آخرین امام شیعیان و دوازدهمین جانشین رسول خدا (ص)امام مهدی (عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

امام مهدی (عج)،آخرین امام شیعیان و دوازدهمین جانشین رسول خدا (ص)

آخرین امام شیعیان و دوازدهمین جانشین رسول خدا (ص) در سپیده دم جمعه، نیمه شعبان سال 255 هجری قمری [ 868 میلادی] در سامرا یکی از شهراهای عراق، دیده به جهان گشود. پدر گرامی او، پیشوای یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسگری (ع) و مادر بزرگوار آن حضرت، بانویی شایسته به نام «نرجس» بود که درباره ملیت او روایات مختلف است. مطابق روایتی، آن حضرت دختر «یشوع» پسر امپراتور روم بوده و مادرش از نسل «شمعون» وصی حضرت عیسی (ع) است. برابر این روایت نرجس در پی خوابی شگفت مسلمان شد و به هدایت امام حسن عگسری (ع) خود را در میان سپاه روم که عازم نبرد با مسلمانان بودند قرار داد و همراه جمعی دیگر به اسارت لشکر اسلام در آمد. امام هادی (ع) کسی را فرستاد که او را خریداری کرد و به سامراء آورد. 

روایات دیگری نیز نقل شده است   ولی آنچه مهم و قابل توجه است اینکه حضرت نرجس (ع) مدتی در خانه حکیمه خاتون- از خواهران بزرگوار امام هادی (ع)- بوده و تحت تعلیم و تربیت ایشان قرار گرفته است و مورد احترام فراوان حکیمه (ع) بوده است. حضرت نرجس (ع) آن بانویی است که سال ها پیش در کلام پیامبر اسلام (ص)   و امیر المومنین (ع)  و امام صادق (ع)  مورد ستایش قرار گرفته و از او به عنوان بهترین کنیزان و سرور آنان یاد شده است.

گفتنی است که مادر امام عصر (عج) به نام های دیگری مانند سوسن، ریحانه، ملیکه و صیقف (صقیل) نیز خوانده می شد.

نام، کنیه و القاب

نام و کنیه   امام زمان (عج) همان نام و کنیه پیامبر اسلام (ص) است و در برخی از روایات از بردن نام ایشان تا هنگام ظهور ، نهی شده است.

لقب های مشهور آن حضرت عبارتند از: مهدی، قائم، منتظر، بقیه الله، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولی عصر که معروف ترین آن ها « مهدی» است.

آن امام خوبی ها را « مهدی» گفته اند زیرا که هدایت شده ای است که مردم را به سوی حق می خواند و «قائم» خوانده اند چون برای حق، قیام خواهد کرد و «منتظر» نامیده اند زیرا که همگان در انتظار مقدم اویند و «بقیه الله» لقب داده اند چرا که باقیمانده حجت های خدا و آخرین ذخیره الهی است.

«حجت» به معنی گواه خدا بر خلق و «خلف صالح» به معنی جانشین شایسته برای اولیا خداست. او «منصور» است چون از سوی پروردگار یاری می شود و «صاحب الامر» است چون امر ایجاد حکومت عدل الهی به عهده اوست. «صاحب الزمان و ولی عصر» نیز به معنی آن است که او حاکم و فرمانروای یگانه زمان است.

چگونگی ولادت

در روایات فراوان، از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که مردی از خاندان او به نام «مهدی» قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان سمتگر عباسی با اطلاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت امام مهدی (عج) او را به قتل رسانند. بنابراین از زمان امام جواد (ع) زندگی امامان معصوم (ع) با محدودیت های بیشتری همراه گشت و در زمان امام حسن عسگری (ع) به اوج خود رسید به گونه ای که کمترین رفت و آمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حکومت، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولد آخرین حجت حق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می بود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی (ع) بی اطلاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولد نیز، نشانه های بارداری در نرجس خاتون مادر بزرگوار امام دوازدهم، دیده نشد.

حکیمه خاتون، دختر گرامی امام جواد (ع) جریان ولادت را چنین حکایت کرده است:

امام حسن عسگری (ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: « ای عمه! امشب افطار نزد ما باش! چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب [آخرین] حجت خود بر روی زمین را آشکار خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس! گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست! فرمود: سخن همان است که گفتم! پس [ بر نرجس] وارد شدم و سلام کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفش هایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی! سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمه جان چه می فرمایید! گفتم: دخترم، امشب خداوند متعال به تو پسری عطا می فرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد.

حکیمه گوید: پس از نماز عشاء افطار کردم و در بستر خود آرمیدم و هنگام نیمه شب برای انجام نماز [ شب] برخاستم و آن را به جای آوردم در حالی که نرجس [ به آرامی] خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات [ نماز] خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم حال آن که او همچنان در خواب بود. لحظاتی بعد برخاست و نماز [شب] گزارد و خوابید.

حکیمه ادامه می دهد: بیرون آمدم و در جستجوی فجر [سپیده] به آسمان نگریستم. پس فجر اول  را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. پس به شک افتادم! ناگاه امام حسن عسگری (ع) از جایگاه خود ندا برآورد: ای عمه شتاب مکن! امر [ولادت] نزدیک است. نشستم و به قرائت سوره های «سجده» و «یس» مشغول شدم که نرجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: « اسم الله علیک»  [ نام خدا بر تو باد] آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: آری ای عمه! گفتم: بر خود مسلط باش و دلت را استوار دار که این همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم [ نوزاد تولد یافته] به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم! در آغوشش گرفتم و او را کاملاً پاکیزه یافتم!

در این هنگام امام عسگری (ع) مرا ندا داد : « ای عمه! پسرم را نزد من بیاور! او را نزد وی بردم ... در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم سخن بگ.! پس لب به سخن گشود و فرمود: « اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا رسول الله». سپس بر امیر المومنین و امامان (ع) درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. امام عسگری (ع) فرمود: ای عمه او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند...

حکیمه گوید: فردای آن روز به نزد امام یازدهم رفتم و بر حضرت سلام کردم و پرده را کنار زدم تا مولایم ( امام مهدی (عج)) را ببنیم ولی او را ندیدم از این رو از پدر بزرگوارش پرسیدم: فدای شما شوم! برای مولای من چه اتفاقی روی داده است؟ آن حضرت پاسخ داند: ای عمه! او را به آن کسی ( خدایی) سپردم که مادر موسیف موسی (ع) را به او سپرد.

حکیمه گوید: چون روز هفتم فرا رسید آمدم و سلام کردم و نشستم. امام فرمود: فرزندم را نزد من آور! من سرورم را آوردم... امام فرمود: فرزندم! سخن بگوی! نوزاد [ لب بگشود و ] پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارش این آیات را تلاوت فرمود:

( بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم* وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین وَ نُمَکِّن لَهُم فِی الارضِ وَ نُرِی فِرعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنهُم ما کانُوا یحذَرُونَ. ) 

« به نام خداوند بخشنده مهربان و ما اراده کردیم و بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پا برجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانش آنچه را از آنها [ بنی اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم.»

شمایل و خصوصیات

در روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت پیامبر (ص) شمایل و اوصاف حضرت مهدی (عج) بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

آن بزرگوار چهره اش جوان و گندمگون، پیشانی اش بلند و تابنده، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه و درشت، بینی اش کشیده و زیبا و دندانهایش براق و گشاده است. بر گونه راست آن امام، خالی مشکین و در میان شانه اش اثری چون اثر نبوت دیده می شود و اندام مبارکش متناسب و دلرباست.

بعضی از ویژگی های آن وجود شریف که در سخنان معصومین علیهم السلام بیان گردیده، از این قرار است:

او اهل عبادت و شب زنده داری، زهد و ساده زیستی، صبر و بردباری، عدالت و نیکوکاری است. آن حضرت سرآمد همگان و در علم ودانش و وجود نازنینش چشمه سار برکت و پاکی است. او اهل قیام و جهاد، رهبر جهانی، انقلابی بزرگ، منجی نهایی و مصلح موعود بشریت است. آن وجود نورانی از تبار رسول خدا (ص) و از اولاد فاطمه زهرا (ع) و نهمین فرزند از نسل سید الشهداء است که به هنگام ظهور بر کعبه تکیه زند و پرچم پیامبر را در دست گیرد و با قیام خود دین خدا را زنده و احکام خداوند را در سراسر گیتی جاری کند و جهان را پر از مهربانی و داد گرداند پس از آن که پر از جو و بیداد شده باشد. 

زندگی امام مهدی (عج) شامل سه دوره پر فراز و نشیب است:

1. دوره اختفا: زندگی پنهانی آن حضرت از آغاز ولادت تا زمان شهادت امام عسگری (ع) است.

2. دوران غیبت: از هنگام شهادت امام یازدهم (ع) شروع گردیده تا هر زمان که به اراده خداوند ظهور کند، ادامه خواهد یافت.

3. عصر ظهور: پس از طی شدن دوران غیبت و به خواست پروردگار جهان، امام دوازدهم (ع) ظهور خواهد کرد و دنیا را سرشار از خوبی ها و زیبایی ها خواهد نمود. هیچ کس زمان ظهور آن موعود منتظر را نمی داند و از امام عصر (عج) روایت شده، آنها که برای ظهور زمانی را تعیین کنند دروغگو هستند. 

خلاصه

1. امام زمان (ع) فرزند امام عسگری (ع ) و از مادری به نام نرجس در صبح گاه جمعه روز 15 شعبان سال 255 هجری قمری در سامرا چشم به جهان گشود.

2. نام و کنیه حضرت، همانند رسول خدا است و لقب معروف حضرت « مهدی عج» است.

3. بنا به حکمت الهی دوران حمل امام زمان (ع) نامحسوس و قضیه ولادت حضرت از چشم دیگران مخفی بوده است.

4. شمائل ظاهری و اوصاف و خصوصیات جسمی حضرت در روایات ذکر شده است.

5. دوران زندگی امام مهدی (ع) شامل دوره پنج ساله اختفاء، دوره هفتاد ساله غیبت صغرا و دوره طولانی غیبت کبری است.

از ولادت موعود تا شهادت امام حسن عسگری (ع)

این دوره از زندگی حضرت مهدی (عج) در بردارنده نکات بسیار مهمی است که به بخشی از آنها اشاره می شود:

 

معرفی امام مهدی (ع) به شیعیان

از آن جا که ولادت امام دوازدهم (ع) به صورت پنهانی انجام گرفت بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجت پروردگار به اشتباه و گمراهی گرفتار آیند. امام عسگری (ع) وظیفه داشت تا فرزند خود را به گروهی از بزرگان شیعه و افراد مورد اعتماد معرفی کند تا آنان نیز خبر ولادت او را به دیگر پیروان اهل بیت (ع) برسانند و بدین ترتیب ضمن معرفی آن بزرگوار، تهدیدی نیز متوجه وجود آن آخرین سفیر حق نگردد.

« احمد بن اسحاق» که از بزرگان شیعه و پیروان ویژه امام یازدهم (ع) است می گوید: خدمت امام عسگری (ع) شرفیاب شدم و می خواستم در مورد امام پس از او سوال کنم؛ ولی پیش از آن که سخنی بگویم فرمود: « ای احمد! همانا خدای متعال از آن زمان که آدم را آفریده، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد کرد! به واسطه حجت خدا، بلا از اهل زمین برداشته می شود و [ به برکت وجود او] باران باریده و بهره های زمینی بیرون می آید.»

عرض کردم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟!

آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که رویش همانند ماه تمام می درخشید بر دوش خویش داشت و فرمود: « ایا حمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجت های او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی دادم! همانا او هم نام و هم کنیه رسول خداست و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می کند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.»

گفتم: سرور من! آیا نشانه ای هست که قلبم به آن آرام گردد؟!

[ در این هنگام] آن کودک، لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت:

« انا بَقیهُ اللهِ فی اَرضِهِ و المُنتَقِمُ مِن اَعدائِهِ... من بقیه الله در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت، ای احمد بن اسحاق، پس از این که با چشم خود می بینی در پی نشانه مباش!!»

احمد بن اسحاق می گوید: پس [ از شنیدن این سخنان] با شادمانی از خانه امام (ع) بیرون شدم... 

همچنین محمد بن عثمان  و چند تن دیگر از بزرگان شیعه نقل می کنند:

چهل نفر از شیعیان نزد امام یازدهم گرد آمدیم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: « پس از من، این امام شما و جانشین من است. از او فرمان برید و بعد از من در دین خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد و [ بدانید که] پس از امروز او را نخواهید دید...» 

گفتنی است که یکی از برنامه های دینی و سنت های سفارش شده، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد است و آن کشتن گوسفند و طعام دادن به گروهی از مردم است که برای سلامتی و طول عمر فرزند تاثیر فراوان دارد. امام حسن عسگری (ع) بارها برای فرزندش عقیقه کرد  تا ضمن عمل به این سنت نیکوی پیامبر (ص) گروه های بسیاری از شیعیان را از ولادت امام دوازدهم آگاه سازد.

محمد بن ابراهیم گوید:

امام عسگری (ع) برای یکی از شیعیان خود، گوسفند سر بریده ای فرستاد و فرمود: « این از عقیقه فرزندم «محمد» است.» 

معجزات و کرامات

یکی از فرازهای خواندنی زندگی امام مهدی (عج) در سال های نخستین تولد و پیش از دوران غیبت، معجزه ها و کرامت هایی است که به وسیله آن حضرت، انجام گرفته است و معمولاً این بخش از حیات آن آیت بزرگ الهی، مورد غفلت واقع شده است.

ما تنها یک نمونه از آن ها را می آوریم:

ابراهیم بن احمد نیشابوری گوید:

زمانی که عمروبن عوف، [ که فرمانروایی ستمگر بود و به کشتن شیعیان علاقه فراوان داشت.] قصد کشتن مرا کرد به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خداحافظی کرده و رو به جانب خانه امام حسن عسگری (ع) کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنار امام حسن عسگری (ع) پسری دیدم که رویش مانند شب چهاردهم می درخشید به گونه ای که از نور سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم [یعنی ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار] فراموش کنم.

 

[ در این هنگام آن کودک] به من گفت: « ای ابراهیم، نیازی به گریختن نیست! به زودی خدای متعال، شر او را از تو دور خواهد کرد!»

حیرتم بیشتر شد، به امام عسگری (ع) گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر می دهد؟! امام عسگری (ع) فرمود: او فرزند من و جانشین پس از من است...

ابراهیم می گوید: بیرون آمدم در حالی که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمروبن عوف، بشارت داد. 

 

پاسخ گویی به سوالات

آخرین ستاره درخشان آسمان امامت، در همان سالهای آغاز زندگی، به سوالت شیعیان در موارد گوناگون، پاسخ های محکم و قانع کننده می داد و دلگرمی و آرامش خاطر آنان را فراهم می کرد. برای نمونه روایتی را به اختصار نقل می کنیم:

سعد بن عبدالله قمی از بزرگان شیعه به همراه احمد بن اسحاق قمی وکیل امام حسن عسگری (ع) برای طرح سوالات و دریافت پاسخ آنها به محضر امام دوازدهم شرفیاب می شود. او جریان این دیدار را چنین نقل کرده است:

چون خواستم سوال کنم، امام عسگری (ع) به فرزندش اشاره کرد و فرمود: « از نور چشمم سوال کن!» درا ین هنگام کودک رو به من کرده فرمود: « هرچه می خواهی سوال کن!... پرسیدم: مقصود از « کهیعص» [ از حروف مقطعه قرآن] چیست؟ فرمود: این حروف از خبرهای غیبی است. خداوند بنده [ و پیامبر] خود زکریا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را برای محمد (ص) باز گفته است. داستان از این قرار است که زکریا (ع) از پروردگارش خواست تا نام های پنج تن [ آل عبا] را به او بیاموزد. خداوند متعال جبرئیل (ع) را بر او فرو فرستاد و آن نامها را به او یاد داد. زکریا چون [ نام های مقدس] محمد (ص) و علی و فاطیمه و حسن (ع) را بر زبان می آورد اندوه و گرفتاریش برطرف می شد و وقتی حسین (ع) را یاد می کرد، بغض گلویش را می گرفت و مبهوت می شد. روزی گفت: بارالها چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می کنم از اندوه ها و نگرانی هایم راحت شده و دل آرام می شوم و چون حسین (ع) را به یاد می آورم، اشکم جاری و ناله ام بلند می شود؟! خداوند او را از داستان حسین (ع) اگاه کرد و فرمود: « کهیعص» [ رمز این داستان است] . « کاف» رمز کربلا و «هاء» رمز هلاکت خاندان [او] و «یاء» کنایه از نام «یزید» که جفا کننده نسبت به حسین (ع) است می باشد و «عین» اشاره به عطش و تشنگی او دارد و «صاد» نشان صبر و استقامت امام حسین (ع) است...»

گفتم: ای مولای من! چرا مردم از برگزیدن امام برای خود منع شده اند؟

فرمود: «[ مقصود تو برگزیدن] امام مصلح است یا امام مفسد؟ گفتم: امام مصلح [ که جامعه را اصلاح کند]. فرمود: با توجه به اینکه هیچ کس از درون دیگری آگاه نیست که به صلاح و درستی می اندیشد یا به فساد و تباهی، آیا احتمال ندارد که برگزیده مردم، مفسد ( و اهل تبهکاری) باشد؟» گفتم: آری، امکان دارد. فرمود: « علت، همین است.»  و 

گفتنی است که در ادامه روایت، امام مهدی (ع) علت دیگری نیز بیان کرده اند و به سوالات دیگر هم پاسخ فرموده اند که برای رعایت اختصار از بیان آن ها خودداری شد.

دریافت هدایای مادی

یکی از برنامه های شیعیان، فرستادن هدایای مادی و واجبات مالی برای امامان معصوم (ع) بوده است و آن بزرگواران پس از پذیرفتن آن ها، از نیازمندان جامعه رفع نیاز می کردند. ابن اسحاق یکی از وکیل های امام حسن عسگری (ع) می گوید:

 « اموالی تاز شیعیان را به محضر امام یازدهم (ع) بردم تا به آن حضرت تقدیم کنم. در آن حال فرزند خردسال حضرت با پهره ای که مانند ماه تمم می درخشید در کنار امام حضور داشت. امام عسگری (ع) رو به فرزند خود کرده فرمود: « فرزندم هدایای شیعیان و دوستانت را باز کن!» کودک فرمود: « ای مولای من! آیا رواست دست پاک [خود] را به هدایای ناپاک و اموال پلیدی که حلال و حرام آن به یکدیگر آمیخته است دراز کنم؟!»

امام عسگری (ع) فرمود: « ای ابن اسحاق، آن چه در میان اینان است بیرون آور تا حلالو حرام آن را جدا کند!!» پس اولین کیسه را بیرون آوردم. کودک گفت: « این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است [ و نام او ونام محله اش را فرمود] که در آن شصت و دو اشرفی است. چهل و پنج اشرفی از آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود ارث برده است و چهارده دینار آن بهای نه جامه است که فروخته و سه دینارش وجه اجاره دکان ها است.»

امام عسگری (ع) فرمود: « فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام [ از این اموال] حرام است؟!» کودک با دقت تمام، سکه های حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد!

