده کردیم و برایش چراغی از معرفت و دانش ساختیم که با روشنایی آن میان مردم زندگی می کند مانند کسی است که با روان مرده برای همیشه در تاریکی جهل و نادانی فرو رفته است؟
« انها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور» سروه حج آیه 56 خلاصه ترجمه: در حقیقت کور کسی است که از علم و فهم بی بهره است نه آن کس که چمشش نمی بیند.
« لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها ولهم آذان لا یسمعون بها» سوره اعراف آیه 179، آنانکه از روی جهل و ناانی سخن حق را نمی پذیرند دلهایشان آنچه را که باید نمی فهمد، چشمهایشان دیدنیها را نمی بیند و گوش هایشان در برابر سخنان درست کر است؛ آنان مانند ستوران و چهارپایان بلکه گمراه تر از آنهایند ( زیرا چهار پایان از وسائل فهم خود بهره برداری می کنند ولی اینان از وسائل ادراک خود استفاده نمی نمایند) آنان هستند که زندگی خود را با غفلت و بی خبری می گذرانند.
« و ما یستوی الاعمی و البصیر و لا الظلمات و النور و لا الضل و لا الحر و ما یستوی الحیاء و الا الاموات» سوره فاطر آیه 19-22 خلاصه ترجمه: نابینا و بینا- تاریکی و روشنی؛ سایه خنک و باد گرم و سوزان، زندگان و مرد یکسان نیستند.
خدای متعال در آیات بسیاری از کلام خود بشر را به تفکر و تدبر ترغیب و تشویق می فرماید و بندگان خود را دستور می دهد که در آفرینش آسمانها و زمین و پدیده های گوناگونی که در آنها است بیندیشند و مخصوصاً در خلقت انسان تفکر کنند؛ و نیز توصیه می کند که در تاریخ ملتها و امت های گذاشته و آثار و رسوم و عادات اطوار ایشان که در واقع علوم و فنون متفرقه انسانی است مطالعه کنند و از نتایج این مطالعات برای سعادت حقیقی خود استفاده نمایند و باید دانست که زیر و رو کردن نظرات فنی و مسائل علمی برای بهبود و ترقی زندگی چند روزه و محدود این جهان نیست بلکه باید بر اساس مطالعات علمی سعادت و آسایش حیات جاودانی بعدی را تامین کرده.
 
تعلیم قرآن نسبت به آفریدگار جهان
 
وجود آفریدگار:
« افی الله شک فاطر السماوات و الارض، سوره ابراهیم آیه 10 ترجمه : آیا در وجود خدائیکه آفریننده و پدید آورنده آسمانها و زمین است می شود شک کرد؟ 
توضیح: در روشنایی روز همه چیز بیش چشم نمایان است؛ خودمان، دیگران خانه؛ شهر، بیابان؛ کوه و جنگل و دریا را می بینیم اما وقتی که تاریکی شب محیط را فرا گرفت همه آن چیزهای روشن و پدیدار روشنی خود را از دست می دهند در آن وقت می فهمیم که آن روشنی از خودشان نبوده بلکه مربوط به خورشید بوده که به واسطه نوعی ارتباط آنها را روشن می کرده است . خورشید خود روشن است و با تابش خود زمین و آنچه که در آن است روشن و آشکار می کند، اگر روشنی از خود این اشیاء بود هرگز آن را از دست نمی داد.
انسان و سایر حیوانات زنده با چشم و گوش و حواس دیگر خود اشیاء را درک می کنند با دست و پا و سایر اعضاء درونی و بیرونی بفعالیت می پردازند. ولی پس از چندی از حس و حرکت افتاد دیگر هیچ گونه جنبش و فعالیتی از خود بروز نمی دهند و به عبارت دیگر می میرند.
ما با مشاهده این صحنه قضاوت می کنیم که شعور و اراده و جنب وجوشی که از این جانداران بظهور می رسد از هیکل و کالبد آنها نیست بلکه از روح و جانشان می باشد که با رفتن آن، زندگی و فعالیت خود را از دست می دهند.
اگر دیدن و شنیدن مثلا از چشم و گوش تنها بود تا این دو عضو وجود داشت لازم بود دیدن و شنیدن هم ادامه داشته باشد و حال اینکه این طور نیست.
همینطور جهان پهناور هستی که ما خود یکی از اجزاء آن می باشیم و هرگز نمی توانیم در هستی وجود آن تردید کنیم، این هستی و پیدایش غیر قابل تردید اگر از خودش و از آن خودش بود هرگز آن را از دست نمی داد و حال آنکه به چشم می بینیم که اجزاء آن یکی پس از دیگری وجود خود را از دست می دهند و پیوسته در حال دگرگونی و تغییر و تبدل بوده حالی را از دست می دهند و صورتی دیگر بخود می گیرند.
پس باید قضاوت قطعی نمود که هستی و پیدایش تمام موجودات از چیز دیگری سرچشمه می گیرد که آفریننده و پدید آورنده اوست. و همینکه رابطه آفرینش خود را با چیزی قطع کرد در نهانخانه نیستی و نابودی فرو رفته ناپیدا می شود.
 