سپس کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن، فرمود: « در آن کیسه پنجاه اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست.» سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه امام عسگری (ع) فرمود: « پسر جانم راست گفتی!» سپس رو به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: « همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آن ها را به صاحبانش برسانند و ما را نیازی به آن نیست...» 

نماز بر جنازه پدر

آخرین فراز از زندگی امام مهدی (ع) در دوران اختفا و پیش از شروع غیبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاک پدر بزرگوارش است.

ابوالادیان خدمتکار امام یازدهم (ع) در این باره می گوید:

« امام حسن عسگری (ع) در آخرین روزهای عمر شریف خود، نامه هایی را به من داد و فرمود: اینها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهی گشت و از خانه من ناله و افغان خواهی شنید و [ بدن] مرا در محل غسل خواهی دید.» گفتم: ای سرور من! چون چنین روی دهد، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: « هر کس پاسخ نامه های مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمایید! فرمود: « کسی که بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمایید! فرمود: « کسی که از آن چه در کیسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود.» [ولی] هیبت و شکوه امام مانع از آن شد که بپرسم در آن کیسه چیست!

نامه ها را به مدائن بردم و جواب آن ها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود روز پانزدهم وارد سامراء شدم و در آن حال فریاد ناله و افغان از سرای آن حضرت شنیدم و [بدن] امام عسگری (ع) را در محل غسل یافتم. در آن حال جعفر، برادر ان حضرت را دیدم که بر در خانه امام ایستاده است و جمعی از شیعیان، وی را [ در مرگ برادر] تسلیت و [ بر امامتش] تبریک می گفتند!! با خود گفتم: اگر این [ جعفر] امام است که امامت، تباه می شود؛ زیرا او را می شناختم که اهل شراب و قمار بازی و تارزنی است! [ولی چون در پی نشانه ها بودم] پیش رفتم و [ مانند دیگران] تبریک و تسلیت گفتم ولی او درباره هیچ چیز [ از جمله جواب نامه ها] از من سوالی نکرد. در آن حال عقید [ یکی از خدمتکاران از خانه] بیرون آمد و [خطاب به جعفر] گفت: ای سرور من، برادرت [ امام عسگری (ع)] کفن شده است، برخیز و بر او نماز گزار!! من به همراه جعفر و جمعی از شیعیان داخل خانه شدم و امام یازدهم (ع) را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد ولی چون خواست تکبیر بگوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعد و دندان های پیوسته بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: « ای عمو! عقب برو کن من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم!» پس جعفر با چهره ای رنگ پریده و زرد، عقب رفت! آن کودک پیش آمد و بر بدن امام (ع) نماز گزارد. پس از آن [ به من] فرمود: « جواب نامه هایی را که به همراه داری به من بده!» نامه ها را به او دادم و با خود گفتم این دو نشانه [ از نشانه های امامت این کودک است] و جریان کیسه، باقی مانده است. نزد جعفر رفتم و او را دیدم که آه می کشید! یکی از شیعیان از او پرسید این کودک کیست؟

جعفر گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده و نمی شناسم.»

ابوالادیان ادامه می دهد:

« ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسگری (ع) سراغ گرفتند و چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفر اشاره کردند. آن ها بر او سلام کردند و تبریک و تسلیت گفتند. سپس خطاب به جعفر گفتند: همراه ما نامه ها و اموالیا ست. بگو نامه ها از کیست؟ و اموال چقدر است؟!

جعفر بر آشفت و از جا برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب می خواهید؟! در این حال خدمتکار [ از اندرون] بیرون آمد و گفت: نامه های فلانی و فلانی همراه شماست [ و نام و نشانی صاحبان نامه ها را گفت] و نیز کیسه ای با شماست که در آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است! آن نامه ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن این ها فرستاده امام است...». 

خلاصه

* امام عسگری (ع) با توجه به مخفی بودن ولادت فرزندش، وی را به افراد مورد اعتماد و گروهی از بزرگان شیعه، معرفی و نشان داد تا مردم در شناخت آخرین امام (ع) دچار حیرت و گمراهی نگردند.

* امام مهدی (ع) در سنین کودکی به پرسش های کلامی و اعتقادی سعد بن عبدالله پاسخ دادند.

* حضرت بنا به سفارش پدر، هدایای ارسالی شیعیان توسط احمد بن اسحاق را دریافت و با معرفی صاحبان اموال، حلال و حرام بودن آن را از هم تفکیک و اموال حرام را به صاحبان اصلی آنان ارجاع دادند.

* بعد از شهادت امام عسگری (ع) امام مهدی (ع) خود بر جنازه پدر نماز گذارد.

 

امام مهدی (ع) در آینه قرآن و روایات

 

الف. قرآن

قرآن کریم، چشمه زلال ناب ترین معارف الهی و ماندگارترین حکمت ها و دانش های مورد نیاز بشر است. کتابی است سراسر راستی و درستی که خبرهای گذشته و آینده جهان را بیان کرده است و هیچ حقیقتی را فرو گذار نکرده است. البته روشن است که حجم بسیار گسترده حقایق عالم در ژرفای آیات الهی نهفته است و تنها آن ها که به عمق معانی آن دست یابند به آن واقعیت پی خواهند برد و آنان اهل قرآن و مفسران حقیقی آن یعنی پیامبر اکرم (ص) و خاندان پاک او هستند.

قیام و انقلاب آخرین سفیر الهی از بزرگترین حقایق جهان است که در آیات فراوانی از قرآن کریم به آن اشاره شده و روایات بسیاری در تفسیر آن آیات نقل گردیده است که به چند نمونه اشاره می کنیم:

( وَ لَقَد کَتَبنا ،فِی الزَُّّورِ مِن بَعدِ انَّ الارضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)

« همانا در زبور پس از ذکر [تورات] نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.»

امام باقر (ع) فرمود:

« مقصود از بندگان شایسته ای که زمین را به ارث می برند، امام مهدی (ع) و یاران او هستند.» 

همچنین در بخشی از آیه 86 از سوره هود آمده است:

(... بَقِیهُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنینَ)؛

« بقیه الله برای شما بهتر است اگر مومن باشید.»

امام باقر (ع) فرمود:

« وقتی [ امام مهدی(عج)] ظهور کند بر دیوار کعبه تکیه زند و اولین سخنی که بر زبان جاری کند این آیه است. سپس می فرماید: « اَنَا بَقِیهُ اللهِ فی اَرضِهِ وَ خَلیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیکُم» من «بقیه الله» در زمین و جانشین او و حجت او بر شما هستم. پسر هر کسی بخواهد بر او سلام کند گوید: « السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیهَ اللهِ فی اَرضِهِ» 

و در سوره حدید آیه 17 فرموده است:

( اِعلَمُوا اَنَّ اللهِ یحیی الارضَ بعدَ مَوتِها قَد بَینا لَکُمُ الایاتِ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ)؛

« بدانید خداوند زمین را پس از مرگ آن زنده می کند. ما آیات [خود] را برای شما بیان کردیم، باشد که بیندیشید.»

امام صادق (ع) فرمود:

مراد این است که خداوند زمین را به واسطه عدالت حضرت مهدی (عج) در دوران ظهورش زنده خواهد کرد پس از آن که به سبب ستم سردمداران گمراهی مرده باشد. 

و نیز در سوره قصص آیه 5 می فرماید:

( وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الارضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهٌ وَ نَجعَلَهُمُ الوارثینَ)؛

« و ما اراده می کنیم بر مستضعفان زمین، منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] و وارثان زمین قرار دهیم.»

امام علی (ع) فرمود:

« مقصود [از مستضعفان] خاندان پیامبرند. خداوند پس از تلاش و رنجشان، « مهدی» این دودمان را بر می انگیزد و آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار می رساند و دشمنانشان را به سختی ذلیل می سازد.» 

از نمونه های بالا روشن می شود که برای برداشت حقایق از قرآن، تنها نباید به ظاهر آیات بسنده کرد؛ بلکه بسیاری از واقعیت های عالم در دورن آیات قرآن نهفته است  که اهل بیت (ع) به عنوان مفسران واقعی قرآن، بیان کننده آن هستند. بنابراین اگرچه آیاتی از قرآن، در ظاهر مربوط به یک رویداد در زمان و مکان خاصی است ولی مانع از آن نیست که در زمان های بعد و برای آیندگان، مصداق پیدا کند و درباره آنان نیز جاری گردد و همین رمز جاودانگی قرآن برای همه نسل هاست.

بر این اساس، با اینکه آیه 5 سوره قصص درباره قوم بنی اسرائیل نازل شده و جریان پیروزی آنها بر فرعونیان را بیان می کند ولی در روایات متعدد این آیه بر قیام امام مهدی (ع) و روزگار ظهور او منطبق گردیده است و دقت در متن آیه هم نشان می دهد که حاکمیت مستضعفان بر مستکبران، یک سنت و اراده الهی است که اختصاص به زمان و مکان و افراد خاصی ندارد.

 

ب. روایات

موضوع امام مهدی (ع) از موضوعاتی است که روایات بسیاری درباره آن در اختیار ماست به گونه ای که درباره مراحل مختلف زندگی آن حضرت همچون ولادت، دوران کودکی، غیبت صغری وکبری، علائم ظهور و روزگار ظهور و حکومت جهانی، به طور جداگانه احادیثی از پیشوایان دینی موجود است. چنانکه درباره خصوصیات ظاهری و اخلاقی آن بزرگوار، ویژگی های دوران غیبت او و فیلت و پاداش منتظران ظهورش مجموعه ارزشمندی از روایات داریم و جالب اینکه بسیاری از این روایات هم در کتابهای شیعه و هم در آثار اهل سنت نقل شده است برخی از این احادیث « متواتر»  است.

گفتنی است که یکی از ویژگی های قابل توجه امام مهدی (عج) آن است که همه معصومان (ع) درباره آن حضرت سخنان نغزی ایراد فرموده اند که مجموعه ای از معارف آگاهی بخش را فراهم کرده است و از اهمیت فوق العاده قیام و انقلاب آن پرچمدار عدالت حکایت می کند. مناسب است در اینجا از هر یک از آن پیشوایان بزرگ روایتی را نقل کنیم:

پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود:

خوشا به حال آن که مهدی (عج) را ببیند و خوشا حال آن که او را دوست بدارد و خوشا حال کسی که امامت او را باور داشته باشد. 

امام علی (ع) فرمود:

« منتظر فرج [آل محمد (ص)] باشید و از رحمت خدا ناامید نگردید به راستی که محبوبترین کارها نزد خداوند بزرگ، انتظار فرج است.» 

در لوح فاطمه زهرا (ع)  آمده است:

« ... سپس به خاطر رحمت جهانیان  سلسله اوصیاء را به وجود فرزندم امام حسن عسگری (ع) تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال موسی و شکوه عیسی و صبر ایوب را داراست...» 

امام حسن مجتبی (ع) در ضمن روایتی، پس از بیان برخی از مشکلات زمان بعد از رسول خدا (ص) فرمود:

« خداوند در آخر الزمان مردی را بر می انگیزد... و او را به وسیله فرشتگان خود پشتیبانی می کند و یارانش را حفظ می کند... و او را بر تمامی ساکنان زمین چیره می سازد... او زمین را از عدالت و روشنایی و دلیل آشکار پر می سازد... خوشا حال آن که روزگار او را ببیند و سخن او را بشنود.» 

امام حسین (ع) فرمود:

« ... خداوند به وسیله او [ امام مهدی (عج)] زمین را زنده می کند پس از آن که مرده باشد و به وسیله او آئین حق را بر تمامی دین ها پیروز گرداند هر چند مشرکان را خوش نیاید. برای او غیبتی است که گروهی در آن از دین باز می گردند و گروهی دیگر بر دین استوار می مانند... همانا آن که در غیبت او بر اذیت ها و تکذیب ها شکیبایی کند؛ مانند کسی است که پیش روی رسول خدا (ص) با شمشیر جهاد کرده باشد.» 

امام سجاد (ع) فرمود:

« کسی که در دوران غیبت قائم ما بر دوستی ما ثابت قدم باشد خداوند پاداش هزار شهید از شهدای بدر و احد به او عنایت فرماید.» 

امام باقر (ع) فرمود:

« زمانی بر مردم می آید که امامشان غایب شود پس خوشا حال آن ها که در آن زمان بر امر [ولایت] ما ثابت بمانند...» 

امام صادق (ع) فرمود:

« برای قائم (عج) دو غیبت است یکی از آنها کوتاه مدت و دیگری بلند مدت است.» 

امام کاظم (ع) فرمود:

« امام [ مهدی (عج)] از دیدگان مردم پنهان می شود ولی یاد او از دل های مومان فراموش نمی شود.» 

امام رضا (ع) فرمود:

« وقتی [ امام مهدی] قیام کند زمین به نور [وجود] او روشن گردد و آن بزرگوار، ترازوی عدالت را در میان مردم قرار دهد؛ پس کسی به دیگری ستم نخواهد کرد.» 

امام جواد (ع) فرمود:

« قائم ما آن کسی است که [ مردم] باید در زمان غیبت، انتظار ظهور او را داشته باشند و چون قیام کرد به فرمان او گردن نهند.» 

امام هادی (ع) فرمود:

« امام پس از من فرزندم حسن و پس از او فرزندش « قائم» است آن که زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ستم و جور شده باشد.» 

امام حسن عسگری (ع) فرمود:

«سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا آن که جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیه ترین مردم به رسول خداست...» 

خلاصه

* موضوع حکومت جهانی حضرت مهدی (ع) در آیات متعددی بیان گردیده و خداوند هم این امر را در آخر الزمان وعده داده است.

* در احادیث منقول از پیامبر (ص) و دیگر معصومین (ع) امام مهدی (عج) دوره های زندگی، نشانه های ظهور، چگونگی قیام، ویژگی های حکومت مهدی (عج) و دستاوردهای بی نظیر آن، تفصیلاً معرفی گردیده است.

 

امام مهدی (عج) در نگاه دیگران

 

موضوع امام مهدی (عج) و قیام و انقلاب جهانی او نه تنها در کتاب های شیعه بلکه در فرهنگ اعتقادی سایر فرقه های اسلامی نیز بیان گردیده و درباره آن به طور گسترده گفتگو شده است. آنان نیز به وجود و ظهور مهدی (عج) که از دودمان پاک پیامبر (ص) و از فرزندان حضرت فاطمه زهرا (ع)  است معتقدند برای آشکار شدن میزان باور اهل سنت به مهدی موعود (عج) باید به آثار دانشمندان بزرگ ایشان مراجعه کرد. بسیاری از مفسران سنی در کتباهای تفسیری خود تصریح کرده اند که بعضی از آیات قرآن به ظهور حضرت مهدی (عج) در آخر الزمان اشاره دارد مانند فخر رازی  و قرطبی  .

همچنین اکثر محدثان ایشان، احادیث مربوط به امام مهدی (ع) را در کتابهای خود آورده اند که در میان آنها، معتبرترین کتابهای اهل سنت وجود دارد مانند « صحاح سته»  و مسند احمد بن حنبل پیشواهی مذهب حنبلی.

بعضی دیگر از دانشمندان اهل سنت در گذشته و حال، کتابهایی مستقل در موضوع امام مهدی (ع) نوشته اند مثل ابو نعیم اصفهانی در مجموعه الاربعین ( چهل حدیث) و سیوطی در کتاب « العرف الوردی فی اخبار المهدی (عج)».

نکته قابل توجه اینکه، بعضی از علمای اهل سنت در مقام دفاع از عقیده مهدویت و رد منکران این عقیده، کتاب و مقاله نوشته اند و با بیانات علمی و شواهد روائی، جریان امام مهدی را از امور قطعی و غیر قابل انکار دانسته اند همچون « محمد صدیق مغربی» که در رد گفتار « ابن خلدون» کتابی نگاشته و به سختی از او انتقاد کرده است. 

اینها نمونه هایی از موضع اهل سنت در برابر مسئله مهدویت است.

در پایان این بخش از میان صدها روایت، تنها دو روایت نقل می کنیم در کتابهای مشهور و مورد اعتماد اهل سنت آمده است:

پیامبر اسلام (ص) فرمود:

« اگر از [ عمر] دنیا تنها یک روز مانده باشد حتماً خداوند آن روز را طولانی کند تا آنکه مردی از خاندان مرا در آن بر انگیزد که هم نام من است.» 

و نیز آن حضرت فرمود:

« مردی از خاندان من قیام می کند که در نام و سیرت شبیه من است. او [ جهان را] پر از عدل و داد خواهد کرد همانگونه که از ظلم و ستم لبریز گشته باشد.» 

گفتنی است که اعتقاد به ظهور مصلح و منجی که در پایان دنیا ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد یک اعتقاد جهانی و همگانی است و پیروان راستین همه ادیان آسمانی بر اساس تعالیم کتاب های دینی خود منتظر قیام آن موعود بزرگ هستند. در کتاب های مقدس زبور، تورات، انجیل و نیز کتابهای هندوها و زرتشتیان و برهمائیان به ظهور منجی بزرگ جهان اشاره شده است. البته هر ملتی برای او لقبی مخصوص گفته اند. زرتشتیان او را به نام « سوشیانس» یعنی نجات دهنده جهان و مسیحیان به نام « مسیح موعود» و یهود به نام « سرور میکائیلی» می شناسند.

بخشی از عبادات « جاماسب نامه» از کتاب های مقدس زرتشت چنین است:

« پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوه های مکه پیدا شود... و با بندگان خود چیز خورد و به روش بندگان نشیند... و دین او اشرف ادیان باشد و کتاب او باطل کند همه کتاب ها را ... و از فرزندان دختر پیغمبر که خورشید جهان و شاه زمان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد... و دولت او تا به قیامت متصل باشد...». 

 

خلاصه

 

* همه فرق اسلامی در اصل اعتقاد به ظهور امام مهدی (ع) به عنوان آخرین نجات بخش از دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله، اتفاق دارند.

* احادیث مربوط به امام مهدی (ع) در منابع معتبر اهل سنت مثل صحاح ششگانه، مسند احمد و ... نیز نقل شده است.

* تعداد زیادی از علمای اهل سنت، کتاب ها مستقلی در خصوص روایات امام مهدی (ع) و زندگی آن حضرت تالیف نموده اند و نیز برخی از دانشمندان آنان در دفاع از روایات مهدویت و رد منکران آن کتابها و مقالات علمی و تحقیقی نوشته اند.

 

غیبت

پس از اینکه با شخصیت منجی بزرگ عالم و تحقق بخش آرمان آدم (ع) تا خاتم (ص) و آخرین ذخیره الهی حضرت حجه بن الحسن (عج) آشنا شدیم، اکنون درباره غیبت آن یگانه دوران که بخش مهمی از زندگی آن حضرت است سخن می گوییم.

 

مفهوم غیبت

اولین نکته قابل طرح آن است که غیبت به معنی « پوشیده بودن از دیدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراین در این بخش، سخن از دوره ای است که امام مهدی (ع) از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمی بینند و این در حالی است که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگی می کند. این حقیقت در روایات امامان معصوم به عبارات گوناگون بیان گردیده است.