 
احترام قرآن
 
گنجینه ای که مشتمل بر این معارف و احکام است همان کتاب آسمانی اسلام (قرآن کریم) است که خدای متعال از طریق وحی پیامبر گرامی خود نازل فرموده است.
قرآن کریم گرانبهاترین و پر ارزشترین پشتوانه زندگی مادی و معنوی مسلمانان جهان است و پیامبر اکرم بارها این کتاب را به همین عنوان بامت خود سپرده است.
و کراراً ( به ویژه در آخرین روزهای زندگی خود) بمردم فرموده:« من پس از خود دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم که تا قیامت از هم جدا نخواهد شد، و تا زمانیکه به آندو تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد: یکی قرآن است و دیگری عترت من که بیان کننده قرآن می باشد» بنابر این تقدیس و احترام قرآن آن بر همه مسلمانان جهان واجب می باشد.
در لزوم تقدیس و احترام قرآن همین قدر بس که:
1- کلام خدا است.
2- سند قطعی و زنده پیامبر اسلام می باشد.
3- متضمن قانون اساسی اسلام است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: از قرآن جدا مشوید زیرا گزارش پیشینیان و گذشتگان شما را در بر دارد و از وضح آینده شما خبر می دهد و در میان شما با عدل و داد حکومت می کند.
دستور قرآن بمجاهده و فداکاری در راه خدا:
روش های اجتماعی همگی چون درخت میوه ای است که برای شکوفه کردن و بارور شدن باید در زمین مناسبی نشانده شود و در آبیاری و پرورش آن کوشش به عمل آید تا در زمین ریشه دوانیده استوار گردد سپس نشور و نمای کافی نموده در فصل مناسب شکوفه باز کرده میوه دهد.
درخت اسلام که دینی صد در صد اجتماعی است برای آنکه اثر کامل خود را ببخشاید بپیمودن این مراحل نیازمند است:
1- از طرف مردم پذیرفته شود.
2- به وسیله آموزش نگهداری شود تا به زندگی خود ادامه دهد
3- از مخالفت علمی با مقرراتش جلوگیری به عمل آید، و از گزند حوادث نگهبانی شود تا آثار و فواید خود را در جامعه بشری بسط و گسترش دهد.
باید توجه داشت که قرآن تنها با شیوایی نظم خود دیگران را عاجز نکرده است بلکه از جهت اینکه بر پاسخ واقعی همه نیازمندیهای بشر مشتمل است و از جهت خبرهای غیبی که داده و از جهت حقایقی که بیان نموده و از سایر جهات که در این کتاب آسمانی جلوه می کند تحدی می نماید و به عموم بشر اعلان می کند که نخواهند توانست مثل آنرا بیاورند.
 
قرآن مجید کتابی است کامل
 
قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کامل ترین وجهی بیان می کند زیرا هدف انسانیت که با واقع بینی سرشته شده جهان بینی کامل و بکار بستن اصول اخلاقی و قوانینی عملی است که مناسب و لازمه همان جهان بینی باشد و قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد.
خدای متعال در وصف آن می فرماید: « یَهدی اِلَی الحَقِّ وَ الی طریقٍ مُستَقیم»  ( ترجمه : هدایت می کند قرآن مجید به سوی حق- در اعتقاد- و به سوی راهی است – در عمل-) و باز درجایی دیگر پس از ذکر تورات و انجیل می فرماید: « وَ اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتابَ بِالحَقِّ مُصَدِقاً لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ»  ( ترجمه: و فرو فرستادیم این کتاب را به سوی تو بحق در حالیکه کتاب آسمانی را در برابر خود دارد تصدیق می نماید و مسلط و نگهبانست نسبت به آن).
و باز در اشتمال قرآن بحقیقت شرایع انبیاء گذشته می فرماید: « شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّینِ ما وَصّی بِهِ نوحاً وَ الَّذی اَوحَینا اِلَیکَ وَ ما وَصَّینا بِهِ ابراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی»  ( ترجمه: تشریع کرد برای شما امت محمد آنچه را که به نوح سفارش کرد وآنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که با ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم.»
و بطور جامع می فرماید: « وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شَیءٍ»  ( ترجمه: و تدریجاً فرو فرستادیم به سوی تو این کتاب را در حالی که بیان کننده هر چیزی است).
محصل آیات قبلی این است که قرآن مجید بحقیقت مقاصد همه کتب آسمانی مشتمل است و زیاده، و اینکه هر چیزی که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند می باشد در این کتاب بطور تام و کامل بیان شده است.
 
قرآن مجید کتابی است همیشگی
 
بحثی که در فصل گذشته برگذار شد برای اثبات این مدعا کافی می باشد زیرا بیانی که نسبت به یک مقصد و مطلب بطور مطلق تام و کامل باشد اعتبار و صحتش محدود به وقت و مخصوص به زمان معین نخواهد بود، و قرآن مجید بیان خود را تام و کامل می داند و ماوراء کمال چیزی نیست، خدای متعال می فرماید: « اِنَّهُ لَقَولٌ فَصلٌ وَ ما هُوَ بِالهَزلِ»  ( ترجمه: قرآن سخنی است برنده- جدا کننده حق از باطل- و هزل و یاوه سرایی نیست).
و همچنین مهارف اعتقادی حقیقت خالص و واقعیت محض می باشد و اصول اخلاقی و قوانین عملی که بیان داشته نتایج و موالید واقعی همان حقایق ثابته است و چنین چیزی بطلان پذیر و به مرور زمان قابل نسخ نیست خدای متعال میفرماید: « وَ بِالحَقِّ اَنزَلناهُ وَ بِالحَقِّ نَزَلَ»  ( ترجمه: قرآن را به حق نازل کردیم او نیز به حق نازل شد- یعنی در حدوث و بقاء خود از حق جدا نشد-) و باز می فرماید: « فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلَّا الضَّلالُ»  ( ترجمه: جز ضلالت و گمراهی پس از حق چیزی هست؟ از حق که گذشتی جز ضلالت نمی ماند-) و در جایی دیگر از کلام خود بطور جامع می فرماید: « وَ اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ لایَءتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ»  ( ترجمه: بدرستی قرآن کتابی است عزیز- منیع الجانب که هر تعددی را با قدرت از خود دفع می کند- باطل از پیش روی و از پشت سر به سوی او نمی آید- یعنی نه اکنون و نه در آینده بطلان و نسخ پذیر نیست).
البته بحث های زیادی در اطراف ابدیت احکام قرآنی کرده شده و میتوان کرد ولی از موضوع بحث این کتاب که موقعیت قرآن است پیش مسلمانا بطوری که خود قرآن دلالت دارد- بیرون است.
 