امام علی (ع) فرمود:

« سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم هست و در راه ها ( کوچه و بازار) گام بر می دارد؛ به خانه های آنها سر می زند؛ در شرق و غرب زمین رفت و آمد می کند؛ گفتار مردم را می شنود و برایشان سلام می کند؛ می بیند و دیده نمی شود تا وقت [ معین] و وعده [الهی].» 

البته نوع دیگری از غیبت نیز برای آن حضرت بیان شده است.

امام صادق (ع) فرمود:

« در صاحب این امر سنت هایی از انبیاء وجود دارد... اما سنت او از یوسف (ع) پنهان بودن است. خداوند بین او مردم حجابی قرار می دهد [ به گونه ای که] مردم او را می بینند ولی نمی شناسند.» 

بنابراین درباره حضرت مهدی (عج) غیبت به دو گونه روی می دهد: آن بزرگوار در مواردی از دیدگاه پنهان است و در مواردی دیگر دیده می شود ولی شناخته نمی گردد اما در هر حال در میان مردم حضور دارد.

 

پیشینه غیبت

 

غیبت و نهان زیستی، پدیده ای نیست که برای اولین بار و تنها درباره آخرین حجت پروردگار روی داده باشد بلکه از روایات فراوان استفاده می شود که تعدادی از پیامبران بزرگ الهی، بخشی از زندگی خود را در پنهانی و غیبت بوده اند و این امر به جهت حکمت و مصلحت خدایی بوده و نه یک خواسته شخصی و یا مصلحت خانوادگی.

بنابراین غیبت یکی از سنت های   الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسی (ع) جریان یافته است و هر یک از آن سفیران الهی به تناسب شرایط سالهایی را در غیبت به سر برده اند. 

به همین دلیل است که در روایات از غیبت حضرت مهدی (عج) به عنوان یکی از سنت های پیامبران یاد شده است یکی از دلایل غیبت آن حضرت، اجرا شدن سنت انبیاء (ع) در زندگی حضرت مهدی (عج) شمرده شده است.

 

امام صادق (ع) فرمود:

« به راستی که برای [ امام] قائم از ما غیبتی است که مدت آن طولانی خواهد بود. راوی گوید: دلیل این غیبت چیست ای فرزند رسول خدا (ص)؟»

حضرت می فرماید:

« خداوند می خواهد سنت های انبیاء در غیبت هایشان درباره آن حضرت روی دهد.»  از سخن فوق این نکته نیز آشکار می شود که سخن از غیبت امام مهدی (عج) سال ها پیش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پیشوایان اسلامی از پیامبر اکرم (ص) تا امام عسگری (ع) از غیبت آن حضرت و بعضی از خصوصیات آن و آنچه در زمان غیبت اتفاق خواهد افتاد، خبر داده اند و نیز وظایفی را برای مردم مومن در آن زمان بیان داشته اند. 

پیامبر اسلام (ص) فرموده اند:

« مهدی (عج) از فرزندان من است... برای او غیبتی است و حیرتی [پریشانی] تا آنگاه که مردمان از دین های خود گمراه شوند پس در آن زمان می آید مانند شهاب ثاقب [ ستاره ای روشن و تابان]؛ پس زمین را از عدل و داد پر می کند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.» .

 

فلسفه غیبت

 

به راستی چرا امام و حجت خدا در پس پرده غیبت قرار گرفته است و کدام علت سبب گردید تا مردم از برکات ظهور او محروم گردند؟

درباره این موضوع سخنان فراوانی گفته شده و روایات فراوانی نیز در دست است ولی پیش از پاسخ گفتن به سوال فوق لازم است به نکته اساسی اشاره کنیم:

ما ایمان داریم که خداوند عالم هیچ کار کوچک و بزرگی را جز بر اساس حکمت و مصلحت انجام نمی دهد خواه این مصلحت ها را بشناسیم یا خیر. و نیز همه رویدادهای خرد و کلان جهان با تدبیر پروردگار و به اراده او انجام می پذیرد که یکی از مهمترین آنها، حادثه غیبت امام مهدی (عج) است. بنابراین غیبت آن سرور نیز مطابق حکمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانیم.

 

امام صادق (ع) فرمود:

 

« بی تردید برای صاحب الامر (عج) غیبتی است که هر اهل باطلی در آن به شک می افتد.»

راوی از علت غیبت سوال کرد. حضرت فرمود:

« غیبت به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم... غیبت، سری از اسرار الهی است ولی چون می دانیم که خداوند بزرگ حکیم است می پذیریم که همه کارهای او [بر اساس] حکمت است و اگرچه علت آن کارها برای ما معلوم نباشد.» 

البته چه بسا انسانی که همه افعال خداوند را حکیمانه می داند و در برابر آنها سر تسلیم فرود می آورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضی از رویدادهای عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه یک پدیده، آرامش نفس و اطمینان قلبی بیشتری یابد. بنابراین به بحث و بررسی پیرامون حکمت ها و آثار غیبت حضرت مهدی (عج) می پردازیم و به روایات مربوط به آن اشاره می کنیم:

 

تأدیب مردم

 

وقتی امت نسبت به پیامبر و امام قدر نشناسند و وظایف خود را در برابر او انجام ندهند بلکه اوامر او را نافرمانی کنند، رواست که خداوند، پیشوای ایشان را از آنها جدا کند تا به خود آیند و در روزگار غیبت او، ارزش و برکت وجود او را دریابند و در این صورت، غیبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درک نکنند.

امام باقر (ع) فرمود:

« وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها بر گیرد.» 

استقلال و نبودن تحت پیمان دیگران

آنها که به دنبال ایجاد یک تحول و انقلاب هستند به ناچار در ابتدای قیام با بعضی از مخالفان، عهد و پیمانی می بندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند، ولی مهدی موعود (عج) آن مصلح بزرگی است که در راه برپایی انقلاب و حکومت عدل جهانی با هیچ قدرت ستمگری سازش نخواهد کرد زیرا که مطابق روایات فراوان او مامور مبارزه قاطع و آشکار با همه ظالمان&a

بسم الله الرحمن الرحیم

آخرین امام شیعیان و دوازدهمین جانشین رسول خدا (ص)امام مهدی (عج)

آخرین امام شیعیان و دوازدهمین جانشین رسول خدا (ص) در سپیده دم جمعه، نیمه شعبان سال 255 هجری قمری [ 868 میلادی] در سامرا یکی از شهراهای عراق، دیده به جهان گشود. پدر گرامی او، پیشوای یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسگری (ع) و مادر بزرگوار آن حضرت، بانویی شایسته به نام «نرجس» بود که درباره ملیت او روایات مختلف است. مطابق روایتی، آن حضرت دختر «یشوع» پسر امپراتور روم بوده و مادرش از نسل «شمعون» وصی حضرت عیسی (ع) است. برابر این روایت نرجس در پی خوابی شگفت مسلمان شد و به هدایت امام حسن عگسری (ع) خود را در میان سپاه روم که عازم نبرد با مسلمانان بودند قرار داد و همراه جمعی دیگر به اسارت لشکر اسلام در آمد. امام هادی (ع) کسی را فرستاد که او را خریداری کرد و به سامراء آورد. 

روایات دیگری نیز نقل شده است   ولی آنچه مهم و قابل توجه است اینکه حضرت نرجس (ع) مدتی در خانه حکیمه خاتون- از خواهران بزرگوار امام هادی (ع)- بوده و تحت تعلیم و تربیت ایشان قرار گرفته است و مورد احترام فراوان حکیمه (ع) بوده است. حضرت نرجس (ع) آن بانویی است که سال ها پیش در کلام پیامبر اسلام (ص)   و امیر المومنین (ع)  و امام صادق (ع)  مورد ستایش قرار گرفته و از او به عنوان بهترین کنیزان و سرور آنان یاد شده است.

گفتنی است که مادر امام عصر (عج) به نام های دیگری مانند سوسن، ریحانه، ملیکه و صیقف (صقیل) نیز خوانده می شد.

نام، کنیه و القاب

نام و کنیه   امام زمان (عج) همان نام و کنیه پیامبر اسلام (ص) است و در برخی از روایات از بردن نام ایشان تا هنگام ظهور ، نهی شده است.

لقب های مشهور آن حضرت عبارتند از: مهدی، قائم، منتظر، بقیه الله، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولی عصر که معروف ترین آن ها « مهدی» است.

آن امام خوبی ها را « مهدی» گفته اند زیرا که هدایت شده ای است که مردم را به سوی حق می خواند و «قائم» خوانده اند چون برای حق، قیام خواهد کرد و «منتظر» نامیده اند زیرا که همگان در انتظار مقدم اویند و «بقیه الله» لقب داده اند چرا که باقیمانده حجت های خدا و آخرین ذخیره الهی است.

«حجت» به معنی گواه خدا بر خلق و «خلف صالح» به معنی جانشین شایسته برای اولیا خداست. او «منصور» است چون از سوی پروردگار یاری می شود و «صاحب الامر» است چون امر ایجاد حکومت عدل الهی به عهده اوست. «صاحب الزمان و ولی عصر» نیز به معنی آن است که او حاکم و فرمانروای یگانه زمان است.

چگونگی ولادت

در روایات فراوان، از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که مردی از خاندان او به نام «مهدی» قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان سمتگر عباسی با اطلاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت امام مهدی (عج) او را به قتل رسانند. بنابراین از زمان امام جواد (ع) زندگی امامان معصوم (ع) با محدودیت های بیشتری همراه گشت و در زمان امام حسن عسگری (ع) به اوج خود رسید به گونه ای که کمترین رفت و آمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حکومت، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولد آخرین حجت حق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می بود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی (ع) بی اطلاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولد نیز، نشانه های بارداری در نرجس خاتون مادر بزرگوار امام دوازدهم، دیده نشد.

حکیمه خاتون، دختر گرامی امام جواد (ع) جریان ولادت را چنین حکایت کرده است:

امام حسن عسگری (ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: « ای عمه! امشب افطار نزد ما باش! چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب [آخرین] حجت خود بر روی زمین را آشکار خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس! گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست! فرمود: سخن همان است که گفتم! پس [ بر نرجس] وارد شدم و سلام کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفش هایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی! سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمه جان چه می فرمایید! گفتم: دخترم، امشب خداوند متعال به تو پسری عطا می فرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد.

حکیمه گوید: پس از نماز عشاء افطار کردم و در بستر خود آرمیدم و هنگام نیمه شب برای انجام نماز [ شب] برخاستم و آن را به جای آوردم در حالی که نرجس [ به آرامی] خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات [ نماز] خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم حال آن که او همچنان در خواب بود. لحظاتی بعد برخاست و نماز [شب] گزارد و خوابید.

حکیمه ادامه می دهد: بیرون آمدم و در جستجوی فجر [سپیده] به آسمان نگریستم. پس فجر اول  را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. پس به شک افتادم! ناگاه امام حسن عسگری (ع) از جایگاه خود ندا برآورد: ای عمه شتاب مکن! امر [ولادت] نزدیک است. نشستم و به قرائت سوره های «سجده» و «یس» مشغول شدم که نرجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: « اسم الله علیک»  [ نام خدا بر تو باد] آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: آری ای عمه! گفتم: بر خود مسلط باش و دلت را استوار دار که این همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم [ نوزاد تولد یافته] به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم! در آغوشش گرفتم و او را کاملاً پاکیزه یافتم!

در این هنگام امام عسگری (ع) مرا ندا داد : « ای عمه! پسرم را نزد من بیاور! او را نزد وی بردم ... در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم سخن بگ.! پس لب به سخن گشود و فرمود: « اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا رسول الله». سپس بر امیر المومنین و امامان (ع) درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. امام عسگری (ع) فرمود: ای عمه او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند...

حکیمه گوید: فردای آن روز به نزد امام یازدهم رفتم و بر حضرت سلام کردم و پرده را کنار زدم تا مولایم ( امام مهدی (عج)) را ببنیم ولی او را ندیدم از این رو از پدر بزرگوارش پرسیدم: فدای شما شوم! برای مولای من چه اتفاقی روی داده است؟ آن حضرت پاسخ داند: ای عمه! او را به آن کسی ( خدایی) سپردم که مادر موسیف موسی (ع) را به او سپرد.

حکیمه گوید: چون روز هفتم فرا رسید آمدم و سلام کردم و نشستم. امام فرمود: فرزندم را نزد من آور! من سرورم را آوردم... امام فرمود: فرزندم! سخن بگوی! نوزاد [ لب بگشود و ] پس از گواهی به یگانگی خداوند و درود بر پیامبر اکرم و پدران بزرگوارش این آیات را تلاوت فرمود:

( بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم* وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین وَ نُمَکِّن لَهُم فِی الارضِ وَ نُرِی فِرعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنهُم ما کانُوا یحذَرُونَ. ) 

« به نام خداوند بخشنده مهربان و ما اراده کردیم و بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پا برجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانش آنچه را از آنها [ بنی اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم.»

شمایل و خصوصیات

در روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت پیامبر (ص) شمایل و اوصاف حضرت مهدی (عج) بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

آن بزرگوار چهره اش جوان و گندمگون، پیشانی اش بلند و تابنده، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه و درشت، بینی اش کشیده و زیبا و دندانهایش براق و گشاده است. بر گونه راست آن امام، خالی مشکین و در میان شانه اش اثری چون اثر نبوت دیده می شود و اندام مبارکش متناسب و دلرباست.

بعضی از ویژگی های آن وجود شریف که در سخنان معصومین علیهم السلام بیان گردیده، از این قرار است:

او اهل عبادت و شب زنده داری، زهد و ساده زیستی، صبر و بردباری، عدالت و نیکوکاری است. آن حضرت سرآمد همگان و در علم ودانش و وجود نازنینش چشمه سار برکت و پاکی است. او اهل قیام و جهاد، رهبر جهانی، انقلابی بزرگ، منجی نهایی و مصلح موعود بشریت است. آن وجود نورانی از تبار رسول خدا (ص) و از اولاد فاطمه زهرا (ع) و نهمین فرزند از نسل سید الشهداء است که به هنگام ظهور بر کعبه تکیه زند و پرچم پیامبر را در دست گیرد و با قیام خود دین خدا را زنده و احکام خداوند را در سراسر گیتی جاری کند و جهان را پر از مهربانی و داد گرداند پس از آن که پر از جو و بیداد شده باشد. 

زندگی امام مهدی (عج) شامل سه دوره پر فراز و نشیب است:

1. دوره اختفا: زندگی پنهانی آن حضرت از آغاز ولادت تا زمان شهادت امام عسگری (ع) است.

2. دوران غیبت: از هنگام شهادت امام یازدهم (ع) شروع گردیده تا هر زمان که به اراده خداوند ظهور کند، ادامه خواهد یافت.

3. عصر ظهور: پس از طی شدن دوران غیبت و به خواست پروردگار جهان، امام دوازدهم (ع) ظهور خواهد کرد و دنیا را سرشار از خوبی ها و زیبایی ها خواهد نمود. هیچ کس زمان ظهور آن موعود منتظر را نمی داند و از امام عصر (عج) روایت شده، آنها که برای ظهور زمانی را تعیین کنند دروغگو هستند. 

خلاصه

1. امام زمان (ع) فرزند امام عسگری (ع ) و از مادری به نام نرجس در صبح گاه جمعه روز 15 شعبان سال 255 هجری قمری در سامرا چشم به جهان گشود.

2. نام و کنیه حضرت، همانند رسول خدا است و لقب معروف حضرت « مهدی عج» است.

3. بنا به حکمت الهی دوران حمل امام زمان (ع) نامحسوس و قضیه ولادت حضرت از چشم دیگران مخفی بوده است.

4. شمائل ظاهری و اوصاف و خصوصیات جسمی حضرت در روایات ذکر شده است.

5. دوران زندگی امام مهدی (ع) شامل دوره پنج ساله اختفاء، دوره هفتاد ساله غیبت صغرا و دوره طولانی غیبت کبری است.

از ولادت موعود تا شهادت امام حسن عسگری (ع)

این دوره از زندگی حضرت مهدی (عج) در بردارنده نکات بسیار مهمی است که به بخشی از آنها اشاره می شود:

 

معرفی امام مهدی (ع) به شیعیان

از آن جا که ولادت امام دوازدهم (ع) به صورت پنهانی انجام گرفت بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجت پروردگار به اشتباه و گمراهی گرفتار آیند. امام عسگری (ع) وظیفه داشت تا فرزند خود را به گروهی از بزرگان شیعه و افراد مورد اعتماد معرفی کند تا آنان نیز خبر ولادت او را به دیگر پیروان اهل بیت (ع) برسانند و بدین ترتیب ضمن معرفی آن بزرگوار، تهدیدی نیز متوجه وجود آن آخرین سفیر حق نگردد.

« احمد بن اسحاق» که از بزرگان شیعه و پیروان ویژه امام یازدهم (ع) است می گوید: خدمت امام عسگری (ع) شرفیاب شدم و می خواستم در مورد امام پس از او سوال کنم؛ ولی پیش از آن که سخنی بگویم فرمود: « ای احمد! همانا خدای متعال از آن زمان که آدم را آفریده، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد کرد! به واسطه حجت خدا، بلا از اهل زمین برداشته می شود و [ به برکت وجود او] باران باریده و بهره های زمینی بیرون می آید.»

عرض کردم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟!

آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که رویش همانند ماه تمام می درخشید بر دوش خویش داشت و فرمود: « ایا حمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجت های او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی دادم! همانا او هم نام و هم کنیه رسول خداست و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می کند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.»

گفتم: سرور من! آیا نشانه ای هست که قلبم به آن آرام گردد؟!

[ در این هنگام] آن کودک، لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت:

« انا بَقیهُ اللهِ فی اَرضِهِ و المُنتَقِمُ مِن اَعدائِهِ... من بقیه الله در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت، ای احمد بن اسحاق، پس از این که با چشم خود می بینی در پی نشانه مباش!!»

احمد بن اسحاق می گوید: پس [ از شنیدن این سخنان] با شادمانی از خانه امام (ع) بیرون شدم... 

همچنین محمد بن عثمان  و چند تن دیگر از بزرگان شیعه نقل می کنند:

چهل نفر از شیعیان نزد امام یازدهم گرد آمدیم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: « پس از من، این امام شما و جانشین من است. از او فرمان برید و بعد از من در دین خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد و [ بدانید که] پس از امروز او را نخواهید دید...» 

گفتنی است که یکی از برنامه های دینی و سنت های سفارش شده، عقیقه کردن و ولیمه دادن برای نوزاد است و آن کشتن گوسفند و طعام دادن به گروهی از مردم است که برای سلامتی و طول عمر فرزند تاثیر فراوان دارد. امام حسن عسگری (ع) بارها برای فرزندش عقیقه کرد  تا ضمن عمل به این سنت نیکوی پیامبر (ص) گروه های بسیاری از شیعیان را از ولادت امام دوازدهم آگاه سازد.

محمد بن ابراهیم گوید:

امام عسگری (ع) برای یکی از شیعیان خود، گوسفند سر بریده ای فرستاد و فرمود: « این از عقیقه فرزندم «محمد» است.» 

معجزات و کرامات

یکی از فرازهای خواندنی زندگی امام مهدی (عج) در سال های نخستین تولد و پیش از دوران غیبت، معجزه ها و کرامت هایی است که به وسیله آن حضرت، انجام گرفته است و معمولاً این بخش از حیات آن آیت بزرگ الهی، مورد غفلت واقع شده است.

ما تنها یک نمونه از آن ها را می آوریم:

ابراهیم بن احمد نیشابوری گوید:

زمانی که عمروبن عوف، [ که فرمانروایی ستمگر بود و به کشتن شیعیان علاقه فراوان داشت.] قصد کشتن مرا کرد به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خداحافظی کرده و رو به جانب خانه امام حسن عسگری (ع) کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنار امام حسن عسگری (ع) پسری دیدم که رویش مانند شب چهاردهم می درخشید به گونه ای که از نور سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم [یعنی ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار] فراموش کنم.

 

[ در این هنگام آن کودک] به من گفت: « ای ابراهیم، نیازی به گریختن نیست! به زودی خدای متعال، شر او را از تو دور خواهد کرد!»

حیرتم بیشتر شد، به امام عسگری (ع) گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر می دهد؟! امام عسگری (ع) فرمود: او فرزند من و جانشین پس از من است...

ابراهیم می گوید: بیرون آمدم در حالی که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمروبن عوف، بشارت داد. 

 

پاسخ گویی به سوالات

آخرین ستاره درخشان آسمان امامت، در همان سالهای آغاز زندگی، به سوالت شیعیان در موارد گوناگون، پاسخ های محکم و قانع کننده می داد و دلگرمی و آرامش خاطر آنان را فراهم می کرد. برای نمونه روایتی را به اختصار نقل می کنیم:

سعد بن عبدالله قمی از بزرگان شیعه به همراه احمد بن اسحاق قمی وکیل امام حسن عسگری (ع) برای طرح سوالات و دریافت پاسخ آنها به محضر امام دوازدهم شرفیاب می شود. او جریان این دیدار را چنین نقل کرده است:

چون خواستم سوال کنم، امام عسگری (ع) به فرزندش اشاره کرد و فرمود: « از نور چشمم سوال کن!» درا ین هنگام کودک رو به من کرده فرمود: « هرچه می خواهی سوال کن!... پرسیدم: مقصود از « کهیعص» [ از حروف مقطعه قرآن] چیست؟ فرمود: این حروف از خبرهای غیبی است. خداوند بنده [ و پیامبر] خود زکریا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را برای محمد (ص) باز گفته است. داستان از این قرار است که زکریا (ع) از پروردگارش خواست تا نام های پنج تن [ آل عبا] را به او بیاموزد. خداوند متعال جبرئیل (ع) را بر او فرو فرستاد و آن نامها را به او یاد داد. زکریا چون [ نام های مقدس] محمد (ص) و علی و فاطیمه و حسن (ع) را بر زبان می آورد اندوه و گرفتاریش برطرف می شد و وقتی حسین (ع) را یاد می کرد، بغض گلویش را می گرفت و مبهوت می شد. روزی گفت: بارالها چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می کنم از اندوه ها و نگرانی هایم راحت شده و دل آرام می شوم و چون حسین (ع) را به یاد می آورم، اشکم جاری و ناله ام بلند می شود؟! خداوند او را از داستان حسین (ع) اگاه کرد و فرمود: « کهیعص» [ رمز این داستان است] . « کاف» رمز کربلا و «هاء» رمز هلاکت خاندان [او] و «یاء» کنایه از نام «یزید» که جفا کننده نسبت به حسین (ع) است می باشد و «عین» اشاره به عطش و تشنگی او دارد و «صاد» نشان صبر و استقامت امام حسین (ع) است...»

گفتم: ای مولای من! چرا مردم از برگزیدن امام برای خود منع شده اند؟

فرمود: «[ مقصود تو برگزیدن] امام مصلح است یا امام مفسد؟ گفتم: امام مصلح [ که جامعه را اصلاح کند]. فرمود: با توجه به اینکه هیچ کس از درون دیگری آگاه نیست که به صلاح و درستی می اندیشد یا به فساد و تباهی، آیا احتمال ندارد که برگزیده مردم، مفسد ( و اهل تبهکاری) باشد؟» گفتم: آری، امکان دارد. فرمود: « علت، همین است.»  و 

گفتنی است که در ادامه روایت، امام مهدی (ع) علت دیگری نیز بیان کرده اند و به سوالات دیگر هم پاسخ فرموده اند که برای رعایت اختصار از بیان آن ها خودداری شد.

دریافت هدایای مادی

یکی از برنامه های شیعیان، فرستادن هدایای مادی و واجبات مالی برای امامان معصوم (ع) بوده است و آن بزرگواران پس از پذیرفتن آن ها، از نیازمندان جامعه رفع نیاز می کردند. ابن اسحاق یکی از وکیل های امام حسن عسگری (ع) می گوید:

 « اموالی تاز شیعیان را به محضر امام یازدهم (ع) بردم تا به آن حضرت تقدیم کنم. در آن حال فرزند خردسال حضرت با پهره ای که مانند ماه تمم می درخشید در کنار امام حضور داشت. امام عسگری (ع) رو به فرزند خود کرده فرمود: « فرزندم هدایای شیعیان و دوستانت را باز کن!» کودک فرمود: « ای مولای من! آیا رواست دست پاک [خود] را به هدایای ناپاک و اموال پلیدی که حلال و حرام آن به یکدیگر آمیخته است دراز کنم؟!»

امام عسگری (ع) فرمود: « ای ابن اسحاق، آن چه در میان اینان است بیرون آور تا حلالو حرام آن را جدا کند!!» پس اولین کیسه را بیرون آوردم. کودک گفت: « این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است [ و نام او ونام محله اش را فرمود] که در آن شصت و دو اشرفی است. چهل و پنج اشرفی از آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود ارث برده است و چهارده دینار آن بهای نه جامه است که فروخته و سه دینارش وجه اجاره دکان ها است.»

امام عسگری (ع) فرمود: « فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام [ از این اموال] حرام است؟!» کودک با دقت تمام، سکه های حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد!

سپس کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن، فرمود: « در آن کیسه پنجاه اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست.» سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه امام عسگری (ع) فرمود: « پسر جانم راست گفتی!» سپس رو به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: « همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آن ها را به صاحبانش برسانند و ما را نیازی به آن نیست...» 

نماز بر جنازه پدر

آخرین فراز از زندگی امام مهدی (ع) در دوران اختفا و پیش از شروع غیبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاک پدر بزرگوارش است.

ابوالادیان خدمتکار امام یازدهم (ع) در این باره می گوید:

« امام حسن عسگری (ع) در آخرین روزهای عمر شریف خود، نامه هایی را به من داد و فرمود: اینها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهی گشت و از خانه من ناله و افغان خواهی شنید و [ بدن] مرا در محل غسل خواهی دید.» گفتم: ای سرور من! چون چنین روی دهد، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: « هر کس پاسخ نامه های مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمایید! فرمود: « کسی که بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود.» گفتم: نشانه دیگری بفرمایید! فرمود: « کسی که از آن چه در کیسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود.» [ولی] هیبت و شکوه امام مانع از آن شد که بپرسم در آن کیسه چیست!

نامه ها را به مدائن بردم و جواب آن ها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود روز پانزدهم وارد سامراء شدم و در آن حال فریاد ناله و افغان از سرای آن حضرت شنیدم و [بدن] امام عسگری (ع) را در محل غسل یافتم. در آن حال جعفر، برادر ان حضرت را دیدم که بر در خانه امام ایستاده است و جمعی از شیعیان، وی را [ در مرگ برادر] تسلیت و [ بر امامتش] تبریک می گفتند!! با خود گفتم: اگر این [ جعفر] امام است که امامت، تباه می شود؛ زیرا او را می شناختم که اهل شراب و قمار بازی و تارزنی است! [ولی چون در پی نشانه ها بودم] پیش رفتم و [ مانند دیگران] تبریک و تسلیت گفتم ولی او درباره هیچ چیز [ از جمله جواب نامه ها] از من سوالی نکرد. در آن حال عقید [ یکی از خدمتکاران از خانه] بیرون آمد و [خطاب به جعفر] گفت: ای سرور من، برادرت [ امام عسگری (ع)] کفن شده است، برخیز و بر او نماز گزار!! من به همراه جعفر و جمعی از شیعیان داخل خانه شدم و امام یازدهم (ع) را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد ولی چون خواست تکبیر بگوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعد و دندان های پیوسته بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: « ای عمو! عقب برو کن من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم!» پس جعفر با چهره ای رنگ پریده و زرد، عقب رفت! آن کودک پیش آمد و بر بدن امام (ع) نماز گزارد. پس از آن [ به من] فرمود: « جواب نامه هایی را که به همراه داری به من بده!» نامه ها را به او دادم و با خود گفتم این دو نشانه [ از نشانه های امامت این کودک است] و جریان کیسه، باقی مانده است. نزد جعفر رفتم و او را دیدم که آه می کشید! یکی از شیعیان از او پرسید این کودک کیست؟

جعفر گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده و نمی شناسم.»

ابوالادیان ادامه می دهد:

« ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسگری (ع) سراغ گرفتند و چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفر اشاره کردند. آن ها بر او سلام کردند و تبریک و تسلیت گفتند. سپس خطاب به جعفر گفتند: همراه ما نامه ها و اموالیا ست. بگو نامه ها از کیست؟ و اموال چقدر است؟!

جعفر بر آشفت و از جا برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب می خواهید؟! در این حال خدمتکار [ از اندرون] بیرون آمد و گفت: نامه های فلانی و فلانی همراه شماست [ و نام و نشانی صاحبان نامه ها را گفت] و نیز کیسه ای با شماست که در آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است! آن نامه ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن این ها فرستاده امام است...». 

خلاصه

* امام عسگری (ع) با توجه به مخفی بودن ولادت فرزندش، وی را به افراد مورد اعتماد و گروهی از بزرگان شیعه، معرفی و نشان داد تا مردم در شناخت آخرین امام (ع) دچار حیرت و گمراهی نگردند.

* امام مهدی (ع) در سنین کودکی به پرسش های کلامی و اعتقادی سعد بن عبدالله پاسخ دادند.

* حضرت بنا به سفارش پدر، هدایای ارسالی شیعیان توسط احمد بن اسحاق را دریافت و با معرفی صاحبان اموال، حلال و حرام بودن آن را از هم تفکیک و اموال حرام را به صاحبان اصلی آنان ارجاع دادند.

* بعد از شهادت امام عسگری (ع) امام مهدی (ع) خود بر جنازه پدر نماز گذارد.

 

امام مهدی (ع) در آینه قرآن و روایات

 

الف. قرآن

قرآن کریم، چشمه زلال ناب ترین معارف الهی و ماندگارترین حکمت ها و دانش های مورد نیاز بشر است. کتابی است سراسر راستی و درستی که خبرهای گذشته و آینده جهان را بیان کرده است و هیچ حقیقتی را فرو گذار نکرده است. البته روشن است که حجم بسیار گسترده حقایق عالم در ژرفای آیات الهی نهفته است و تنها آن ها که به عمق معانی آن دست یابند به آن واقعیت پی خواهند برد و آنان اهل قرآن و مفسران حقیقی آن یعنی پیامبر اکرم (ص) و خاندان پاک او هستند.

قیام و انقلاب آخرین سفیر الهی از بزرگترین حقایق جهان است که در آیات فراوانی از قرآن کریم به آن اشاره شده و روایات بسیاری در تفسیر آن آیات نقل گردیده است که به چند نمونه اشاره می کنیم:

( وَ لَقَد کَتَبنا ،فِی الزَُّّورِ مِن بَعدِ انَّ الارضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)

« همانا در زبور پس از ذکر [تورات] نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.»

امام باقر (ع) فرمود:

« مقصود از بندگان شایسته ای که زمین را به ارث می برند، امام مهدی (ع) و یاران او هستند.» 

همچنین در بخشی از آیه 86 از سوره هود آمده است:

(... بَقِیهُ اللهِ خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنینَ)؛

« بقیه الله برای شما بهتر است اگر مومن باشید.»

امام باقر (ع) فرمود:

« وقتی [ امام مهدی(عج)] ظهور کند بر دیوار کعبه تکیه زند و اولین سخنی که بر زبان جاری کند این آیه است. سپس می فرماید: « اَنَا بَقِیهُ اللهِ فی اَرضِهِ وَ خَلیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیکُم» من «بقیه الله» در زمین و جانشین او و حجت او بر شما هستم. پسر هر کسی بخواهد بر او سلام کند گوید: « السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیهَ اللهِ فی اَرضِهِ» 

و در سوره حدید آیه 17 فرموده است:

( اِعلَمُوا اَنَّ اللهِ یحیی الارضَ بعدَ مَوتِها قَد بَینا لَکُمُ الایاتِ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ)؛

« بدانید خداوند زمین را پس از مرگ آن زنده می کند. ما آیات [خود] را برای شما بیان کردیم، باشد که بیندیشید.»

امام صادق (ع) فرمود:

مراد این است که خداوند زمین را به واسطه عدالت حضرت مهدی (عج) در دوران ظهورش زنده خواهد کرد پس از آن که به سبب ستم سردمداران گمراهی مرده باشد. 

و نیز در سوره قصص آیه 5 می فرماید:

( وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الارضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهٌ وَ نَجعَلَهُمُ الوارثینَ)؛

« و ما اراده می کنیم بر مستضعفان زمین، منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] و وارثان زمین قرار دهیم.»

امام علی (ع) فرمود:

« مقصود [از مستضعفان] خاندان پیامبرند. خداوند پس از تلاش و رنجشان، « مهدی» این دودمان را بر می انگیزد و آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار می رساند و دشمنانشان را به سختی ذلیل می سازد.» 

از نمونه های بالا روشن می شود که برای برداشت حقایق از قرآن، تنها نباید به ظاهر آیات بسنده کرد؛ بلکه بسیاری از واقعیت های عالم در دورن آیات قرآن نهفته است  که اهل بیت (ع) به عنوان مفسران واقعی قرآن، بیان کننده آن هستند. بنابراین اگرچه آیاتی از قرآن، در ظاهر مربوط به یک رویداد در زمان و مکان خاصی است ولی مانع از آن نیست که در زمان های بعد و برای آیندگان، مصداق پیدا کند و درباره آنان نیز جاری گردد و همین رمز جاودانگی قرآن برای همه نسل هاست.

بر این اساس، با اینکه آیه 5 سوره قصص درباره قوم بنی اسرائیل نازل شده و جریان پیروزی آنها بر فرعونیان را بیان می کند ولی در روایات متعدد این آیه بر قیام امام مهدی (ع) و روزگار ظهور او منطبق گردیده است و دقت در متن آیه هم نشان می دهد که حاکمیت مستضعفان بر مستکبران، یک سنت و اراده الهی است که اختصاص به زمان و مکان و افراد خاصی ندارد.

 

ب. روایات

موضوع امام مهدی (ع) از موضوعاتی است که روایات بسیاری درباره آن در اختیار ماست به گونه ای که درباره مراحل مختلف زندگی آن حضرت همچون ولادت، دوران کودکی، غیبت صغری وکبری، علائم ظهور و روزگار ظهور و حکومت جهانی، به طور جداگانه احادیثی از پیشوایان دینی موجود است. چنانکه درباره خصوصیات ظاهری و اخلاقی آن بزرگوار، ویژگی های دوران غیبت او و فیلت و پاداش منتظران ظهورش مجموعه ارزشمندی از روایات داریم و جالب اینکه بسیاری از این روایات هم در کتابهای شیعه و هم در آثار اهل سنت نقل شده است برخی از این احادیث « متواتر»  است.

گفتنی است که یکی از ویژگی های قابل توجه امام مهدی (عج) آن است که همه معصومان (ع) درباره آن حضرت سخنان نغزی ایراد فرموده اند که مجموعه ای از معارف آگاهی بخش را فراهم کرده است و از اهمیت فوق العاده قیام و انقلاب آن پرچمدار عدالت حکایت می کند. مناسب است در اینجا از هر یک از آن پیشوایان بزرگ روایتی را نقل کنیم:

پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود:

خوشا به حال آن که مهدی (عج) را ببیند و خوشا حال آن که او را دوست بدارد و خوشا حال کسی که امامت او را باور داشته باشد. 

امام علی (ع) فرمود:

« منتظر فرج [آل محمد (ص)] باشید و از رحمت خدا ناامید نگردید به راستی که محبوبترین کارها نزد خداوند بزرگ، انتظار فرج است.» 

در لوح فاطمه زهرا (ع)  آمده است:

« ... سپس به خاطر رحمت جهانیان  سلسله اوصیاء را به وجود فرزندم امام حسن عسگری (ع) تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال موسی و شکوه عیسی و صبر ایوب را داراست...» 

امام حسن مجتبی (ع) در ضمن روایتی، پس از بیان برخی از مشکلات زمان بعد از رسول خدا (ص) فرمود:

« خداوند در آخر الزمان مردی را بر می انگیزد... و او را به وسیله فرشتگان خود پشتیبانی می کند و یارانش را حفظ می کند... و او را بر تمامی ساکنان زمین چیره می سازد... او زمین را از عدالت و روشنایی و دلیل آشکار پر می سازد... خوشا حال آن که روزگار او را ببیند و سخن او را بشنود.» 

امام حسین (ع) فرمود:

« ... خداوند به وسیله او [ امام مهدی (عج)] زمین را زنده می کند پس از آن که مرده باشد و به وسیله او آئین حق را بر تمامی دین ها پیروز گرداند هر چند مشرکان را خوش نیاید. برای او غیبتی است که گروهی در آن از دین باز می گردند و گروهی دیگر بر دین استوار می مانند... همانا آن که در غیبت او بر اذیت ها و تکذیب ها شکیبایی کند؛ مانند کسی است که پیش روی رسول خدا (ص) با شمشیر جهاد کرده باشد.» 

امام سجاد (ع) فرمود:

« کسی که در دوران غیبت قائم ما بر دوستی ما ثابت قدم باشد خداوند پاداش هزار شهید از شهدای بدر و احد به او عنایت فرماید.» 

امام باقر (ع) فرمود:

« زمانی بر مردم می آید که امامشان غایب شود پس خوشا حال آن ها که در آن زمان بر امر [ولایت] ما ثابت بمانند...» 

امام صادق (ع) فرمود:

« برای قائم (عج) دو غیبت است یکی از آنها کوتاه مدت و دیگری بلند مدت است.» 

امام کاظم (ع) فرمود:

« امام [ مهدی (عج)] از دیدگان مردم پنهان می شود ولی یاد او از دل های مومان فراموش نمی شود.» 

امام رضا (ع) فرمود:

« وقتی [ امام مهدی] قیام کند زمین به نور [وجود] او روشن گردد و آن بزرگوار، ترازوی عدالت را در میان مردم قرار دهد؛ پس کسی به دیگری ستم نخواهد کرد.» 

امام جواد (ع) فرمود:

« قائم ما آن کسی است که [ مردم] باید در زمان غیبت، انتظار ظهور او را داشته باشند و چون قیام کرد به فرمان او گردن نهند.» 

امام هادی (ع) فرمود:

« امام پس از من فرزندم حسن و پس از او فرزندش « قائم» است آن که زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ستم و جور شده باشد.» 

امام حسن عسگری (ع) فرمود:

«سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا آن که جانشین مرا به من نشان داد. او از نظر آفرینش و اخلاق، شبیه ترین مردم به رسول خداست...» 

خلاصه

* موضوع حکومت جهانی حضرت مهدی (ع) در آیات متعددی بیان گردیده و خداوند هم این امر را در آخر الزمان وعده داده است.

* در احادیث منقول از پیامبر (ص) و دیگر معصومین (ع) امام مهدی (عج) دوره های زندگی، نشانه های ظهور، چگونگی قیام، ویژگی های حکومت مهدی (عج) و دستاوردهای بی نظیر آن، تفصیلاً معرفی گردیده است.

 

امام مهدی (عج) در نگاه دیگران

 

موضوع امام مهدی (عج) و قیام و انقلاب جهانی او نه تنها در کتاب های شیعه بلکه در فرهنگ اعتقادی سایر فرقه های اسلامی نیز بیان گردیده و درباره آن به طور گسترده گفتگو شده است. آنان نیز به وجود و ظهور مهدی (عج) که از دودمان پاک پیامبر (ص) و از فرزندان حضرت فاطمه زهرا (ع)  است معتقدند برای آشکار شدن میزان باور اهل سنت به مهدی موعود (عج) باید به آثار دانشمندان بزرگ ایشان مراجعه کرد. بسیاری از مفسران سنی در کتباهای تفسیری خود تصریح کرده اند که بعضی از آیات قرآن به ظهور حضرت مهدی (عج) در آخر الزمان اشاره دارد مانند فخر رازی  و قرطبی  .

همچنین اکثر محدثان ایشان، احادیث مربوط به امام مهدی (ع) را در کتابهای خود آورده اند که در میان آنها، معتبرترین کتابهای اهل سنت وجود دارد مانند « صحاح سته»  و مسند احمد بن حنبل پیشواهی مذهب حنبلی.

بعضی دیگر از دانشمندان اهل سنت در گذشته و حال، کتابهایی مستقل در موضوع امام مهدی (ع) نوشته اند مثل ابو نعیم اصفهانی در مجموعه الاربعین ( چهل حدیث) و سیوطی در کتاب « العرف الوردی فی اخبار المهدی (عج)».

نکته قابل توجه اینکه، بعضی از علمای اهل سنت در مقام دفاع از عقیده مهدویت و رد منکران این عقیده، کتاب و مقاله نوشته اند و با بیانات علمی و شواهد روائی، جریان امام مهدی را از امور قطعی و غیر قابل انکار دانسته اند همچون « محمد صدیق مغربی» که در رد گفتار « ابن خلدون» کتابی نگاشته و به سختی از او انتقاد کرده است. 

اینها نمونه هایی از موضع اهل سنت در برابر مسئله مهدویت است.

در پایان این بخش از میان صدها روایت، تنها دو روایت نقل می کنیم در کتابهای مشهور و مورد اعتماد اهل سنت آمده است:

پیامبر اسلام (ص) فرمود:

« اگر از [ عمر] دنیا تنها یک روز مانده باشد حتماً خداوند آن روز را طولانی کند تا آنکه مردی از خاندان مرا در آن بر انگیزد که هم نام من است.» 

و نیز آن حضرت فرمود:

« مردی از خاندان من قیام می کند که در نام و سیرت شبیه من است. او [ جهان را] پر از عدل و داد خواهد کرد همانگونه که از ظلم و ستم لبریز گشته باشد.» 

گفتنی است که اعتقاد به ظهور مصلح و منجی که در پایان دنیا ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد یک اعتقاد جهانی و همگانی است و پیروان راستین همه ادیان آسمانی بر اساس تعالیم کتاب های دینی خود منتظر قیام آن موعود بزرگ هستند. در کتاب های مقدس زبور، تورات، انجیل و نیز کتابهای هندوها و زرتشتیان و برهمائیان به ظهور منجی بزرگ جهان اشاره شده است. البته هر ملتی برای او لقبی مخصوص گفته اند. زرتشتیان او را به نام « سوشیانس» یعنی نجات دهنده جهان و مسیحیان به نام « مسیح موعود» و یهود به نام « سرور میکائیلی» می شناسند.

بخشی از عبادات « جاماسب نامه» از کتاب های مقدس زرتشت چنین است:

« پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوه های مکه پیدا شود... و با بندگان خود چیز خورد و به روش بندگان نشیند... و دین او اشرف ادیان باشد و کتاب او باطل کند همه کتاب ها را ... و از فرزندان دختر پیغمبر که خورشید جهان و شاه زمان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد... و دولت او تا به قیامت متصل باشد...». 

 

خلاصه

 

* همه فرق اسلامی در اصل اعتقاد به ظهور امام مهدی (ع) به عنوان آخرین نجات بخش از دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله، اتفاق دارند.

* احادیث مربوط به امام مهدی (ع) در منابع معتبر اهل سنت مثل صحاح ششگانه، مسند احمد و ... نیز نقل شده است.

* تعداد زیادی از علمای اهل سنت، کتاب ها مستقلی در خصوص روایات امام مهدی (ع) و زندگی آن حضرت تالیف نموده اند و نیز برخی از دانشمندان آنان در دفاع از روایات مهدویت و رد منکران آن کتابها و مقالات علمی و تحقیقی نوشته اند.

 

غیبت

پس از اینکه با شخصیت منجی بزرگ عالم و تحقق بخش آرمان آدم (ع) تا خاتم (ص) و آخرین ذخیره الهی حضرت حجه بن الحسن (عج) آشنا شدیم، اکنون درباره غیبت آن یگانه دوران که بخش مهمی از زندگی آن حضرت است سخن می گوییم.

 

مفهوم غیبت

اولین نکته قابل طرح آن است که غیبت به معنی « پوشیده بودن از دیدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراین در این بخش، سخن از دوره ای است که امام مهدی (ع) از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمی بینند و این در حالی است که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگی می کند. این حقیقت در روایات امامان معصوم به عبارات گوناگون بیان گردیده است.

امام علی (ع) فرمود:

« سوگند به خدای علی، حجت خدا در میان مردم هست و در راه ها ( کوچه و بازار) گام بر می دارد؛ به خانه های آنها سر می زند؛ در شرق و غرب زمین رفت و آمد می کند؛ گفتار مردم را می شنود و برایشان سلام می کند؛ می بیند و دیده نمی شود تا وقت [ معین] و وعده [الهی].» 

البته نوع دیگری از غیبت نیز برای آن حضرت بیان شده است.

امام صادق (ع) فرمود:

« در صاحب این امر سنت هایی از انبیاء وجود دارد... اما سنت او از یوسف (ع) پنهان بودن است. خداوند بین او مردم حجابی قرار می دهد [ به گونه ای که] مردم او را می بینند ولی نمی شناسند.» 

بنابراین درباره حضرت مهدی (عج) غیبت به دو گونه روی می دهد: آن بزرگوار در مواردی از دیدگاه پنهان است و در مواردی دیگر دیده می شود ولی شناخته نمی گردد اما در هر حال در میان مردم حضور دارد.

 

پیشینه غیبت

 

غیبت و نهان زیستی، پدیده ای نیست که برای اولین بار و تنها درباره آخرین حجت پروردگار روی داده باشد بلکه از روایات فراوان استفاده می شود که تعدادی از پیامبران بزرگ الهی، بخشی از زندگی خود را در پنهانی و غیبت بوده اند و این امر به جهت حکمت و مصلحت خدایی بوده و نه یک خواسته شخصی و یا مصلحت خانوادگی.

بنابراین غیبت یکی از سنت های   الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال و عیسی (ع) جریان یافته است و هر یک از آن سفیران الهی به تناسب شرایط سالهایی را در غیبت به سر برده اند. 

به همین دلیل است که در روایات از غیبت حضرت مهدی (عج) به عنوان یکی از سنت های پیامبران یاد شده است یکی از دلایل غیبت آن حضرت، اجرا شدن سنت انبیاء (ع) در زندگی حضرت مهدی (عج) شمرده شده است.

 

امام صادق (ع) فرمود:

« به راستی که برای [ امام] قائم از ما غیبتی است که مدت آن طولانی خواهد بود. راوی گوید: دلیل این غیبت چیست ای فرزند رسول خدا (ص)؟»

حضرت می فرماید:

« خداوند می خواهد سنت های انبیاء در غیبت هایشان درباره آن حضرت روی دهد.»  از سخن فوق این نکته نیز آشکار می شود که سخن از غیبت امام مهدی (عج) سال ها پیش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پیشوایان اسلامی از پیامبر اکرم (ص) تا امام عسگری (ع) از غیبت آن حضرت و بعضی از خصوصیات آن و آنچه در زمان غیبت اتفاق خواهد افتاد، خبر داده اند و نیز وظایفی را برای مردم مومن در آن زمان بیان داشته اند. 

پیامبر اسلام (ص) فرموده اند:

« مهدی (عج) از فرزندان من است... برای او غیبتی است و حیرتی [پریشانی] تا آنگاه که مردمان از دین های خود گمراه شوند پس در آن زمان می آید مانند شهاب ثاقب [ ستاره ای روشن و تابان]؛ پس زمین را از عدل و داد پر می کند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.» .

 

فلسفه غیبت

 

به راستی چرا امام و حجت خدا در پس پرده غیبت قرار گرفته است و کدام علت سبب گردید تا مردم از برکات ظهور او محروم گردند؟

درباره این موضوع سخنان فراوانی گفته شده و روایات فراوانی نیز در دست است ولی پیش از پاسخ گفتن به سوال فوق لازم است به نکته اساسی اشاره کنیم:

ما ایمان داریم که خداوند عالم هیچ کار کوچک و بزرگی را جز بر اساس حکمت و مصلحت انجام نمی دهد خواه این مصلحت ها را بشناسیم یا خیر. و نیز همه رویدادهای خرد و کلان جهان با تدبیر پروردگار و به اراده او انجام می پذیرد که یکی از مهمترین آنها، حادثه غیبت امام مهدی (عج) است. بنابراین غیبت آن سرور نیز مطابق حکمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانیم.

 

امام صادق (ع) فرمود:

 

« بی تردید برای صاحب الامر (عج) غیبتی است که هر اهل باطلی در آن به شک می افتد.»

راوی از علت غیبت سوال کرد. حضرت فرمود:

« غیبت به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم... غیبت، سری از اسرار الهی است ولی چون می دانیم که خداوند بزرگ حکیم است می پذیریم که همه کارهای او [بر اساس] حکمت است و اگرچه علت آن کارها برای ما معلوم نباشد.» 

البته چه بسا انسانی که همه افعال خداوند را حکیمانه می داند و در برابر آنها سر تسلیم فرود می آورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضی از رویدادهای عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه یک پدیده، آرامش نفس و اطمینان قلبی بیشتری یابد. بنابراین به بحث و بررسی پیرامون حکمت ها و آثار غیبت حضرت مهدی (عج) می پردازیم و به روایات مربوط به آن اشاره می کنیم:

 

تأدیب مردم

 

وقتی امت نسبت به پیامبر و امام قدر نشناسند و وظایف خود را در برابر او انجام ندهند بلکه اوامر او را نافرمانی کنند، رواست که خداوند، پیشوای ایشان را از آنها جدا کند تا به خود آیند و در روزگار غیبت او، ارزش و برکت وجود او را دریابند و در این صورت، غیبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درک نکنند.

امام باقر (ع) فرمود:

« وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها بر گیرد.» 

استقلال و نبودن تحت پیمان دیگران

آنها که به دنبال ایجاد یک تحول و انقلاب هستند به ناچار در ابتدای قیام با بعضی از مخالفان، عهد و پیمانی می بندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند، ولی مهدی موعود (عج) آن مصلح بزرگی است که در راه برپایی انقلاب و حکومت عدل جهانی با هیچ قدرت ستمگری سازش نخواهد کرد زیرا که مطابق روایات فراوان او مامور مبارزه قاطع و آشکار با همه ظالمان است. به همین جهت تا آماده شدن شرایط انقلاب، در غیبت می رود تا مجبور نباشد که با دشمنان خدا عهد و پیمانی ببندد.

در روایاتی از امام رضا (ع) علت غیبت این گونه بیان گردیده است:

«برای اینکه آن زمان که با شمشیر قیام می کند، کسی بر عهده او [ امام مهدی عج] بیعتی نداشته باشد.» 

 

آزمایش مردم

امتحان کردن مردم یکی از سنت های خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون می آزماید تا میزان استواریشان در مسیر حق روشن شود. البته نتیجه امتحان برای خداوند معلوم است ولی در کوره آزمایش ها این بندگان هستند که ساخته می شوند و به جوهر وجود خود پی می برند.

امام کاظم (ع) فرمود:

« هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن بیرون نکند برای صاحب این امر (= امام مهدی (عج) غیبتی خواهد بود که گروهی از پیروان او از اعتقاد خود دست بر می دارند و این غیبت، آزمونی است که خداوند با آن بندگانش را امتحان می کند.»

 

حفظ جان امام

 

یکی از عواملی که سبب کناره گیری پیامبران از قوم خود می شد، حفظ جان خویش بود. آنها برای اینکه بتوانند در فرصتی دیگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرایطی که مورد تهدید قرار می گرفتند مخفی می شدند همانگونه که پیامبر اسلام (ص) از مکه بیرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اینها به دستور و اراده خداوند است.

درباره حضرت مهدی (ع) و علت غیبت او نیز در روایات متعدد چنین امری بیان شده است.

امام صادق (ع) فرمود:

« امام منتظر، پیش از قیام خود، مدتی از چشم ها غایب خواهد شد. از علت آن سوال شد. حضرت فرمود: بر جان خویش بیمناک است.» 

هر چند شهادت آرزوی مردان خداست ولی شهادتی مطلوب است که در میدان انجام وظیفه الهی و به صلاح جامعه و دین خدا باشد. اما آنگاه که کشته شدن فرد به معنی به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد ترس از قتل، عقلی و پسندیده است. کشته شدن امام دوازدهم که اخرین ذخیره الهی است به معنی فرو ریختن کعبه آمال و آرزوی تمام انبیاء و اولیاء (ع) و تحقق نیافتن وعده پروردگار در تشکیل حکومت عدل جهانی است.

گفتنی است که در روایات نکته های دیگری نیز درباره علت غیبت امام دوازدهم (ع) بیان گردیده است که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می شود ولی آنچه مهم است اینکه همان گونه که پیش از این گذشت؛ « غیبت» سری از اسرار الهی است و علت اصلی و اساسی آن پس از ظهور آشکار خواهد شد و آنچه بیان شد عواملی است که در غیبت امام عصر (عج) تاثیر گذار بوده است.

 

انواع غیبت

 

با توجه به مطالب گذشته، غیبت امام مهدی (عج) امری لازم و ضروری بود ولی از آنجا که همه حرکت ها و اقدام های پیشوایان بزرگ ما، در راستای تقویت پایه های ایمان و اعتقاد مردم بود وبیم آن بود که غیبت آخرین حجت الهی، آسیب های جدی و غیر قابل جبران به دیانت مسلمین وارد آورد، دوران غیبت با روندی حساب شده و برنامه ریزی دقیق آغاز گردیده و ادامه پیدا کرد.

سال ها پیش از ولادت امام دوازدهم، سخن از غیبت آن بزرگوار و ضرورت آن بر سر زبان ها افتاد و نقل محافل ائمه معصومین (ع) و اصحاب ایشسان شد. همچنین روش ارتباط امام هادی و امام عسگری (ع) با شیعیان در قالبی جدید و به شکل محدودتری انجام گرفت و پیروان مکتب اهل بیت (ع) رفته رفته آموختند که در بسیاری از نیازهای مادی و معنوی، مجبور به شرفیابی به محضر امام حاضر نیستند بلکه می توانند با مراجعه به کسانی که از سوی امامان به عنوان وکیل و فرد مورد اعتماد معرفی شده اند، به وظایف خود عمل کنند. با شهادت امام حسن عسگری (ع) و آغاز دوره غیبت حضرت حجه بن الحسن (عج) باز هم رابطه امام و امت به کلی قطع نشد بلکه مردم به وسیله نائبان خاص امام زمان (عج) با مولا و مقتدای خویش در ارتباط بودند و در همین دوره بود که شیعیان به رفت و آمد و ارتباط گسترده تر با عالمان دینی، خو گرفتند و دانستند که در شرایط غیبت امام نیز راه شناخت وظایف دینی به روی آن ها بسته نیست. در این بستر مناسب بود که غیبت طولانی حضرت بقیه الله (عج) اتفاق افتاد و ارتباطی که بین امام و شیعیان در زمان های گذشته معمول و رایج بود، قطع گردید.

اینک درباره ویژگی های دو دوره کوتاه و بلند مدت غیبت، مطالبی را خواهیم آورد.

 

غیبت کوتاه مدت

 

با شهادت امام حسن عسگری (ع) در سال 260 هجری قمری، دوران امامت امام دوازدهم (ع) آغاز شد و از همین زمان، غیبت کوتاه مدت آن گرامی که به «غیبت صغری» معروف است شروع شد و تا سال 329 هجری قمری- نزدیک به 70 سال- ادامه یافت.

مهمترین ویژگی دوره غیبت صغری آن است که مردم از طریق نایبان خاص با امام مهدی (عج) در ارتباط بودند و به وسیله آنها پیام های آن حضرت را دریافت می کردند و پاسخ سوالات خود را می گرفتند.   گاهی نیز به واسطه نائبان امام، توفیق شرفیابی به حضور امام خویش را می یافتند.

 

نائبان خاص امام (عج) که همگی از علما و بزرگان شیعه و برگزیدگان امام عصر (عج) بودند، چهار تن هستند که به ترتیب زمان نیابت خود عبارتند از:

1. عثمان بن سعید عمری؛ وی از آغاز غیبت امام عهده دار نیابت آن حضرت شد و در سال 267 هجری قمری در گذشت. او وکیل هادی و امام عسگری (ع) نیز بوده است.

2. محمد بن عثمان عمری؛ او فرزند نایب اول است که پس از در گذشت پدر به مقام نیابت رسید ودر سال 305 هجری قمری وفات کرد.

3. حسین بن روح نوبختی؛ او پس از 21 سال نیابت، در سال 326 هجری قمری بدرود حیات گفت.

4. علی بن محمد سمری؛ وی در سال 329 هجری قمری از دنیا رفت و با مرگ او دوران غیبت صغری پایان گرفت.

نائبان خاص همگی توسط امام عسگری (ع) و امام مهدی (عج) انتخاب گردیده تو به مردم معرفی می شدند. شیخ طوسی در کتاب الغیبه خود روایت کرده است که روزی چهل نفر از شیعیان به همراه عثمان بن سعید ( نائب اول) به حضور امام عسگری (ع) رسیدند. امام (ع) فرزند خود را به آنها نشان داد و فرمود:

پس از من، این (کودک) امام شماست. از او اطاعت کنید... بدانید که پس از امروز او را نخواهید دید تا عمر او به کمال برسد. پس ( در غیبت او) آنچه عثمان (بن سعید) می گوید بپذیرید و از او فرمان برید که او جانشین امام شماست و کارها به دست اوست. 

در روایتی دیگر امام عسگری (ع) به نیابت محمد بن عثمان (نائب دوم) از امام مهدی (عج) نیز تصریح فرموده است.

شیخ طوسی می نویسد:

« عثمان بن سعید» به دستور حضرت عسگری (ع) اموالی را که جمعی از شیعیان یمن آورده بودند، تحویل گرفت. گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام گفتند، به خدا قسم عثمان از بهترین شیعیان شماست ولی با این کار، جایگاه او نزد شما برای ما روشن تر شد. امام عسگری (ع) فرمود: بله، گواه باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل من است و پسرش « محمد» نیز وکیل پسرم « مهدی» خواهد بود. 

اینها مربوط به دوران قبل از غیبت امام مهدی (عج) بود و در طول غیبت صغری نیز هر یک از نائبان، پیش از مرگ خود، نائب بعدی را که از سوی امام مهدی (عج) انتخاب شده بود به مردم معرفی می کردند.

این مردان بزرگ به سبب برخورداری از صفات و ویژگی هایی، برای نیابت خاص ولی عصر (عج) شایستگی یافتند. امانتداری، پاکدامنی، عدالت در گفتار و رفتار، راز داری و پنهان کرای و پوشاندن اسرار اهل بیت (ع) در شرایط ویژه دوره امام مهدی (ع) از خصوصیات مهم آنها بود. ایشان مورد اعتماد و اطمینان امام (ع) و پرورش یافتگان مکتب خاندان پاک پیامبر بود. بعضی از آنان از سن یازده سالگی تحت تربیت امامان (ع) قرار گرفتند و علم را در کنار ایمان قوی در وجود خویش به کمال رسانیدند. نام نیک آنها بر سر زبان ها بود و صبر و بردباری و تحمل مشکلات و مقاومت در برابر سختی ها چنان با وجودشان عجین شده بود که در سخت ترین شرایط نیز از امام خود اطاعت کامل داشتند و در کنار همه این صفات زیبا، از توان مدیریت و رهبری شیعیان برخوردار بودند و با فهم و آگاهی کامل و درک حساسیت زمان و بهره گیری از امکانات موجود، جامعه شیعه را در صراط مستقیم الهی هدایت کردند و آنان را از گذرگاه غیبت صغری به سلامت عبور دادند.

مطالعه دقیق دوره غیبت صغری و نقش مهم نواب اربعه در ایجاد ارتباط بین امت و امام به خوبی اهمیت این دوره از حیات امام عصر (عج) را نشان می دهد. وجود این ارتباط ها و نیز راه یافتن برخی از شیعیان به محضر امام خویش در طول دوران غیبت صغری تاثیر فراوانی در اثبات ولادت امام دوازدهم و آخرین حجت پروردگار داشت و این دستاورد مهم درست در زمانی بود که دشمنان می کوشیدند تا شیعیان را نسبت به تولد فرزندی برای امام عسگری (ع) دچار شک و تردید نمایند. به علاوه این دوره، زمینه و بستر مناسبی برای شروع غیبت کبری بود که در آن دوران مردم از داشتن هر گونه ارتباط با امام خود توسط افرادی معین، محروم می شدند ولی با آرامش خاطر و اطمینان به وجود و حضور امام و بهره مندی از برکات او، به روزگار غیبت کامل حضرت، پا نهادند.

 

غیبت بلند مدت

 

در آخرین روزهای عمر نائب چهارم در نامه ای از امام مهدی (عج) خطاب به او چنین آمده بود:

« بسم الله الرحمن الرحیم ای علی بن محمد سمری، خداوند در مصیبت وفات تو، به برادران دینی ات، پاداش بزرگ کرامت فرماید؛ چرا که تو تا شش روز دیگر به سرای باقی خواهد رفت. از این رو به کارهایت رسیدگی کن و درباره جانشین پس از خود به کسی وصیت مکن! زیرا که دوره غیبت کامل [ و طولانی] فرا رسیده است و از این پس ظهوری [برای من] نخواهد بود مگر پس از فرمان الهی و آن پس از گذشت مدتی دراز خواهد بود که دلها را سختی و قساوت فرا گیرد و زمین از ظلم و ستم پر گردد...» 

بنابراین با وفات آخرین نائب خاص امام دوازدهم در سال 329 هجری قمریف دوره غیبت طولانی که به « غیبت کبری» معروف است، آغاز شد و این دوران همچنان ادامه دارد تا روزی که به خواست خداوند ابرهای غیبت، کنار رود و جهان از پرتو مستقیم خورشید فروزان ولایت، بهره مند گردد.

 

 

ترجمه عربی

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

 آخر إمام الشيعة والخليفة الثاني عشر لرسول الله (ص) الإمام المهدي (ع)

 

ولد آخر إمام شيعي والخليفة الثاني عشر لرسول الله صلى الله عليه وسلم فجر يوم الجمعة منتصف شعبان 255 هـ [868 م] في سامراء إحدى مدن العراق. والده العزيز ، الزعيم الشيعي الحادي عشر للإمام الحسن أصغري (ع) وأمه النبيلة ، كانت سيدة محترمة اسمها "نرجس" لها روايات مختلفة عن جنسيتها. وبحسب الرواية ، كانت تلك الفتاة ابنة "يشوع" ، ابن الإمبراطور الروماني ، وأمها ، من جيل "سمعان" ، هي وصية يسوع (ع). وبحسب هذه الرواية ، فقد أسلمت نرجس بعد حلم غريب ، وبتوجيه من الإمام حسن أقصاري (ع) ، وضعت نفسها في صفوف الجيش الروماني الذي كان سيقاتل المسلمين وتم أسره من قبل عسكر الإسلام مع جماعة أخرى. أرسل الإمام الهادي (ع) من اشتراه وأتى به إلى سامراء.

كما رويت روايات أخرى ، لكن المهم واللافت أن حضرة النرجس (ع) كان في منزل حكيمة خاتون - إحدى أخوات الإمام الهادي (ع) - لبعض الوقت وتلقى تعليمه وحظي باحترام كبير من الحكيمه (ع). كما كان. حضرة النرجس (ع) هي السيدة التي تم الثناء عليها منذ سنوات عديدة في كلام نبي الإسلام (عليه السلام) وأمير المؤمنين (ع) والإمام الصادق (ع) ويشار إليها كأفضل خادم وسيد.

والجدير بالذكر أن والدة الإمام العصر (ع) كانت تسمى أيضًا بأسماء أخرى مثل سوزان ، ريحانة ، مليكة ، سيقاف (صقيل).

الأسماء والألقاب والألقاب

اسم ولقب الإمام زمان (ع) هو نفس اسم ولقب نبي الإسلام (ع) وفي بعض الروايات يحظر ذكر اسمه حتى ظهوره مرة أخرى.

ومن الألقاب الشهيرة لهذا الإمام: المهدي ، والقائم ، ومنتظر ، وبقية الله ، وخلف صالح ، ومنصور ، وصاحب الأمر ، وصاحب الزمان ، وولي العصر ، وأشهرهم "المهدي".

وقد أطلق على هؤلاء الأئمة الطيبين لقب "المهدي" لأنه مرشد يدعو الناس إلى الحق ، وقد أطلقوا عليه لقب "قائم" لأنه سينهض من أجل الحق ، وقد أطلقوا عليه "الانتظار" لأن الجميع ينتظر إيفين أولاً. وقد دُعيوا ب "بقية الله" لأن الباقي براهين الله وآخر احتياطي إلهي.

"حجة" تعني شهادة الله على الخلق ، و "خلف صالح" خير خليفة لأولياء الله. إنه "منصور" لأنه أعينه الله وهو "صاحب الأمر" لأنه المسؤول عن إقامة حكومة العدل الإلهي. "صاحب الزمان ووصي العصر" يعني أيضًا أنه حاكم وحاكم الزمان الوحيد.

كيف تولد

وقد ورد في كثير من الروايات عن الرسول الكريم صلى الله عليه وسلم أن رجلاً من أهل بيته يُدعى "المهدي" سينهض ويسقط أساس الظلم. سعى حكام سمتار عباسي ، على علم بهذه الروايات ، إلى قتل الإمام المهدي (ع) في بداية ولادته. لذلك ، منذ عهد الإمام جواد (ع) ، كانت حياة الأئمة المعصومين (ع) مصحوبة بمزيد من القيود وبلغت ذروتها في عهد الإمام الحسن أصغري (ع) ، بحيث كانت الحكومة ترى أقل عدد من الزيارات إلى منزل ذلك الرجل النبيل. لم يكن سرا. من الواضح أنه في مثل هذه الظروف ، يجب أن يكون ميلاد آخر دليل على الحقيقة والوعد الإلهي في الخفاء وبعيدًا عن أعين الآخرين. لهذا السبب ، حتى أقارب الإمام الحادي عشر لم يكونوا على علم بميلاد الإمام المهدي (ع) ، وحتى قبل ساعات قليلة من ولادته ، لم تكن هناك علامات الحمل في نرجس خاتون ، والدة الإمام الثاني عشر.

حكيمة خاتون ، ابنة الإمام جواد (عليه السلام) ، تحدثت عن عملية الولادة على النحو التالي:

أرسل لي الإمام الحسن العسكري (ع) فقال: يا خالة! كن معنا لتناول الإفطار الليلة! لأن الليل هو منتصف شعبان وسيعلن الله شهادته في الأرض في هذه الليلة الماضية. قلت: من هي والدته؟ قال: نرجس! قلت: أضحك بك! لا توجد علامات الحمل فيها! قال: الكلمة ما قلته! فدخلت وحييت وجلست. خرج لخلع حذائي وقال لي: كيف حالك سيدتي؟ قلت: بل أنت سيدتي وسيدة أهلي! لم يقبل كلامي وقال: خالتي جون ما قولك! قلت: يا بنتي الليلة يعطيك الله سبحانه وتعالى ابنا سيد الدنيا والآخرة. لذلك خجل وخجل.

تقول الحكيمة: "بعد صلاة العشاء أفطرت واسترتحت في سريري ، وفي منتصف الليل نهضت لأداء صلاة الليل وأديتها ونام نرجس دون أن يصيبها شيء". غفوت بعد أداء الملاحقات [الصلاة]. ثم استيقظت خائفة وهو نائم. بعد لحظات قام وصلى [الليل] ونام.

يتابع حكيمة: خرجت ونظرت إلى السماء بحثًا عن الفجر. لذلك رأيت الفجر الأول ونرجس لا يزال نائما. لذلك كنت متشككا! وفجأة نادى الإمام حسن أصغري (ع) من منصبه: يا خالة ، لا تستعجل! المسألة قريبة. جلست وتليت سورة السجدة والياسين عندما استيقظت نرجس قلقة. ذهبت إليه بسرعة وقلت: اسم الله عليك .. [اسم الله] .. هل تشعر بشيء؟ قال: نعم يا خالتي! قلت: تحكم في نفسك وقوِّ قلبك ، وهو ما قلته لك. في هذا الوقت ، غمرني الضعف أنا ونرجس. لذلك جئت إلى صوت سيدي [مولودًا طفلًا] وخلعت عنه الثوب ورأيته يسجد! عانقته ووجدته نظيفًا تمامًا!

في هذا الوقت نادى الإمام أصغري (ع): "يا خالة! احضر ابني لي! فأخذته إليه ... فاحتضنه وقال: يا بني تكلم! ففتح فمه وقال: أشهد أن لا إله إلا الله ولا شريك له وأشهد أن محمدا رسول الله. ثم أرسل السلام إلى أمير المؤمنين والأئمة (ع) حتى بلغ اسم والده وترك الكلام. قال الإمام أصغري (ع): يا خالة خذه إلى أمه لتسلم عليه ...

يتابع حكيمة: خرجت ونظرت إلى السماء بحثًا عن الفجر. لذلك رأيت الفجر الأول ونرجس لا يزال نائما. لذلك كنت متشككا! وفجأة نادى الإمام حسن أصغري (ع) من منصبه: يا خالة ، لا تستعجل! المسألة قريبة. جلست وتليت سورة السجدة والياسين عندما استيقظت نرجس قلقة. ذهبت إليه بسرعة وقلت: اسم الله عليك .. [اسم الله] .. هل تشعر بشيء؟ قال: نعم يا خالتي! قلت: تحكم في نفسك وقوِّ قلبك ، وهو ما قلته لك. في هذا الوقت ، غمرني الضعف أنا ونرجس. لذلك جئت إلى صوت سيدي [مولودًا طفلًا] وخلعت عنه الثوب ورأيته يسجد! عانقته ووجدته نظيفًا تمامًا!

 

في هذا الوقت نادى الإمام أصغري (ع): "يا خالة! احضر ابني لي! فأخذته إليه ... فاحتضنه وقال: يا بني تكلم! ففتح فمه وقال: أشهد أن لا إله إلا الله ولا شريك له وأشهد أن محمدا رسول الله. ثم أرسل السلام إلى أمير المؤمنين والأئمة (ع) حتى بلغ اسم والده وترك الكلام. قال الإمام أصغري (ع): يا خالة خذه إلى أمه لتسلم عليه ...

يقول حكيمة: في اليوم التالي ذهبت إلى الإمام الحادي عشر وحييته وسحبت الستار حتى نتمكن من رؤية مولايَم (الإمام المهدي عليه السلام) ، لكنني لم أره ، فسألت أبيه الكريم: سأضحي بك! ماذا حدث لربي؟ أجاب الإمام: يا خالة! أوكلته إلى (الله) الذي أوكله إلى والدة موسى عليه السلام.

يقول حكيمة: ولما جاء اليوم السابع أتيت وسلمت عليه وجلست. قال الإمام: أحضروا لي ولدي! أحضرت سيدي ... قال الإمام: يا ولدي! تكلم! وفتح الرضيع [فتح فمه] وتلا الآيات التالية بعد أن شهد على وحدانية الله والصلاة والسلام على الرسول الكريم وآبائه الكرام:

(بسم الله * ولا اتركه نمن علي الزين استصففا ونجلهم الأئمة ونجلهم الفارسين ونمكن لحوم على الارض وذكر فرعون وهامان وانا ايضا جنفدهما ونحن يحظرفن السفهاء.)

بسم الله الرحمن الرحيم وقد شاء وبارك مظلوم الأرض ، وجعلناهم حكامًا وورثة على الأرض ، وأقاموا حكمهم في الأرض ، وخاف فرعون وهامان وجنوده على ما خافوا عليه [بنو إسرائيل]. "كانوا يظهرون".

الرموز والخصائص

في روايات الرسول الكريم صلى الله عليه وسلم وآل الرسول الكريم صلى الله عليه وسلم ، ورد ذكر صورة حضرة المهدي (ع) وصفاته ، ومنها ما يلي:

هذا الرجل النبيل له وجه شاب قمح ، وجبهته طويلة ومتألقة ، وحواجبه هلالية الشكل وممدودة ، وعيناه كبيرتان وسوداء ، وأنفه طويل وجميل ، وأسنانه لامعة وواسعة. على يمين ذلك الإمام يوجد ثقب أسود وفي وسط كتفه عمل مثل أثر النبوة وجسده المبارك متناسب وساحر.

بعض خصائص ذلك الوجود النبيل التي عبر عنها المعصومون (عليهم السلام) هي كما يلي:

وهو رجل عبادة وحياة ليلية ونسك وعاشة بسيطة وصبر وعدالة وصدقة. أن الإمام هو الأسمى على الجميع ، وهو مصدر نعمة وطهارة في علمه ووجوده. إنه رجل انتفاضة وجهاد ، زعيم عالمي ، ثوري عظيم ، المنقذ النهائي والمصلح الموعود للإنسانية. هو كائن مضيء من سلالة رسول الله صلى الله عليه وسلم ومن نسل فاطمة الزهراء (عليها السلام) والطفل التاسع من جيل سيد الشهداء الذي يتكئ على الكعبة عند ظهوره ويحمل علم النبي ويحيي دين الله. لنشر وصايا الله في جميع أنحاء الكون ، وملء العالم باللطف والعدل بعد أن يمتلئ بالجو والاستبداد.

 

تشمل حياة الإمام المهدي (ع) ثلاث فترات مليئة بالصعود والهبوط:

1. مدة الستر: الحياة السرية لذلك الإمام من أول ولادته حتى وقت استشهاد الإمام أصغري (ع).

2- فترة الغيب: وهي تبدأ من استشهاد الإمام الحادي عشر (ع) حتى تستمر متى ظهرت بمشيئة الله.

3. عصر الوحي: بعد فترة الغياب وبمشيئة رب العالم سيظهر الإمام الثاني عشر (ع) ويملأ العالم بالخير والجمال. ولا يعلم وقت ظهور ذلك الرسول الموعود ، وقد نقل عن الإمام العصر (ع) أن الذين حددوا وقت الظهور كاذبون.

ملخص

1. ولد الإمام زمان (ع) ، ابن الإمام أصغري (ع) وأمه نرجس ، صباح يوم الجمعة 15 شعبان 255 هـ في سامراء.

2. اسم حضرة ولقبه هو نفس رسول الله ولقب حضرة الشهير "مهدي أج".

3. في الحكمة الإلهية ، كانت فترة حمل الإمام الزمان (ع) غير مرئية ، ومسألة ولادته مخفية عن أعين الآخرين.

4. ذكر مظهر الإمام وصفاته الجسدية في الروايات.

5. فترة حياة الإمام المهدي (ع) تشمل فترة خمس سنوات من الاختباء ، وسبعين عاما من غياب الصغرى وفترة طويلة من غياب الكبرى.

من الولادة الموعودة إلى استشهاد الإمام الحسن أصغري (ع)

تحتوي هذه الفترة من حياة حضرة المهدي (ع) على نقاط مهمة للغاية ، نذكر بعضها:

تعريف الشيعة بالإمام المهدي عليه السلام

منذ ولادة الإمام الثاني عشر (ع) في الخفاء ، كان يُخشى أن يخطئ الشيعة في الاعتراف بآخر سلطة لله. كان على الإمام أصغري (ع) أن يعرّف ابنه على مجموعة من شيوخ الشيعة والأشخاص الموثوق بهم حتى يتمكنوا هم أيضًا من إبلاغ أتباع أهل البيت (عليهم السلام) الآخرين بمولده ، وبالتالي ، أثناء تقديم هذا الرجل النبيل ، كان هناك أيضًا تهديد لوجوده. لا ينبغي أن يكون هذا السفير الأخير على حق.

يقول أحمد بن إسحاق وهو من كبار الشيعة وأتباع الإمام الحادي عشر (ع): تشرفت بخدمة الإمام أصغري (ع) وأردت أن أسأل عن الإمام من بعده؟ ولكن قبل أن أنطق بكلمة قال: يا أحمد! إن الله تعالى لم يترك الأرض خالية من سلطانه منذ وقت خلق الإنسان ، ولن يفعل ذلك حتى يوم القيامة! "بسلطان الله ستنتقل المصيبة عن أهل الأرض و [بفضل وجوده] ستمطر وتخرج منافع الأرض".

قلت: يا ابن رسول الله! من هو الإمام ومن بعدك ؟!

 

فأسرع الإمام إلى البيت وعاد وهو يحمل ولدًا في الثالثة من عمره أضاء على كتفيه كالبدر وقال: يا حمد بن إسحاق! لو لم تكن عزيزًا على الله عز وجل وحججه لما أظهرته لك يا بني! "حقًا هو اسم ولقب رسول الله صلى الله عليه وسلم ، وهو الذي يملأ الأرض بالعدل لأنها مليئة بالظلم".

قلت: خادمي! وهل هناك دلائل على هدوء قلبي ؟!

[في هذا الوقت] فتح الطفل فمه وقال بالعربية بطلاقة:

"هذا هو باقي الله في الأرض والمنتقم من الإعدام ... أنا باقي الله في الأرض الذي سينتقم من أعداء الله يا أحمد بن إسحاق ، لا تبحث عن آية بعد رؤيتها بعينك !!"

يقول أحمد بن إسحاق: فخرجت من بيت الإمام (ع) بفرح ...

كما يقتبس محمد بن عثمان والعديد من شيوخ الشيعة الآخرين:

اجتمع أربعون شيعياً عند الإمام الحادي عشر. وأظهر لنا الإمام ابنه فقال: من بعدي إمامك وخليفي. "أطعوه ولا تفرقوا في دينكم بعدي ، فإنكم ستهلكون و [اعلموا] لن تراه بعد اليوم ..."

والجدير بالذكر أن من البرامج والتقاليد الدينية الموصى بها صنع العقيقة وإطعام المولود ، وهو قتل الأغنام وإطعام مجموعة من الناس ، مما له تأثير كبير على صحة الطفل وطول عمره. جعل الإمام الحسن أصغري (عليه السلام) العقيقة لابنه مرات عديدة من أجل إطلاع العديد من مجموعات الشيعة على ولادة الإمام الثاني عشر أثناء ممارسة هذا التقليد الحسن للنبي صلى الله عليه وسلم.

 

يقول محمد بن إبراهيم:

أرسل الإمام العسكري (ع) شاة مقطوعة الرأس إلى أحد الشيعة فقال: هذا من عقيقة ابني محمد.

المعجزات والمعجزات

ومن العبارات التي تلاوة في سيرة الإمام المهدي عليه السلام في السنوات الأولى من ولادته وقبل غيابه المعجزات والفضائل التي قام بها ، وعادة ما يتم إهمال هذا الجزء من حياة تلك الآية الإلهية العظيمة. كان.

هذا فقط عينة واحدة:

يقول إبراهيم بن أحمد النيشبوري:

عندما حاول عمرو بن عوف [الذي كان حاكماً جائعاً وكان مهتماً جداً بقتل الشيعة] قتلي ، أصبت بالخوف الشديد وملأني الذعر كلياً. فودعت أهلي وأصدقائي وتوجّهت إلى منزل الإمام الحسن أصغري (ع) لتوديعه ، وكنت أنوي الهرب بعد ذلك. لما دخلت بيت الإمام رأيت صبياً بجانب الإمام الحسن أصغري (ع) وجهه يلمع مثل الليلة الرابعة عشرة ، فاندهشت بنور وجهه وقربت مما أتذكره [أي الخوف من القتل والقرار للهروب] ننسى.

قال لي [في ذلك الوقت]: "يا إبراهيم لا داعي للفرار! "قريبا سوف يزيل الله القدير شره عنك!"

وقلت للإمام أصغري (ع) فوجئت أكثر: سأكون تضحيتك! من هو هذا الفتى الذي يخبرني من داخلي ؟! قال الإمام أصغري (ع): هو ابني وخليفة بعدي ...

يقول إبراهيم: خرجت وأنا أتمنى نعمة الله ووثقت بما سمعته من الإمام الثاني عشر. بعد ذلك بقليل ، أبلغني عمي بمقتل عمر بن عوف.

الاجابة عن الاسئلة

آخر نجم لامع من سماء الإمامة ، في السنوات الأولى من حياتها ، أعطى إجابات قوية ومقنعة على أسئلة الشيعة في حالات مختلفة ، وشجعهم وراحة البال. على سبيل المثال ، سوف نقتبس باختصار رواية:

سيتم تكريم سعد بن عبد الله قمي أحد عظماء الشيعة مع أحمد بن إسحاق قمي محامي الإمام الحسن أصغري (ع) بحضور الإمام الثاني عشر لطرح الأسئلة والحصول على إجاباتهم. ووصف الاجتماع على النحو التالي:

وعندما أردت طرح سؤال ، أشار الإمام العسكري (ع) إلى ابنه وقال: إسأل من نور عيني! في تلك اللحظة التفت إليّ الطفل وقال: اسأل ما تشاء! ... سألته: ما معنى كلمة "كهيا" [من حروف القرآن]؟ قال: هذه الرسائل من أخبار الغيب. أبلغ الله عبده زكريا بذلك ، ثم أنزله على محمد صلى الله عليه وسلم. القصة أن زكريا عليه السلام طلب من ربه أن يعلِّمه أسماء الخمسة [الآبا]. أرسل الله تعالى جبريل عليه السلام وعلمه هذه الأسماء. زكريا ، لأنه ذكر [الأسماء المقدسة] لمحمد (عليه السلام) وعلي وفاطمة وحسن (ع) ، فقد ارتاح حزنه وحزنه ، ولما ذكر الحسين (ع) كان يمسك بحلقه ويتعجب. شد. قال ذات يوم: برالحة عندما أتذكر هؤلاء الأربعة فلماذا أرتاح من أحزاني وقلبي ويهدأ قلبي ، وعندما أتذكر حسين (ع) دموعي تنهمر ويشتكي ؟! أبلغه الله بقصة الحسين عليه السلام وقال: "كهياس" [سر هذه القصة]. "كاف" هي رمز كربلاء و "ح" رمز هلاك عائلته و "يا" إشارة إلى اسم "يزيد" الذي يضطهد الحسين (ع) و "عين" تشير إلى عطشه و "عطشه" و " حزين »صبر ومثابرة الامام الحسين (ع) ...»

قلت: يا ربي! لماذا يحرم على الناس اختيار إمام لأنفسهم؟

قال: [هل تقصدون اختيار] إمام الإصلاح أم إمام الفساد؟ قلت: الإمام مصلح [لاصلاح المجتمع]. قال: معتبرا أن لا أحد يعلم من الداخل أنه يفكر في الخير أو البر أو بالفساد والفسد ، ألا يحتمل أن يكون المختارون فاسدين (ومجرمين)؟ قلت: نعم ممكن. قال "هذا هو السبب". و

وتجدر الإشارة إلى أن الإمام المهدي (ع) قدّم في استمرار الرواية سبباً آخر ، وأجاب على أسئلة أخرى رُفضت للإيجاز.

تلقي الهدايا المادية

كان من خطط الشيعة إرسال الهدايا المادية والالتزامات المالية إلى الأئمة المعصومين (ع) ، وهؤلاء النبلاء بعد قبولهم يلبيون احتياجات المجتمع. يقول ابن إسحاق أحد محامي الإمام الحسن أصغري (ع):

 "أخذت ممتلكات الشيعة الجديدة إلى الإمام الحادي عشر (ع) لتقديمه إليه. في غضون ذلك ، كان الابن الصغير للإمام حاضراً بجانب الإمام بوجه يلمع مثل البدر. التفت الإمام أصغري (ع) إلى ابنه فقال: يا بني افتحي هدايا الشيعة وأصدقائك! قال الطفل: "يا ربي! "هل أمد يدي [الطاهرة] إلى الهدايا النجسة والممتلكات القذرة المختلطة بين الشرع والحرام؟"

قال الإمام أصغري (ع): "يا ابن إسحاق ، أخرج ما فيهم حتى يفرق بين الحلال والمحروم !!" لذا أخرجت الحقيبة الأولى. قال الطفل: هذه الحقيبة من شخص معين من حي معين في قم [وذكر اسمه واسم الحي الذي يسكنه] فيه اثنان وستون أشرف. "خمسة وأربعون أشرف سعر بيع الأرض الصخرية التي ورثها صاحبها عن أبيه ، وأربعة عشر دينارا ثمن الملابس التسع التي باعها ، وثلاثة دنانير أجرة المحلات".

قال الإمام أصغري (ع): "يا ولدي الغالي! كنت على حق. "الآن يهدي هذا الرجل أي [من هذه الملكية] ممنوع؟!" تعرف الطفل بعناية على القطع النقدية الممنوعة وأوضح بوضوح سبب منعها!

ثم أخرجت حقيبة أخرى. وبعد ذكر اسم صاحبها وعلامتها ومحل إقامتها ، قال الطفل: "في تلك الحقيبة خمسون أشرفًا لا يجوز لنا لمسها". ثم أوضح سبب نجاسة ذلك العقار واحداً تلو الآخر! ثم قال الإمام أصغري (ع): "يا ابن روحي أنت على حق!" ثم التفت إلى أحمد بن إسحاق فقال: أرجعوا كل شيء إلى صاحبه أو يأمرهم بتسليمه لأصحابه ولسنا بحاجة إليه ...

الصلاة على جسد الأب

آخر صعود في سيرة الإمام المهدي (ع) في فترة الاختباء وقبل بدء غيابه الصلاة على جسد أبيه الطاهر.

يقول أبو الديان خادم الإمام الحادي عشر (ع) في هذا الصدد:

"الإمام حسن أصغري (ع) في آخر أيام حياته الكريمة ، أعطاني رسائل وقال: أحضروا هذه إلى مدينة مدائن ؛ "بعد خمسة عشر يومًا ، ستعود إلى سامراء وستسمع أنينًا وأفغانًا من منزلي ، وسيراني [جسدك] في الحمام". قلت: يا خادمي! عندما يحدث ذلك ، من سيكون إمامك وخلفك؟ قال: من سألني إجابتي يكون الإمام ورائي. قلت: أعطوا علامة أخرى! قال: من صلى علي الإمام بعدي. قلت: أعطوا علامة أخرى! قال: من أعلن ما في الكيس فالإمام بعدي. [لكن] رهبة الإمام ومجده منعتني من السؤال عما في تلك الحقيبة!

أخذت الرسائل إلى مدائن وتلقيت إجاباتهم ، وكما قال دخلت سامراء في اليوم الخامس عشر ، وفي نفس الوقت سمعت صراخ عويل وأفغان من بيت ذلك الإمام ، فوجدت [جثة] الإمام أصغري (ع) في مكان الاستحمام. . في غضون ذلك ، رأيت جعفر شقيق الإمام يقف في بيت الإمام ، وهنأته مجموعة من الشيعة [بوفاة أخيه] وهنأوه [بإمامته] !! قلت لنفسي: إذا كان هذا [جعفر] هو الإمام ، فإن الإمامة تنقرض. لأنني عرفته أنه من النبيذ والقمار والطرزاني! [لكن لأنني كنت أبحث عن علامات] تقدمت وهنأت [مثل الآخرين] لكنه لم يسألني عن أي شيء [بما في ذلك الإجابات]. في ذلك الوقت ، قال عقيد [خرج أحد الخدم] و [موجهًا إلى جعفر]: يا سيدي ، كفن أخوك [الإمام أصغري عليه السلام] ، قم وصلّ عليه !! دخلت المنزل برفقة جعفر ومجموعة من الشيعة ورأيت الإمام الحادي عشر (ع) مغطى بالنعش. ذهب جعفر للصلاة على أخيه ، ولكن عندما أراد أن يقول تكبير ، خرج طفل شبيه بالقمح بشعر مجعد وأسنان متواصلة وأخذ ملابس جعفر وقال: "عمي! "ارجع ، أستحق أن أدعو والدي أكثر!" فرجع جعفر بوجه أصفر شاحب! جاء الطفل وصلى على جسد الإمام (ع). ثم قال [لي]: "أعطني الأجوبة التي معك!" أعطيته الرسائل وقلت لنفسي أن هاتين العلامتين [علامات إمامة هذا الطفل] وأن تدفق الحقيبة باق. ذهبت إلى جعفر ورأيته يتنهد! سأله أحد الشيعة: من هذا الطفل؟

وقال جعفر "اقسم بالله اني لم اره ولم اعرفه".

يواصل أبولاديان:

"كنا نجلس عندما أتت جماعة من قم وسألوا الإمام الحسن أصغري (ع) وعندما سمعوا عن استشهاده قالوا: لمن نعزي؟ أشار الناس إلى جعفر. استقبلوه وهنأوه. ثم قالوا لجعفر: عندنا رسائل وأملاك معنا. قل لي من هي الرسائل؟ وكم هو العقار ؟!

تحير جعفر فقام وقال: أتريد منا علم الغيب ؟! بينما قال العبد [خرج]: رسائل فلان معك [وذكر أسماء وعناوين أصحاب الحروف] وأيضًا حقيبة معك فيها ألف دينار اختفى منها دور العشرة دنانير. يكون! وأعطوه تلك الرسائل والممتلكات وقالوا: "الذي أرسلك لتحصل عليها هو الإمام ...".

ملخص

* الإمام أصغري (ع) ، بالنظر إلى سرية ولادة ابنه ، قدمه إلى أشخاص موثوقين ومجموعة من شيوخ الشيعة ، وأظهر أنه لا ينبغي للناس أن يتفاجأوا ويضللوا في التعرف على آخر إمام (ع).

* أجاب الإمام المهدي (ع) على الأسئلة الفقهية والعقائدية لسعد بن عبد الله وهو طفل.

* بأمر من أبيه تسلم الإمام الهدايا التي بعث بها الشيعة أحمد بن إسحاق وقدم أصحابها.

* بعد استشهاد الإمام أصغري (ع) صلى الإمام المهدي (ع) على جثمان والده.

 

ترجمه انگلیسی

 

bism allah akhar 'imam alshiyeat walkhalifat althany eshr larasul allah (s) al'imam almahdii (e) wld akhar 'imam shieiun walkhalifat althany eshr larasul allah salaa allah ealayh wasalam fajar yawm aljumeat muntasaf shaeban 255 h [868 m] fi samra' 'ihda mudun aleraq. walidih aleaziz , alzaeim alshiyeiu alhadi eshr lil'iimam alhasan 'asghari (e) wa'umah alnabilat , kanat sayidatan muhtaramatan aismuha "nrajs" laha riwayat mukhtalifat ean jinsitha. wabihisb alriwayat , kanat tilk alfatat aibna "yshwe" , abn al'iimbiratur alruwmanii , wa'amaha , min jil "smaeanin" , hi wasiat yuswe (e). wabahasb hadhih alrawayat , faqad 'aslamt nurjus baed hulm ghurayb , wabitawjih min al'imam hasan 'aqsari (e) , wadaeat nafsaha fi sufuf aljaysh alruwmanii aldhy kan sayuqatil almuslimin watama 'asruh min qibal easkar al'islam mae jamaeat 'ukhraa. 'ursil al'imam alhadii (e) min ashtarah wa'ataa bih 'iilaa samra'. kama rawit riwayat 'ukhraa , lkn almuhima wallaafit 'ana hadrat alnarjas (e) kan fi manzil hakimat khatuwn - 'ihda 'akhwat al'imam alhadii (e) - libaed alwaqt watalaqaa taelimuh wahazi biaihtiram kabir min alhakimih (e). kama kana. hadrat alnarjis (e) hi alsayidat alty tama althana' ealayha mundh sanawat eadidat fi kalam nabii al'islam (elayh alsalama) wa'amir almuminin (e) wal'iimam alsadiq (e) wayushar 'iilayha ka'afdal khadim wasayd. waljadir bialdhikr 'ana walidat al'imam aleasr (e) kanat tusamaa aydana bi'asma' 'ukhraa mithl sawzan , rayahanat , malikat , sayuqaf (sqil). al'asma' wal'alqab wal'alqab aism walaqab al'imam zman (e) hu nfs aism walaqab nabii al'islam (e) wafi bed alriwayat yahzur dhikr aismih hataa zuhurih maratan 'ukhraa. wamin al'alqab alshahirat lhdha al'imam: almahdi , walqayim , wamuntazar , wabaqiat allah , wakhalaf salih , wamansur , wasahib al'amr , wasahib alzamaan , wawalia aleasr , wa'ashharahum "almahday". waqad 'atlaq ealaa hula' al'ayimat altayibin laqab "almhdy" li'anah murshid yadeu alnaas 'iilaa alhaqi , waqad 'atlaquu ealayh laqab "qaym" li'anah sayanhad min ajl alhaqi , waqad 'atlaquu ealayh "alaintizara" li'ana aljamie yantazir 'iifin awlaan. waqad dueyu b "bqiat allh" li'ana albaqi birahin allah wakhar aihtiatiun 'iilhi. "hjat" taeni shahadat allah ealaa alkhalq , w "khilaf saliha" khayr khalifat li'awlia' allh. 'iinah "mnswr" li'anah 'aeyunuh allah wahu "sahib al'amr" li'anah almaswuwl ean 'iiqamat hukumat aleadl al'iilhi. "sahib alziman wawasii aleusr" yaeni aydana 'anah hakim wahakim alzaman alwahid. kayf tulad waqad warad fi kthyr min alriwayat ean alrasul alkarim salaa allah ealayh wasalam 'ana rjlaan min 'ahl baytih yudea "almhdy" sayanhad wayasqit 'asas alzulm. saeaa hukkam simatar eabbasiin , ealaa eilm bihadhih alriwayat , 'iilaa qutil al'imam almahdii (e) fi bidayat waladtih. ldhlk , mundh eahd al'imam jawad (e) , kanat hayat al'ayimat almaesumin (e) mashubatan bimazid min alquyud wabalaghat dhurwatuha fi eahd al'imam alhasan 'asghari (e) , bihayth kanat alhukumat taraa 'aqala eadad min alziyarat 'iilaa manzil dhlk alrajul alnabil. lm yakun sira. min alwadh 'anah fi mithl hadhih alzuruf , yjb 'an yakun milad akhar dalil ealaa alhaqiqat walwaed al'iilhii fi alkhafa' wbeydana ean 'aeyun alakharina. lhdha alsabab , hataa 'aqarib al'imam alhadi eshr lm yakunuu ealaa eilm bimilad al'imam almahdii (e) , wahataa qabl saeat qalilat min wiladatih , lm takun hunak ealamat alhaml fi nrjs khatun , walidat al'imam alththani eushr. hakimat khatuwn , aibnat al'imam jawad (elyh alsalam) , tahadatht ean eamaliat alwiladat ealaa alnahw altaly: 'ursil li al'imam alhasan aleaskariu (e) faqal: ya khala! kuna maeana litanawul al'iiftar allyl! li'ana allayl hu muntasaf shaeban wasayuelin allah shahadatih fi al'ard fi hadhih allaylat almady. qulta: min hi waldatha? qal: nrjs! qulata: 'adhak bik! la tujad ealamat alhaml fiha! qal: alkalimat ma qultuha! fadakhalat wahuyiyt wajalsta. kharaj likhale hadhayiyin waqal lay: kayf halik sydty? qulta: bal 'ant sayidati wasaydatan 'ahli! lm yaqbal kalami waqala: khalati jun ma qawlika! qulta: ya banti allaylat yuetik allah subhanah wataealaa abna syd aldunya walakhirati. ldhlk khajl wakhujl. taqul alhakimatu: "beada salat aleisha' 'aftart waisturtahat fi sariri , wafi muntasaf allayl nahdat li'ada' salat allayl wa'adiyatiha wanam narjus dun 'an yasibaha shay'a". ghafawat baed 'ada' almulahiqat [alsalata]. thuma aistayqazt khayifat wahu nayimun. baed lahazat qam wasalaa [alilyla] wanam. yutabie hakimatan: kharajat wanazart 'iilaa alsama' bhthana ean alfujri. ldhlk ra'ayt alfajr al'awal wanarjis la yazal nayimana. ldhlk kunt mutashakikana! wafaj'at nadaa al'imam hasan 'asghari (e) min munsbha: ya khalatan , la tastaejilu! almas'alat qaribatan. jalasat watulit surat alsijdat walyasin eindama astayqazat nurjus qaliqatan. dhahabat 'iilayh bsretan waqulata: asm allah ealayk .. [asim allha] .. hal tasheur bishay'an? qalan: nem ya khalatay! qulata: tahkum fi nafsik wqwi qalbik , wahu ma qultuh laka. fi hadha alwaqt , ghamarni alduef 'ana wanarjusu. ldhlk jit 'iilaa sawt sayidi [mwlwdana tflana] wakhaliet eanh althawb wara'ayth yusajda! eaniqatah wawajadath nzyfana tmamana! fi hadha alwaqt nadaa al'imam 'asghari (e): "ya khalata! ahdara abnay ly! fa'akhadhath 'iilayh ... fahtadinih waqalan: ya bunaya takluma! fafatah famah waqalan: 'ashhad 'an la 'iilah 'iilaa allah wala sharik lah wa'ashhad 'ana muhmada rasul allh. thuma 'ursil alsalam 'iilaa 'amir almuminin wal'ayima (e) hataa balagh aism walidih wataraka alkalam. qal al'imam 'asghari (e): ya khalat khadhih 'iilaa 'umih litasalum ealayh ...

yutabie hakimatan: kharajat wanazart 'iilaa alsama' bhthana ean alfujri. ldhlk ra'ayt alfajr al'awal wanarjis la yazal nayimana. ldhlk kunt mutashakikana! wafaj'at nadaa al'imam hasan 'asghari (e) min munsbha: ya khalatan , la tastaejilu! almas'alat qaribatan. jalasat watulit surat alsijdat walyasin eindama astayqazat nurjus qaliqatan. dhahabat 'iilayh bsretan waqulata: asm allah ealayk .. [asim allha] .. hal tasheur bishay'an? qalan: nem ya khalatay! qulata: tahkum fi nafsik wqwi qalbik , wahu ma qultuh laka. fi hadha alwaqt , ghamarni alduef 'ana wanarjusu. ldhlk jit 'iilaa sawt sayidi [mwlwdana tflana] wakhaliet eanh althawb wara'ayth yusajda! eaniqatah wawajadath nzyfana tmamana! fi hadha alwaqt nadaa al'imam 'asghari (e): "ya khalata! ahdara abnay ly! fa'akhadhath 'iilayh ... fahtadinih waqalan: ya bunaya takluma! fafatah famah waqalan: 'ashhad 'an la 'iilah 'iilaa allah wala sharik lah wa'ashhad 'ana muhmada rasul allh. thuma 'ursil alsalam 'iilaa 'amir almuminin wal'ayima (e) hataa balagh aism walidih wataraka alkalam. qal al'imam 'asghari (e): ya khalat khadhih 'iilaa 'umih litasalum ealayh ... yaqul hakimat: fi alyawm alttali dhahabt 'iilaa al'imam alhadi eshr wahiiyatah wasahibat alsitar hataa natamakan min ruyat mwlayam (al'iimam almahdii ealayh alsalama) , lakunani lm 'arah , fas'alt 'abih alkarima: sa'udhi bik! madha hadath lirabiy? 'ajab al'imam: ya khalatu! 'awkalath 'iilaa (allh) aldhy 'awkalah 'iilaa walidat musaa ealayh alsalam. yaqul hakimat: walamaa ja' alyawm alssabie 'atayt wasalamat ealayh wjlst. qal al'imam: 'ahdaruu li walady! 'ahdarat sayidi ... qal al'imam: ya waladi! taklm! wafath alradie [fth fmh] watala alayat alttaliat baed 'an shahid ealaa wihadanyat allah walsalat walsalam ealaa alrasul alkarim wabayih alkaram: (bsum allah * wala autrukh namun ealia alziyn astasfafa wanajalahum al'ayimat wanajlahum alfarisin wanumakin lihawm ealaa al'ard wadhakar fireawn wahaman wa'iinaa 'aydaan janfadahuma wanahn yahzarfun alsufaha'a.) bism allah alruhmin alrahim waqad sha' wabarak mazlum al'ard , wajaealnahum hkamana wawarathatan ealaa al'ard , wa'aqamuu hukamahum fi al'ard , wakhaf fireawn wahaman wajunuduh ealaa ma khafuu ealayh [bnu 'iisrayiyla]. "kanuu yazhiruna". alrumuz walkhasayis fi riwayat alrasul alkarim salaa allah ealayh wasalam wal alrasul alkarim salaa allah ealayh wasalam , warad dhakar surat hadrat almahdii (e) wasafatih , waminha ma yli: hadha alrajul alnubil lah wajah shabun qamh , wajibhatuh tawilat wamuta'aliqat , wahawajibuh hilaliat alshakl wamamdawdat , waeaynah kabiratan wasawda' , wa'anfuh tawil wajamil , wa'asnanuh lamieat wawaseat. ealaa yamin dhlk al'imam yujad thaqb 'aswad wafi wasat katafih eamal mithl 'athar alnubuat wajasidih almubarak mutanasib wasahirun.an bed khasayis dhlk alwujud alnabil alty eabr eanha almaesumun (elayhim alsalam) hi kama yli: wahu rajul eibadat wahayat layliat wanasuk waeashat basitat wasabr waeadalat wasadaqatun. 'ana al'imam hu al'asmaa ealaa aljamie , wahu masdar niemat wataharat fi ealamah wawujudiha. 'iinah rajul aintifadatan wajihad , zaeim ealamiin , thuri eazim , almunqidh alnihayiyu walmuslih almaweud lil'iinsaniati. hu kayin mudi' min sulalat rasul allah salaa allah ealayh wasalam wamin nusil fatimat alzuhara' (elayha alsalama) waltifl alttasie min jil syd alshuhada' aldhy yataki ealaa alkaebat eind zuhurih wayahmil eilm alnabii wayuhyi din allh. linashr wasaya allah fi jmye 'anha' alkun , wamala' alealam biallatf waleadl baed 'an yamtali bialjawi walaistibdad. tashmal hayat al'imam almahdi (e) thlath fatarat maliyat bialsueud walhubut: 1. mdt alstr: alhayat alsiriyat ldhlk al'imam min 'awal wiladatih hataa waqt aistishhad al'imam 'asghari (e). 2- fatrat alghayb: wahi tabda min aistishhad al'imam alhadi eshr (e) hataa tastamira mataa zaharat bimushyiat allh. 3. easr alwahy: baed fatrat alghiab wabimashyiat rabi alealam sayazhar al'imam althany eshr (e) wayamla alealam bialkhayr waljamali. wala yaelam waqt zuhur dhlk alrasul almaweud , waqad nuqil ean al'imam aleasr (e) 'an aladhin hadaduu waqt alzuhur kadhbun. malkhas 1. wld al'imam zman (e) , abn al'imam 'asghari (e) wa'umah nurjis , sabah yawm aljumueat 15 shaeban 255 ha fi samra'. 2. aism hadrat walaqabih hu nfs rasul allah walaqab hadrat alshahir "mhadi 'aj". 3. fi alhikmat al'iilhiat , kanat fatrat hamal al'imam alzumaan (e) ghyr maryiyat , wamas'alat wiladatih makhfiat ean 'aeyun alakharina. 4. dhakar mazhar al'imam wasafatih aljasdiat fi alrawayat. 5. fatrat hayat al'imam almahdi (e) tashmal fatrat khms sanawat min alaikhtiba' , wasabein eamaan min ghiab alsughraa wafatrat tawilat min ghiab alkubraa. min alwiladat almaweudat 'iilaa aistishhad al'imam alhasan 'asghari (e) tahtawi hadhih alfatrat min hayat hadrat almahdi (e) ealaa niqat muhimat lilghayat , nadhkur bedha:

taerif alshiyeat bial'iimam almahdii ealayh alslam mundh wiladat al'imam althany eshr (e) fi alkhafa' , kan yukhsha 'an yukhti alshiyeat fi alaietiraf biakhar sultat lilh. kan ealaa al'imam 'asghari (e) 'an yerrf aibnih ealaa majmueat min shuyukh alshiyeat wal'ashkhas almawthuq bihim hataa yatamakanuu hum aydana min 'iiblagh 'atbae 'ahl albayt (elyhim alsalam) alakharin bimulidih , wabialttali , 'athna' taqdim hdha alrajul alnabil , kan hunak aydana tahdid liwujudih. la ynbghy 'an yakun hdha alsafir al'akhir ealaa haq. yaqul 'ahmad bin 'iishaq wahu min kibar alshiyeat wa'atbae al'imam alhadii eshr (e): tasharafat bikhidmat al'imam 'asghari (e) wa'aradat 'an 'as'al ean al'imam min baediha? walakun qabl 'an 'antaq bikalimat qalan: ya 'ahmada! 'iina allah taealaa lm yatruk al'ard khaliat min sultanuh mundh waqt khalq al'iinsan , walan yafeal dhlk hataa yawm alqiamati! "bsultan allah satantaqil almusibat ean 'ahl al'ard w [bfudl wujuduha] satamtir watukhrij manafie al'ard". qulta: ya abn rasul allaha! man hu al'imam wamin baedik ?! fa'asrae al'imam 'iilaa albayt waead wahu yahmil wldana fi alththalithat min eumurih 'ada' ealaa kutfih kalbadir waqalan: ya hamd bin 'iishaqa! law lm takun ezyzana ealaa allah eazun wajal wahajjah lamaa 'azharath lak ya buni! "hqana hu aism walaqab rasul allah salaa allah ealayh wasalam , wahu aladhi yamla al'ard bialeadl li'anaha maliyat bialzulma". qult: khadimi! wahal hnak dalayil ealaa hudu' qalbi ?! [fy hdha alwqt] fath altifl fmh waqal bialerbyt btlaqt: "hdha hu baqyu allah fi al'ard walmuntaqam min al'iiedam ... 'ana baqy allah fi al'ard aldhy sayantaqim min 'aeda' allah ya 'ahmad bin 'iishaq , la tabhath ean ayat baed ruyataha bieaynik !!" yaqul 'ahmad bin 'iishaq: fakhrajt min bayt al'imam (e) bifarh ... kama yaqtabus muhamad bin euthman waleadid min shuyukh alshiyeat alakharin: aijtamae 'arbaeun shyeyaan eind al'imam alhadii eashra. wa'azhar lana al'imam aibnih faqal: min baedi 'iimamak wakhalyafi. "'ataeuh wala tafaraquu fi dinikum baedi , fa'iinakum satuhlikun w [aelamuu] ln tarah baed alyawm ..." waljadir bialdhikr 'ana min albaramij waltaqalid aldiyniat almusaa biha sune aleaqiqat wa'iiteam almawlud , wahu qutil al'aghnam wa'iiteam majmueat min alnnas , mimaa lah tathir kabir ealaa sihat altifl watual eamrihi. jaeal al'imam alhasan 'asghari (elayh alslam) aleaqiqat liaibnih marrat eadidat min ajl 'iitlae aledyd min majmueat alshiyeat ealaa wiladat al'imam althany eshr 'athna' mumarasat hdha altaqlid alhasan lilnabii salaa allah ealayh wasalm. yaqul muhamad bin 'iibrahim: 'ursil al'imam aleaskariu (e) shatu maqtueat alraas 'iilaa 'ahad alshiyeat faqala: hdha mn eaqiqat abnay mu tulqi alhadaya almadiya kan min khutat alshiyeat 'iirsal alhadaya almadiyat walailtizamat almaliat 'iilaa al'ayimat almaesumin (e) , wahuala' alnubla' baed qubulihim yalbiun 'ihtyajat almujtamae. yaqul abn 'iishaq 'ahad muhami al'imam alhasan 'asghari (e): "iakhadhat mumtalakat alshiyeat aljadidat 'iilaa al'imam alhadi eshr (e) litaqdimih 'iilayh. fi ghdwn dhlk , kan alaibn alsaghir lil'iimam hadraan bijanib al'imam biwajh yalmae mithl albdr. altafati al'imam 'asghari (e) 'iilaa aibnih fqal: ya bunaya afthy hadayaan alshiyeat wa'asdqayk! qal altfl: "ya rby! "hl 'amad ydy [altahr] 'iilaa alhadaya alnajsat walmumtalakat alqudhrat almukhtalitat bayn alsharae walhram?" qal al'imam 'asghari (e): "ya abn 'iishaq , 'akhraj ma fihim hataa yufraq bayn alhilal walmahrum !!" lidha 'ukhrijat alhaqibat al'uwalaa. qal altfl: hadhih alhaqibat min shakhs mueayan man hayin mueayan fi qum [wdhikar aismuh waism alhayi aldhy yusknh] fih athnan wstwn 'ashraf. "khmasat wa'arbaeun 'ashraf sier baye al'ard alsakhriat alty warithaha sahibuha ean 'abih , wa'arbaeat eshr dinaraan thaman almalabis altise alty baeaha , wathalathat dananir 'ujrat almahalaat". qal al'imam 'asghari (e): "ya waldy alghaly! kunt ealaa huq. "alan yahdi hdha alrajul 'ay [mn hadhih almalkia] mmnwe?!" taerif altifl bieinayat ealaa alqite alnaqdiat almamnueat wa'awdah biwuduh sbb maneaha! thuma 'ukhrijat haqibat 'akhraa. wabaed dhukir asm sahibuha waealamatiha wamahali 'iiqamatiha , qal altfl: "fy tilk alhaqibat khamsun ashrfana la yajuz lana lamsha". thuma 'awdah sbb nijasat dhlk aleaqar wahdaan talu alakhir! thuma qal al'imam 'asghari (e): "ya abn ruwhi 'ant ealaa haqa!" thuma altaft 'iilaa 'ahmad bin 'iishaq faqal: 'arjaeuu kla shay' 'iilaa sahibuh 'aw yamuruhum bitaslimih li'ashabih walasuna bihajat 'iilayh ... alsalat ealaa jasad al'ab akhar sueud fi sirat al'imam almahdii (e) fi fatrat alaikhtiba' waqabl bad' ghiabih alsalat ealaa jasad 'abih altaahr. yaqul 'abu aldiyan khadim al'imam alhadi eshr (e) fi hadha alsdd: "al'iimam hasan 'asghari (e) fi akhir 'ayam hayatah alkarimat , 'aetaniun rasayil waqala: 'ahdaruu hadhih 'iilaa madinat madayin ; "bead khmst eshr ywmana , sataeud 'iilaa samra' wasatasmae anynana wafghanana min manzili , wasayarani [jsidaka] fi alhamaama". qulta: ya khadami! eindama yahduth dhlk , min sayakun 'iimamak wakhalfaka? qala: min sa'alini 'iijabati yakun al'imam warayiy. qulta: 'uetuu ealamatan 'ukhraa! qala: min salaa ealia al'imam baedi. qulta: 'uetuu ealamatan 'ukhraa! qala: min 'aelan ma fi alkays fal'iimam baedia. [lkuna] rahbat al'imam wamajadh manaeatani min alsuwal eamaa fi tilk alhaqibat! 'ukhidhat alrasayil 'iilaa madayin watalqiat 'iijabatuhum , wakama qal dakhalat samra' fi alyawm alkhamis eashar , wafi nfs alwaqt samiet sirakh euayl wa'afghan min bayt dhlk al'imam , fawajadat [jth] al'imam 'asghari (e) fi makan alaistihmam. . fi ghdwn dhlk , ra'ayt jaefar shaqiq al'imam yaqifu fi bayt al'imam , wahana'ath majmueat min alshiyea [bwafat 'akhih] wahn'uwh [b'imamth] !! qult linafsi: 'iidha kan hdha [jefr] hu al'imam , fa'iina al'iimamat tanqard. li'anani earaftuh 'anah min alnabidh walqimar waltirzani! [lkun li'anani kunt 'abhath ean ealamat] taqadamat wahanat [mthl alakharin] likunah lm yas'alni ean 'ayi shay' [bma fi dhalik al'iijabat]. fi dhalik alwaqt , qal eaqid [khruj ahd alkhadm] w [mwjhana 'iilaa jiefir]: ya sayidi , kafn 'akhuk [al'iimam 'asghari ealayh alsalam] , qum wsl ealayh !! dakhalat almanzil birafqat jaefar wamajmueat min alshiyeat wara'ayt al'imam alhadi eshr (e) mughataa bialnaesh. dhahab jaefar lilsalat ealaa 'akhih , walakun eindama 'arad 'an yaqul takbir , kharaj tifl shabih bialqamh bsher majead wa'asnan mutawasilat wa'akhadh malabis jaefar waqal: "emy! "arje , 'astahiqu 'ana 'adeu walidaya akthr!" farajae jaefar biwajh 'asfar shahb! ja' altifl wasalaa ealaa jasad al'imam (e). thuma qal [ly]: "aeatni al'ujubat alty mek!" 'aetiatuh alrasayil waqult linafsi 'ana hatayn alealamatayn [elamat 'iimamat hdha altifl] wa'an tadafuq alhaqibat baq. dhahabt 'iilaa jaefar wara'ayatih ytnhd! sa'aluh ahd alshyet: mn hdha altfl? waqal jaefar "aqisum biallah 'aniy lam arh walami aerufaha". yuasil 'abuladyan: "knaa najlus eindama 'atat jamaeat min qum was'aluu al'imam alhasan 'asghari (e) waeindama samieuu ean aistishhadih qaluu: liman naezi? 'ashar alnaas 'iilaa jaeafra. aistaqbaluh wahana'uwha. thuma qaluu lijaefr: eindana rasayil wa'amlak maeana. qul li min hi alrasayil? wakam hu aleiqar ?! tahayr jaefar faqam waqal: 'aturid minaa eilm alghayb ?! baynama qal aleabd [khrj]: rasayil flan maeak [wdhkr 'asma'an waeanawin 'ashab alhuruf] waydana haqibat maeak fiha 'alf dinar aikhtafaa minha dawr aleasharat dnanyr. ykun! wa'aetuh tilk alrasayil walmumtalakat waqaluu: "aldhy 'arsalak litahsul ealayha hw al'imam ...". malkhas * al'imam 'asghari (e) , bialnazar 'iilaa siriyat wiladat aibnih , qadamah 'iilaa 'ashkhas mawthuqin wamajmueat min shuyukh alshiyeat , wa'azhar 'anah la ynbghy lilnaas 'an yatafaja'uu wayudaliluu fi altaearuf ealaa akhar 'imam (e). * 'ajab al'imam almahdi (e) ealaa al'asyilat alfaqhiat waleaqayidiat lisaed bin eabd allah wahu tiflun. * bi'amr min 'abih tasalam al'imam alhadaya alty baeath biha alshiyeat 'ahmad bin 'iishaq waqadam 'ashabi * baed aistishhad al'imam 'asghari (e) salaa al'imam almahdii (e) ealaa juthman waldah.ha.hamad.

 

 

مطالب مرتبط
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
Facebook Twitter Google LinkedIn