قرآن مجید در دلالت خود مستقل است
 
قرآن مجید که از نسخ اسلام است مانند سایر کلام های معمولی از معنی مراد خود کشف می کند و هرگز در دلالت خود گنگ نیست و از خارج نیز دلیلی وجود ندارد که مراد تحت اللفظی قرآن جز آن است که از لفظ عربیش فهمیده می شود.
اما اینکه خودش در دلالت خود گنگ نیست زیرا هر کس بلغت آشنایی داشته باشد از جملات آیات کریمه معنی آنها را آشکارا می فهمد چنانکه از جملات هر کلام عربی دیگر معنی می فهمد.
علاوه بر این آیات بسیاری از قرآن بر می خوریم که در آنها طایفه خاصی را مانند بنی اسرائیل و مومنین و کفار و گاهی عموم مردم را متعلق خطاب قرار داده مقاصد خود را به ایشان القاء می کند  یا با آنان به احتجاج می پردازد یا به مقام تحدی برآمده از ایشان می خواهد که اگر شک و تردید دارند در اینکه قرآن کلام خداست مثل آن بیاورند و بدیهی است که تکلم با مردم با الفاظی که خاصیت تفهیم را واجد نیست معنی ندارد و همچنین تکلیف مردم به آوردن مثل چیزی که معنی محصلی از آن فهمیده نمی شود قابل قبول نیست.
علاوه بر این خدای متعال می فرماید: « اَفَلا یَتَدَبَّرون القُرانَ امٌ عَلی قُلُوبٍ اَقفالُها»  ( ترجمه: آیات قرآن را تدبر- پی گیری آیات با تامل نمی کنند یا بدلهایی قفلهاشان زده شده) و می فرماید: « اَفَلا یَتَدَبَّرونُ القُرانَ وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدوا فیهِ اختلافاً کثیراً»  ( ترجمه آیه گذشت).
دلالت آیه ها بر اینکه قرآن تدبر را که خاصیت تفهم را دارد می پذیرد و همچنین تدبر اختلافات آیات را که در نظر سطحی و ابتدایی پیش می آید حل می کند روشن است و بدیهی است که اگر آیات در معانی خودشان ظهوری نداشتند تامل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صوری آنها به واسطه تامل و تدبر معنی نداشت.
و اما اینکه راجع بنفی حجیت ظواهر قرآن دلیلی از خارج نیست زیرا چنین دلیلی وجود ندارد.
جز اینکه برخی گفته اند در تفهیم مرادات قرآن به بیان تنها پیغمبر اکرم (ص) یا به بیان آن حضرت و بیان اهل بیت گرامش باید رجوع کرد.
ولی این سخن قابل قبول نیست زیرا حجیت بیان پیغمبر اکرم (ص) و امامان اهل بیت (ع) را تازه از قرآن باید استخراج کرد و بنابراین چگونه متصور است که حجیت دلالت قرآن به بیان ایشان متوقف باشد بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت باید به دامن قرآن که سند نبوت است چنگ زد.
و البته آنچه گفته شد منافات ندارد با اینکه پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) عهده دار بیان جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شریعت- که از ظواهر قرآن مجید به دست نمی آید- بوده اند.
و همچنین سمت معلمی معارف کتاب را داشته اند چنانکه از آیات ذیبل در می آید: « وَ اَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکر لِتُبَیِّنَ لِلناسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم»  ( ترجمه: و فرو فرستادیم بتو ذکر- قرآن – را برای آنکه آنچه را به مردم نازل شده برایشان بیان و روشن کنی). « وَ ما اتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَها کُم عَنهُ فَانتَهُوا» ( ترجمه: آنچه را پیغمبر برای شما آورد یعنی امر کرد بگیرید و بپذیرید و آنچه از آن نهی کرد خودداری کنید) « وَ ما اَرسَلنا مِن رَسُولِ اِلا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللهِ»  ( ترجمه: ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر برای اینکه به اذن خدا اطاعتش کنند). « هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِیِّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم ایاتِهِ وَ یُزَکّیهِم و یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَهَ»  ( ترجمه: خدا است آنکه در یمان جماعت امی از خودشان پیامبری بر انگیخت که آیات خدا را بر ایشان تلاوت می کند و آنان را تزکیه می نماید، و بر ایشان کتاب و حکمت را تعلیم می دهد).
به موجب این آیات پیغمبر اکرم (ص) مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهی قرآن مجید می باشد و به موجب حدیث متواتر ثقلین پیغمبر اکرم ائمه اهل بیت را در سمتهای نامبرده جانشینان خود قرار داده است. و این مطلب منافات ندارد با اینکه دیگران نیز با اعمال سلیقه ای که از معلمین حقیقی یاد گرفته اند مراد قرآن مجید را از ظواهر آیاتش بفهمند.
 
اوصاف قرآن
 
خداوند در قرآن، اوصافی برای قرآن  ذکر می کند که مبین مقام شامخ این کتاب الهی است و موقعیت و عظمت آن را بطور واضح متجلی می سازد از قبیل:
1- « لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقینَ» بقره: 2.
2- « هُدًی لِلنّاسِ» بقره : 185.
3- « قُرآن مُبینٍ» حجر:1.
4- « وَ القُرآنَ العظیمَ» حجر: 87.
5- « اِنَّ هذَا القُرآنَ یَهدِ لِلَّتی هِیَ اَقوَمُ» اسراء:9.
6- « شفاءٌ وَ رَحمَهٌ لِلمومِنینَ» اسراء: 82.
7- « وَ القُرآنِ الحَکیمِ» یس: 2.
8- « بَل هُوَ قُرآن مَجیدٌ» بروج:21
9- «اِنَّهُ لَقُرآن کریمٌ» واقعه: 77.
10- « لایأتیهِ الباطِلُ مِن بَین یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِ حکیمٍ حمیدٍ» فصلت: 42.
11- « اِن هُوَ اِلا ذِکرٌ لِلعالَمینَ» تکویر : 27
12- « تِبیاناً لِکُلِّ شَیءٍ» نحل: 89
13- « وَ انَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ» فصلت: 41
اینها نمونه ای از اوصاف حمیده قرآن مجید است، با توجه به آنها خواهیم دید که این کتاب سبب سعادت هر دو جهان و رشحه ای از رحمت واسعه خدا بر بندگان است. مسلمانان باید در فرا گرفتن و عمل به آن آنچه می توانند سعی کنند تا سعادت هر دو جهان یابند.
 
مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn