مسائل اعتقادی :توحيد(خداشناسی،خداپرستی،خدامحوری)با 10ده ترجمه به زبان های دیگر
بسم الله الرحمن الرحیماصول اعتقادات اسلامي:1 -توحیدتوحيد(خداشناسی،خداپرستی،خدامحوری)،اساس واولین اصل اعتقادات اسلام(برگرفته ازجلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي رحمه الله علیه)
با 10ده ترجمه به زبان های دیگر
- توحيد آن است كه خالق آسمانو زمين و آنچه بين آنهاست خداي واحد است نه تنها خلقت، تدبير هم از آن خداست تمام كارها، تمام حوادث ، چه حوادث شخصي و چه اجتماعي همه زير نظر خدا و به اراده خداست.
- نخستين گام در راه دينداري و عبادت خدا شناخت خداوند و اساس شناختن ، يگانه دانستن اوست.
- لذت بندگي خدا و عبوديتش بهترين و والاترين مقام است.
- توحيد يعني هرچه هست اوست كسي كاره‌اي نيست مگر به اجازه او . توحيد همان سوره قل‌هوالله‌احد است.
- توحيد يعني كارها براي خدا باشد براي بندگي او كه براي همين آفريده شده‌ايم «ما خلقت الجن و الانس الابيعبدون» انسان وقتي به اين خط آمد تعبير همان صراط مستقيم است.
- خدا از انسان دور نيست اما اين انسانها هستند كه با خدا فاصله دارند و از خدا دورند عامل آن هم هواي نفس است ( تكبر، حرص، حسد و... ) انسان وقتي درست مي‌شود كه از اين جاذبه دور شود بندگان خدا آنانند كه خدا را شناختند و در راه طاعت آن حركت كردند .
- شكوفايي انسان در توحيد است توحيد انسان را برپا مي دارد و شكوفا مي كند .
- خداوند با تمام ذرات عالم است و از يك ذره هم دور نيست با هر ذره هست نه بطور قاطي و از هر چيز جداست نه به طور دوري، مثل او چيزي نيست اما او بصير و شنوا است، درد ما را مي‌داند و احتياجمان را مي‌فهمد و ما در محضر او هستيم.
- بالاترين مرتبه شكر گزاري خداوند «فنا في‌الله» است يعني خداوند همه چيز را به ما داده پس همه چيز ما براي او ، در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و رسيدن به بقاءالله اين همان عبوديت و بندگي خداست. هرچه انسان خود را در مقابل خداوند بشكند به خدا نزديكتر مي‌شود. خداوند نقش انسان را در قرآن بيان مي‌كند و كسي كه قرآن بخواند راه و رسم انسان را مي‌يابد. پس اگر اين (طور) نباشد اسفل‌السافلين است وقتي انسان خدا را به بزرگي ياد كرد غير خداوند (پول، ماشين، شهوت و....) در نظر او كوچك مي‌شود دنيا برايش كوچك مي‌شود و خداوند در نظر او بزرگ، اين بهشت است و حالات بهشتي، بهشت موعود دنيا قبل از بهشت جاوداني اما اگر انسان خدا را فراموش كند پرده كفر ضخيم مي‌شود و همين انسان باهوش طوري پرده‌هاي كفرش ضخيم مي‌شود كه ديگر خدا را نمي‌بيند و وقتي به اين حالت رسيد ديگر انذار و عدم و انذار برايش فرقي ندارد و آنگاه كه انسان شقي شد ديگر صلاحيت هم ندارد، «ختم‌الله‌علي قلوبهم‌و‌علي‌سمعهم‌و‌علي أ‌َبْصارِهم غشاوه و لهم‌عذاب عظيم » .
- خداوند بردباري مي‌كند آنچنان كه گويا نمي‌داند و اغماض مي‌كند كه گويي نديده است و مي‌پوشاند كه گويي بر او عصيان نمي‌شود براي عقوبت عجله نمي‌كند به لحاظ كرمش و اغماض و حلمش.
- الله بالاتر و والاتر است از اين كه وصف كنندگان او را درك كنند با صفاتي كه او موصوف است به آن و جز اين نيست كه وصف كنندگان به اندازه خودشان وصف مي‌كنند نه اندازه عظمت و جلال او، خداوند ولاتر از آن است كه وصف كنندگان او را درك كنند خداوند از بندگان خود غني است، احتياج به عبادت بندگانش ندارد ولي انسان موظف است تكليف خود را انجام دهد، زندگي ما بايد زندگي محمدوآل‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله باشد 1 .
چند روايت در باب توحيد
- امام ششم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خدا، هستيِ ثابت دارد و علم او خود اوست در حالي كه معلومي نبود و سمع او خود اوست درحالي كه مسموعي نبود و بصر او خود او بود در حالي كه مبصري نبود و قدرت او خود او بود در حالي كه مقدوري نبود2[1]».
- امام پنجم و ششم و هفتم و هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خداي تعالي نوري است كه با ظلمت مخلوط نيست و علمي است كه جهل در آن نيست و حياتي است كه مرگ در آن نيست3[2]» .
- امام هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: « مردم در صفات سه مذهب دارند: گروهي صفات را به خدا اثبات مي‌كنند با تشبيه به ديگران و گروهي صفات را نفي مي‌كنند و راه حق مذهب سوم است و آن، اثبات صفات است با نفي تشبيه به ديگران[3]» .
- امام ششم عليه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارك و تعالي با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون منصف نمي‌شود بلكه او آفريننده‌ي زمان و مكان و حركت و سكون است[4] »
چند نكته در توحيد:
- ذات خداوند، نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات كه در صورت (شكل و عنوان) صفات براي او اثبات مي‌شوند در حقيقت عين ذات و همچنين عين يكديگرمي‌باشند و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و همچنين در ميان خود صفات ديده مي شود تنها در مرحله مفهوم است و به حسب حقيقت جزء يك واحد غيرقابل تقسيم در ميان نيست، اسلام براي جلوگيري از اين اشتباه ناروا ، ( تهديدات به واسطه توصيف نفي اصل كمال)،عقيده‌ي پيروان خود را در ميان نفي واثبات نگه مي‌دارد ودستور مي‌دهد اينگونه اعتقاد كنند كه: خدا علم دارد نه مانند علم ديگران، قدرت دارد نه مانند قدرت ديگران،مي‌شنود نه با گوش،مي‌بيند نه با چشم و به همين ترتيب[5] .
- توحيد مراتب و اقسام دارد : توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد عبادي[6] .
- حكمت اينكه خداي متعال به توسل (به اهل بيت(س)) امر كرده اين است كه مقام والاي بندگان شايسته را معرفي كند و ديگران را به عبادت و اطاعتي كه موجب رسيدن آنان به چنين مقامي شده است تشويق نمايد و از اينكه كساني به عبادتهاي خودشان مغرور شوند جلوگيري كند[7].
در باب تزكيه (خودسازي)[8]
- قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است.
- انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند.
- به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .
- شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري[9] .
آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.
- آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . ( سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر .
- رضا قارزی
1) جلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي دام ظله
2) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 125 ، اخبار و روايات نقل شده از اهل بيت در اين مسائل بسيار زياد است .
3) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 129
[3])بحارالانوار ، ج 2 ، ص 94
[4]) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92
[5])شيعه در اسلام ، علامه سيد محمد حسين طباطبائي ، بخش سوم
[6])طهارت روح برگرفته از آثار علامه شهيدمطهري
[7]كتاب اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي
[8]برگرفته از جلسات اصول عقايد و تفسير آيت الله فاطمي
[9]جزاء من تزكي/ طه 76
رضاقارزی
بسم الله الرحمن الرحیم
اصول اعتقادات اسلامي:1 -توحید
(برگرفته ازجلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي رحمه الله علیه)
با 10ده ترجمه به زبان های دیگر
- توحيد آن است كه خالق آسمانو زمين و آنچه بين آنهاست خداي واحد است نه تنها خلقت، تدبير هم از آن خداست تمام كارها، تمام حوادث ، چه حوادث شخصي و چه اجتماعي همه زير نظر خدا و به اراده خداست.
- نخستين گام در راه دينداري و عبادت خدا شناخت خداوند و اساس شناختن ، يگانه دانستن اوست.
- لذت بندگي خدا و عبوديتش بهترين و والاترين مقام است.
- توحيد يعني هرچه هست اوست كسي كاره‌اي نيست مگر به اجازه او . توحيد همان سوره قل‌هوالله‌احد است.
- توحيد يعني كارها براي خدا باشد براي بندگي او كه براي همين آفريده شده‌ايم «ما خلقت الجن و الانس الابيعبدون» انسان وقتي به اين خط آمد تعبير همان صراط مستقيم است.
- خدا از انسان دور نيست اما اين انسانها هستند كه با خدا فاصله دارند و از خدا دورند عامل آن هم هواي نفس است ( تكبر، حرص، حسد و... ) انسان وقتي درست مي‌شود كه از اين جاذبه دور شود بندگان خدا آنانند كه خدا را شناختند و در راه طاعت آن حركت كردند .
- شكوفايي انسان در توحيد است توحيد انسان را برپا مي دارد و شكوفا مي كند .
- خداوند با تمام ذرات عالم است و از يك ذره هم دور نيست با هر ذره هست نه بطور قاطي و از هر چيز جداست نه به طور دوري، مثل او چيزي نيست اما او بصير و شنوا است، درد ما را مي‌داند و احتياجمان را مي‌فهمد و ما در محضر او هستيم.
- بالاترين مرتبه شكر گزاري خداوند «فنا في‌الله» است يعني خداوند همه چيز را به ما داده پس همه چيز ما براي او ، در راه او باشد و ذوب شدن در خداوند و رسيدن به بقاءالله اين همان عبوديت و بندگي خداست. هرچه انسان خود را در مقابل خداوند بشكند به خدا نزديكتر مي‌شود. خداوند نقش انسان را در قرآن بيان مي‌كند و كسي كه قرآن بخواند راه و رسم انسان را مي‌يابد. پس اگر اين (طور) نباشد اسفل‌السافلين است وقتي انسان خدا را به بزرگي ياد كرد غير خداوند (پول، ماشين، شهوت و....) در نظر او كوچك مي‌شود دنيا برايش كوچك مي‌شود و خداوند در نظر او بزرگ، اين بهشت است و حالات بهشتي، بهشت موعود دنيا قبل از بهشت جاوداني اما اگر انسان خدا را فراموش كند پرده كفر ضخيم مي‌شود و همين انسان باهوش طوري پرده‌هاي كفرش ضخيم مي‌شود كه ديگر خدا را نمي‌بيند و وقتي به اين حالت رسيد ديگر انذار و عدم و انذار برايش فرقي ندارد و آنگاه كه انسان شقي شد ديگر صلاحيت هم ندارد، «ختم‌الله‌علي قلوبهم‌و‌علي‌سمعهم‌و‌علي أ‌َبْصارِهم غشاوه و لهم‌عذاب عظيم » .
- خداوند بردباري مي‌كند آنچنان كه گويا نمي‌داند و اغماض مي‌كند كه گويي نديده است و مي‌پوشاند كه گويي بر او عصيان نمي‌شود براي عقوبت عجله نمي‌كند به لحاظ كرمش و اغماض و حلمش.
- الله بالاتر و والاتر است از اين كه وصف كنندگان او را درك كنند با صفاتي كه او موصوف است به آن و جز اين نيست كه وصف كنندگان به اندازه خودشان وصف مي‌كنند نه اندازه عظمت و جلال او، خداوند ولاتر از آن است كه وصف كنندگان او را درك كنند خداوند از بندگان خود غني است، احتياج به عبادت بندگانش ندارد ولي انسان موظف است تكليف خود را انجام دهد، زندگي ما بايد زندگي محمدوآل‌محمدصل‌الله‌عليه‌وآله باشد 1 .
چند روايت در باب توحيد
- امام ششم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خدا، هستيِ ثابت دارد و علم او خود اوست در حالي كه معلومي نبود و سمع او خود اوست درحالي كه مسموعي نبود و بصر او خود او بود در حالي كه مبصري نبود و قدرت او خود او بود در حالي كه مقدوري نبود2[1]».
- امام پنجم و ششم و هفتم و هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: «خداي تعالي نوري است كه با ظلمت مخلوط نيست و علمي است كه جهل در آن نيست و حياتي است كه مرگ در آن نيست3[2]» .
- امام هشتم عليه‌السلام مي‌فرمايند: « مردم در صفات سه مذهب دارند: گروهي صفات را به خدا اثبات مي‌كنند با تشبيه به ديگران و گروهي صفات را نفي مي‌كنند و راه حق مذهب سوم است و آن، اثبات صفات است با نفي تشبيه به ديگران[3]» .
- امام ششم عليه‌السلام فرمودند: «خداوند تبارك و تعالي با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون منصف نمي‌شود بلكه او آفريننده‌ي زمان و مكان و حركت و سكون است[4] »
چند نكته در توحيد:
- ذات خداوند، نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات كه در صورت (شكل و عنوان) صفات براي او اثبات مي‌شوند در حقيقت عين ذات و همچنين عين يكديگرمي‌باشند و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و همچنين در ميان خود صفات ديده مي شود تنها در مرحله مفهوم است و به حسب حقيقت جزء يك واحد غيرقابل تقسيم در ميان نيست، اسلام براي جلوگيري از اين اشتباه ناروا ، ( تهديدات به واسطه توصيف نفي اصل كمال)،عقيده‌ي پيروان خود را در ميان نفي واثبات نگه مي‌دارد ودستور مي‌دهد اينگونه اعتقاد كنند كه: خدا علم دارد نه مانند علم ديگران، قدرت دارد نه مانند قدرت ديگران،مي‌شنود نه با گوش،مي‌بيند نه با چشم و به همين ترتيب[5] .
- توحيد مراتب و اقسام دارد : توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي، توحيد عبادي[6] .
- حكمت اينكه خداي متعال به توسل (به اهل بيت(س)) امر كرده اين است كه مقام والاي بندگان شايسته را معرفي كند و ديگران را به عبادت و اطاعتي كه موجب رسيدن آنان به چنين مقامي شده است تشويق نمايد و از اينكه كساني به عبادتهاي خودشان مغرور شوند جلوگيري كند[7].
در باب تزكيه (خودسازي)[8]
- قرآن با آيات، ثابت مي‌كند و انسان را به اين علم مي‌رساند كه زندگي باهدف است و هدف رشد انسان است، فلاح انسان است و انسان برسد به جايگاهي كه خداوند براي آن آفريده شده است و آن هم بهشت جاوداني است.
- انسان بايد مقدرات الهي را بداند، حلال و حرامش را و...، راهنمايي‌هاي پيامبران كه در خط خدايند.
- به خداوند با عظمت مي‌گوييم: ما به تو بندگي مي‌كنيم تو خداي مائي، تو معبود مائي .
- شكوفايي انسان در اعتقاد به توحيد است، قولوا لااله‌الاالله تفلحوا، انسان كه به اين علم رسيد خدا در نظرش عظيم و غيرخدا هر چه باشد، حقير و كوچك مي‌شود يعني دنيا با تمام زيبايي هايش در نظر يك مسلمان كوچك و حقير است. اگر ديگران دارند او ناراحت نمي‌شود حسد نمي‌كند و اگر خود دارد حريص نيست و بخل نمي‌ورزد و خصوصيتهاي خوب و زيباي ديگر كه همان شكوفايي است بعبارت ديگر تزكيه‌ي انسان است كه كليد بهشت است بهشت سرتاسري[9] .
آري اسلام با تعليماتش با مقررات روزمره‌اش، نماز، زكوه، حج، جهاد و... حتي كساني را كه سواد خواندن و نوشتن هم ندارند نيز به اين مقام مي‌رساند دنيا و زيبائيهاي آن اگر در چشمها صغير و ناچيز باشد ديگر جايي براي حرص، بخل و حسد و ديگر حالات رذل جهنمي باقي نمي‌ماند و زندگي بهشت گونه مي‌گردد پيامبر اكرم (ص) فرمود : هركس به فقرش صبر كند روز قيامت با من خواهد بود.
- آري شخص مسلمان در هر حال بنده خداست و داشتن و نداشتن پيش او سواء (يكسان) است، او داراي نفس مطمئنه است كه بهرحال رضايت دارد و خدا هم از او راضي است، او در هرحال و درهر حادثه بخدا رجوع مي‌كند، خداي كه «لَهُ ما في‌السماوات والارض و ما بينهماوما... آيه6 طه» او همواره مخاطب آيه: «يا اَيَتُهاالنَّفسُ المُطمئِنّه ارجعي‌الي‌ربك راضيّهً‌مرضيه فَادخلي‌في‌عبادي‌وَادخُلي جنتي» است . ( سوره فجر27 الي30 ) او قبل از بهشت موعود، در دنيا هم در باغستانها (حالات بهشتي دارد) و مشمول آيه 54و55 سوره قَمر مي‌باشد،«إنَّ المُتقين في جنّات وَ نَهرفي مَقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» ترجمه: بي‌گمان متقيان در باغستانها و نهرها هستند در مقام ومنزلت صدق، نزد فرمانرواي مقتدر .
- رضا قارزی
1) جلسات و آثار حضرت آيت الله فاطمي دام ظله
2) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 125 ، اخبار و روايات نقل شده از اهل بيت در اين مسائل بسيار زياد است .
3) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 129
[3])بحارالانوار ، ج 2 ، ص 94
[4]) بحارالانوار ، ج 2 ، ص 92
[5])شيعه در اسلام ، علامه سيد محمد حسين طباطبائي ، بخش سوم
[6])طهارت روح برگرفته از آثار علامه شهيدمطهري
[7]كتاب اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي
[8]برگرفته از جلسات اصول عقايد و تفسير آيت الله فاطمي
[9]جزاء من تزكي/ طه 76
ترجمه عربی:
بسم الله الرحمن الرحیم
أصول العقيدة الإسلامية: 1- التوحيدالتوحيد (العقيدة ، الإيمان ، التمركز حول الله) ، أساس ومبدأ المعتقدات الإسلامية
(مأخوذة من اجتماعات وأعمال آية الله فاطمي رحمه الله).
التوحيد هو أن خالق السماوات والأرض وما بينهما هو الإله الواحد ، ليس فقط الخليقة ، ولكن أيضًا العناية الإلهية لذلك الإله.
- الخطوة الأولى في طريق التدين وعبادة الله هي معرفة الله ومعرفة أساس معرفته وحدها.
- لذة عبادة الله وعبادته هي أفضل وأسمى مكانة.
- التوحيد: أيا كان ، فهو إنسان لا عمل له إلا بإذنه. التوحيد هو نفس سورة قال الله أحد.
- التوحيد يعني أن الأشياء لله ، وعبادته ، ولهذا خُلقنا. "نحن من خلق الجن والبشر ، الأحباش". عندما جاء الإنسان إلى هذا الخط ، كان التفسير هو نفس الصراط المستقيم.
- الله ليس ببعيد عن الإنسان ولكن هؤلاء هم بعيدين عن الله وبعيدين عن الله سببه هواء الروح (الغطرسة والجشع والغيرة ... إلخ). عرفوا الله وطاعته.
- يزدهر الإنسان في التوحيد ، والتوحيد يؤسس الإنسان ويزده.
الله مع كل جسيمات الكون وليس بعيدًا عن جسيم واحد. إنه مع كل جسيم ، ليس بطريقة مختلطة ، وبعيدًا عن كل شيء ، ليس بعيدًا. لا يوجد شيء مثله ، لكنه الرائي والمستمع ، يعرف ألمنا ويفهم احتياجاتنا. ونحن في حضرته.
- أسمى درجات الشكر لله "فناء الله" ، أي أن الله قد وهبنا كل شيء ، فكل شيء في طريقه له ، وتذوب في الله وتصل إلى لقاء الله هي عبادة الله. كلما كسر الإنسان نفسه أمام الله ، اقترب منه أكثر. ويذكر الله دور الإنسان في القرآن ، ومن قرأ القرآن وجد طريق الإنسان. فإذا لم يكن الأمر كذلك ، فهو سقوط الفقير ، فعندما يذكر الإنسان الله بطريقة عظيمة ، غير الله (المال ، السيارة ، الشهوة ، إلخ) يصغر في عينيه ، يصبح العالم صغيراً في عينيه ، وفي عينيه الله أكبر ، هذه هي الجنة. وشروط الجنة ، جنة الدنيا الموعودة قبل الجنة الأبدية ، ولكن إذا نسي الإنسان الله ، فإن حجاب الكفر يثخن ويثخن نفس الرجل الذكي حجاب كفره حتى لا يعود يرى الله ، وعندما يصل إلى هذه الحالة لا فرق بين الإنذار وعدم الإنذار. ليس عنده ، وعندما يغضب الإنسان لم يعد له السلطان ، "لقد سمع الله قلوبهم وعلى أعينهم وعيونهم وعذابهم العظيم".
إن الله صبور كأنه لا يعلم ويغفر كأنه لم يره ويستر كأنه غير متمرد ولا يتسرع في معاقبته من رحمته ومغفرته وصبره.
- الله أسمى وأعلى من الذين يصفونه بالصفات التي ينسبها إليه ، وأن الذين يصفونه بقدر أنفسهم وليس بعظمته ومجده ، فإن الله أسمى ممن يصفونه. لكي نفهمه فإن الله غني بعباده ، ولا يحتاج إلى عبادة عباده ، بل على الإنسان أن يقوم بواجبه ، ويجب أن تكون حياتنا حياة محمد ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم.
بعض الروايات عن التوحيد
يقول الإمام السادس ع: "لله كيان ثابت وعلمه هو نفسه وهو غير معلوم وسماعه هو نفسه وهو غير مسموع وبصره هو نفسه وهو غير رائي وقوته هو نفسه. لم يكن ممكنا 2 [1] ».
يقول الأئمة الخامس والسادس والسابع والثامن: "الله تعالى نور لا يختلط بالظلمة وهو علم لا جهل فيه حياة لا موت فيها" [2].
يقول الإمام الثامن ع: "للناس ثلاث ديانات في صفاتهم: من يثبت الصفات إلى الله بتشبيهها بالآخرين ، والبعض ينكر الصفات ، والطريقة الثالثة هي حقيقة الحق ، وهو إثبات الصفات بإنكار الشبه بالآخرين". ».
قال الإمام السادس ع: "الله تعالى لا يبرره الزمان والمكان والحركة والسكون ، بل هو خالق الزمان والمكان والحركة والسكون". [4]
بعض النقاط في التوحيد:
إن جوهر الله لانهائي ولانهائي. وهذه الكماليات ، التي تم إثباتها له في شكل (شكل وعنوان) الصفات ، هي في الواقع نفس الجوهر كما هي نفسها ، والتناقض بين الجوهر والصفات وكذلك بين الصفات نفسها فقط في إنه مفهوم وهو في الواقع ليس جزءًا من وحدة لا تتجزأ ، ولمنع هذا الخطأ الجائر (التهديد بوصف إنكار مبدأ الكمال) ، يحافظ الإسلام على عقيدة أتباعه بين الإنكار ويؤكد ويوجههم للاعتقاد بأن: الله لديه معرفة ، ليس مثل معرفة الآخرين ، لديه قوة لا تشبه قوة الآخرين ، لا يسمع بالأذن ولا بالعين ، وما إلى ذلك. [5]
التوحيد له مستويات وأنواع: التوحيد الجوهري ، التوحيد المنسوب ، التوحيد اللفظي ، التوحيد التعبدي [6].
إن الحكمة التي أوصى الله تعالى أن يناشدها أهل البيت (عليه السلام) هي التعريف بالمكانة الرفيعة للخدام المستحقين وتشجيع الآخرين على العبادة والطاعة ، الأمر الذي جعلهم يصلون إلى هذه المكانة وأن يتعبد بعض الناس. يمنعون أنفسهم من التكبر [7].
يبرهن القرآن بالآيات ويقود الإنسان إلى معرفة أن الحياة هادفة وأن هدف النمو البشري هو رفاه الإنسان ويصل الإنسان إلى المكان الذي خلق الله من أجله وهو الجنة الأبدية.
1) أعمال حضرة آية الله فاطمي رحمه الله
2) بهارالانفار ج 2 ص 125 ، كثرة الأخبار والروايات عن أهل البيت في هذه الأمور.
[3]) Baharalanvar، vol. 2، p. 94
[4]) Baharalanvar، vol. 2، p. 92
[5] الشيعة في الإسلام ، العلامة السيد محمد حسين طباطبائي
[6]) نقاء الروح مأخوذ من أعمال العلامة الشهيد مطهري
7 اصول عقايد آيت الله مصباح يزدي
رضاقارزی
ترجمه انگلیسی
in the name of God
Principles of Islamic beliefs: 1- Monotheism
Monotheism (theology, theism, God-centeredness), the basis and the first principle of Islamic beliefs
(Taken from the meetings and works of Ayatollah Fatemi, may God have mercy on him)
Monotheism is that the Creator of the heavens and the earth and what is between them is the one God, not only creation, but also the plan of God. All things, all events, whether personal or social, are all under the supervision of God and by the will of God.
- The first step in the path of religiosity and worship of God is to know God and to know the basis of knowing Him alone.
- The pleasure of serving God and His worship is the best and highest position.
- Monotheism means that whatever it is, he is a person who has no work except with his permission. Tawhid is the same as Surah Qalahullah Ahad.
- Monotheism means that things are for God, for His servitude, which is why we are created. "We are the creation of the jinn and mankind, the Abyssinians."
- God is not far from man, but these are the people who are far from God and are far from God, the cause of which is the air of the soul (arrogance, greed, jealousy, etc.) Man They knew God and moved in obedience to it.
- Man is flourishing in monotheism. Monotheism establishes and flourishes man.
God is with all the particles of the universe and is not far from one particle. He is with every particle, not in a mixed way, and apart from everything, not far away. There is nothing like him, but he is the seer and the hearer, he knows our pain and understands our needs. And we are in his presence.
- The highest level of gratitude to God is "annihilation of God", meaning that God has given us everything, so everything is in His way for him, and to melt in God and reach the meeting of God is the worship of God. The more man breaks himself before God, the closer he gets to God. God states the role of man in the Qur'an and whoever reads the Qur'an finds the way of man. So if this is not the case, then it is the downfall of the poor. When man mentions God in a great way, other than God (money, car, lust, etc.) becomes small in his eyes, the world becomes small in his eyes, and in his eyes God is great, this is paradise. And the conditions of paradise, the promised paradise of the world before the eternal paradise, but if man forgets God, the veil of disbelief becomes thicker, and the same intelligent man thickens the veils of his infidelity so that he can no longer see God. He does not have it, and when a person becomes angry, he no longer has the authority, "God Almighty has overheard their hearts, and over their eyes, their eyes, and their great torment."
God is patient as if he does not know and forgives as if he has not seen and covers as if he is not rebellious and does not rush to punish him in terms of his mercy and forgiveness and patience.
God is higher and higher than those who describe Him with the attributes that He describes, and it is only that those who describe Him are as much as themselves and not as much as His greatness and glory. God is higher than those who describe Him. To understand him, God is rich in His servants, He does not need the worship of His servants, but man is obliged to do his duty, our life should be the life of Muhammad and Muhammad, peace be upon him and his family.
A few narrations about monotheism
The sixth Imam (as) says: “God has a fixed existence and His knowledge is Himself while it was not known and His hearing is Himself while it was not audible and His sight was Himself while He was not a seer and His power was Himself while It was not possible 2 [1] ».
The fifth, sixth, seventh and eighth Imams (as) say: "God Almighty is a light that is not mixed with darkness and is a science in which there is no ignorance and there is a life in which death is not." [2]
The eighth Imam (as) says: "People have three religions in their attributes: some prove the attributes to God by likening them to others and some deny the attributes. The third way is the truth of the truth and that is proving the attributes by denying the likeness to others." ».
The sixth Imam (as) said: "God Almighty is not justified by time and place and movement and transfer and stillness, but He is the creator of time and place and movement and stillness." [4]
A few points in Tawhid:
The essence of God is infinite and infinite. These perfections, which are proved to him in the form (form and title) of attributes, are in fact the same essence as well as the same, and the contradiction that is seen between essence and attributes as well as among the attributes themselves is only in the stage. It is a concept and in fact it is not part of an indivisible unit. In order to prevent this unjust mistake (threats by describing the denial of the principle of perfection), Islam keeps the belief of its followers among the denial and confirms and instructs them to believe that: God has knowledge, not like the knowledge of others, he has power not like the power of others, he hears neither with the ear, nor with the eye, and so on. [5]
Monotheism has levels and types: intrinsic monotheism, attributive monotheism, verbal monotheism, devotional monotheism [6].
The wisdom that God Almighty has commanded to appeal to the Ahl al-Bayt (PBUH) is to introduce the high position of worthy servants and to encourage others to worship and obey that has led them to reach such a position and that some people to worship Prevent themselves from being arrogant [7].
The Qur'an proves with verses and leads man to the knowledge that life is purposeful and the goal of human growth is human well-being and man reaches the place for which God was created and which is eternal paradise.
1) The works of Hazrat Ayatollah Fatemi, may God have mercy on him
2) Baharalanvar, vol. 2, p. 125, the news and narrations narrated from Ahl al-Bayt are very much in these matters.
[3]) Baharalanvar, vol. 2, p. 94
[4]) Baharalanvar, vol. 2, p. 92
[5] Shiites in Islam, Allama Sayyid Muhammad Hussein Tabatabai
[6]) Purity of the soul taken from the works of Allameh Shahid Motahari
Satisfaction
ترجمه اسپانیایی
en el nombre de Dios
Principios de las creencias islámicas: 1- Monoteísmo
Monoteísmo (teología, teísmo, centrarse en Dios), la base y el primer principio de las creencias islámicas
(Tomado de las reuniones y trabajos del Ayatollah Fatemi, que Dios tenga piedad de él)
El monoteísmo es que el Creador de los cielos y la tierra y lo que hay entre ellos es el único Dios, no solo la creación, sino también la providencia de ese Dios.
- El primer paso en el camino de la religiosidad y el culto a Dios es conocer a Dios y conocer la base de conocerlo solo a Él.
- El placer de servir a Dios y Su adoración es la mejor y más alta posición.
- Monoteísmo significa que sea lo que sea, es una persona que no tiene trabajo excepto con su permiso. Tawhid es lo mismo que Surah Qalahullah Ahad.
- El monoteísmo significa que las cosas son para Dios, para Su servidumbre, por eso somos creados. "Somos la creación de los genios y la humanidad, los abisinios".
- Dios no está lejos del hombre, pero estas son las personas que están lejos de Dios y están lejos de Dios, cuya causa es el aire del alma (arrogancia, codicia, celos, etc.) El hombre, cuando tiene razón, está lejos de esta atracción. Conocían a Dios y se movían en obediencia a él.
- El hombre está floreciendo en el monoteísmo. El monoteísmo establece y hace florecer al hombre.
Dios está con todas las partículas del universo y no está lejos de una sola partícula, está con cada partícula, no de manera mixta, y aparte de todo, no lejos. Y estamos en su presencia.
- El nivel más alto de gratitud a Dios es la "aniquilación de Dios", es decir, que Dios nos ha dado todo, por eso todo está en su camino para él, y fundirse en Dios y llegar al encuentro de Dios es el culto a Dios. Cuanto más se rompe el hombre ante Dios, más se acerca a Dios. Dios declara el papel del hombre en el Corán y quien lee el Corán encuentra el camino del hombre. Entonces, si este no es el caso, entonces es la ruina de los pobres.Cuando el hombre menciona a Dios de una manera grande, otro que Dios (dinero, automóvil, lujuria, etc.) se vuelve pequeño a sus ojos, el mundo se vuelve pequeño a sus ojos, y a sus ojos Dios es grande, esto es el paraíso. Y las condiciones del paraíso, el paraíso prometido del mundo ante el paraíso eterno, pero si el hombre se olvida de Dios, el velo de la incredulidad se hace más grueso, y el mismo hombre inteligente engrosa los velos de su infidelidad para que ya no pueda ver a Dios. Él no la tiene, y cuando una persona se enoja, ya no tiene la autoridad, "Dios Todopoderoso ha escuchado sus corazones y sobre sus ojos, sus ojos y su gran tormento".
Dios es paciente como si no supiera y perdona como si no hubiera visto y cubre como si no fuera rebelde y no se apresura a castigarlo en términos de su misericordia y perdón y paciencia.
- Dios es más y más alto que aquellos que lo describen con los atributos que le atribuye, y es solo que aquellos que lo describen tanto como ellos mismos y no tanto como Su grandeza y gloria, Dios es más alto que aquellos que lo describen. Para entenderlo, Dios es rico en sus siervos, no necesita la adoración de sus siervos, pero el hombre está obligado a cumplir con su deber, nuestra vida debe ser la vida de Muhammad y Muhammad, la paz sea con él y su familia.
Algunas narraciones sobre el monoteísmo
El sexto Imam (as) dice: “Dios tiene una existencia fija y Su conocimiento es Él mismo mientras no era conocido y Su oído es Él mismo mientras no era audible y Su vista era Él mismo mientras Él no era un vidente y Su poder era Él mismo mientras No fue posible 2 [1] ».
Los imanes quinto, sexto, séptimo y octavo (as) dicen: "Dios Todopoderoso es una luz que no se mezcla con tinieblas y es un conocimiento en el que no hay ignorancia y hay una vida en la que no hay muerte" [2].
El octavo Imam (as) dice: "La gente tiene tres religiones en sus atributos: algunos prueban los atributos a Dios comparándolos con otros y algunos niegan los atributos. La tercera forma es la verdad de la verdad y es probar los atributos negando la semejanza con los demás". ».
El sexto Imam (as) dijo: "Dios Todopoderoso no está justificado por el tiempo, el lugar, el movimiento, la transferencia y la quietud, sino que es el creador del tiempo, el lugar, el movimiento y la quietud" [4].
Algunos puntos en Tawhid:
La esencia de Dios es infinita e infinita. Estas perfecciones, que le son probadas en la forma (forma y título) de los atributos, son de hecho la misma esencia y la misma, y la contradicción que se ve entre la esencia y los atributos, así como entre los atributos mismos, es solo en el escenario. Es un concepto y, de hecho, no es parte de una unidad indivisible.Para evitar este error equivocado (amenazas al describir la negación del principio de perfección), el Islam mantiene la creencia de sus seguidores entre la negación y los confirma e instruye a creer que: Dios tiene conocimiento, no como el conocimiento de los demás, no tiene poder como el de los demás, no oye ni con el oído ni con los ojos, etc. [5]
El monoteísmo tiene niveles y tipos: monoteísmo intrínseco, monoteísmo atributivo, monoteísmo verbal, monoteísmo devocional [6].
La sabiduría que Dios Todopoderoso ha ordenado apelar al Ahl al-Bayt (la paz sea con él) es introducir la alta posición de siervos dignos y animar a otros a adorar y obedecer que los ha llevado a alcanzar tal posición, y que algunas personas adoran. Evitarse ser arrogantes [7].
El Corán demuestra con versículos y lleva al hombre al conocimiento de que la vida tiene un propósito y que la meta del crecimiento humano es el bienestar humano, y el hombre llega al lugar para el cual Dios fue creado, y ese es el paraíso eterno.
1) Las obras de Hazrat Ayatollah Fatemi, que Dios se apiade de él
2) Baharalanvar, vol. 2, p. 125, las noticias y narraciones narradas por Ahl al-Bayt en estos asuntos son muchas.
[3]) Baharalanvar, vol. 2, pág. 94
[4]) Baharalanvar, vol. 2, pág. 92
[5] Chiítas en el Islam, Allama Sayyid Muhammad Hussein Tabatabai
[6]) Pureza del alma tomada de las obras de Allameh Shahid Motahari
ترجمه چینی
仁慈上帝的名字
伊斯兰信仰的基本原理：1-一神教一神教（信仰，信仰，以上帝为中心），伊斯兰信仰的基础和原则
（取自阿亚图拉·法蒂米的会议和行动，愿上帝怜悯他）。
一神论认为，天地的创造者以及天地之间的创造者是唯一的上帝，不仅是上帝的创造，而且是上帝的天意。
宗教信仰和敬拜上帝的道路的第一步是认识上帝并仅了解他的知识基础。
-敬拜和敬拜上帝的乐趣是最高和最高的地位。
Tawhid：无论他是谁，他都是一个只有得到他的允许才可以工作的人。一神教是乌拉德所说的《古兰经》。
-Tawheed意味着事物是为上帝而敬拜他的，这就是我们被创造的原因。 “我们是人类和埃塞俄比亚人的创造者。”当一个人走到这条线时，其解释与直线路径相同。
-上帝离人不远，但这些人与上帝相距甚远，是由灵魂的气（傲慢，贪婪，嫉妒……等）造成的。认识神并服从他。
人在一神论中繁荣昌盛，一神论建立并增加了人类。
上帝与宇宙的所有粒子同在，并且离单个粒子不远。它与每个粒子一起存在，而不是混合在一起，并且与所有事物都相距甚远。没有他这样的东西，但他是先知和听者，知道我们的痛苦并了解我们的需求。我们在他的面前。
-对神的最高程度的感恩是“神的an灭”，这意味着神已经赐给我们一切，所以一切都在向神的途中，融化神并与神相遇就是对神的敬拜。一个人在上帝面前越自残，他就越接近。上帝提到人在古兰经中的作用，背诵古兰经的人都会找到人的道路。如果不是这种情况，那就是穷人的堕落，那么当一个人以一种伟大的方式记住上帝时，除了上帝（金钱，汽车，欲望等）之外，他的眼睛变得更小，世界变得更渺小，而上帝的眼睛变得更大，这就是天堂。还有天堂的条件，是永恒世界之前应许世界的天堂，但是如果一个人忘记了上帝，那么难以置信的面纱就会加深和增添一个聪明人的灵魂，直到他再也看不见上帝时，他的难以置信的面纱才行。当他到达这种状态时，警告和不警告之间没有区别。他没有，当一个人生气时，他不再有权威，“上帝已经听见了他们的内心，眼睛，眼睛和巨大的折磨。”
上帝是耐心的，好像他不了解和原谅，好像他没有看到过他一样，并且隐瞒了自己，因为他既不叛逆也不急于从他的仁慈，宽恕和忍耐中惩罚他。
上帝比那些用他赋予他的品质来形容他的人，那些用自己而不是用他的伟大和荣耀来形容他的人为至高无上，因为上帝比形容他的人更高。为了理解这一点，上帝在他的仆人中富有，不需要拜他的仆人，而人类必须履行他的职责，我们的生活必须是穆罕默德和穆罕默德的生活，愿上帝的祈祷与平安降临于他和他的家人。
一神教的一些说法
第六伊玛目（PBUH）说：“上帝是一成不变的实体，他的知识是他自己，他是未知的，他的听力是他自己，他听不到，他的视线是他自己，他是瞎子，他的力量是他自己。
第五，第六，第七和第八个阿ima说：“全能的神是不与黑暗混合的光，这是一门科学，其中没有无知，没有生命就没有死亡” [2]。
第八伊玛目，愿上帝保佑他并给他平安，他说：``人们在属性上有三种宗教：通过将其与他人比喻来建立上帝的属性，而有人否认这些属性，第三种方法是真理的真理，即通过否认与他人的相似来确认品质。 »。
第六届伊玛目（PBUH）说：“全能的上帝并没有为时间，空间，运动和沉默辩护，但他是时间，空间，运动和静止的创造者。” （4）
统一中的一些要点：
上帝的本质是无限的。这些奢侈品以品质的形式（形式和地址）向他展示，实际上与它们本身是本质，并且本质和属性之间以及品质本身之间的矛盾仅在于它被理解并且实际上不是不可分割的统一的一部分，并且是为了防止这种不公正的错误。伊斯兰教（威胁说要否认对完美原则的描述）保留了其追随者在否认和肯定之间的信仰，并指示他们相信：上帝拥有知识，与其他人的知识不同，拥有与他人的能力不相似的知识，没有耳朵或眼睛听到的声音等。 （5）
一神论具有层次和类型：基本一神论，归因一神论，言语一神论，虔诚一神论[6]。
全能的上帝命令吸引家庭中的人们（愿他安息）的智慧，是对当之无愧的仆人的崇高地位的定义，以及鼓励其他人敬拜和服从，这使他们达到了这个位置，有些人敬拜。他们防止自己变得自大[7]。
古兰经证明了这些经文，使人们知道生命是有目的的，人类成长的目标是人类的幸福，而人类到达了上帝创造生命的地方，这就是永恒的天堂。
1）阿亚图拉·法蒂米的举动，愿上帝怜悯他
2）《巴拉兰法尔》，第2部分，第125页，来自众议院人民的大量有关这些问题的新闻和叙述。
（3））Baharalanvar，第一卷。 2，第94
[4]）《 Baharalanvar》，第2，第92
[5] Is伊斯兰教的什叶派学者Sayyid Muhammad Husayn Tabatabai
[6]）灵魂的纯洁来自学者烈士穆塔哈里（Mutahhari）的著作
Ayat Allah Misbah Yazdi教义的七种起源
拉扎卡齐
ترجمه ژاپنی
神の名において
イスラム教の信念の原則：1-一神教
モノセズム（神学、神主義、神中心性）、イスラム教の信念の基礎と最初の原則
（アヤトラ・ファテミの集会と作品から取られた、神が彼を憐れんでくださいますように）
モノセズムとは、天と地の創造主とその間にあるのは、創造物だけでなく、その神の摂理でもある唯一の神であるということです。
-神の宗教と崇拝の道の最初のステップは、神を知り、神だけを知ることの基礎を知ることです。
-神と神の崇拝に仕えることの喜びは、最高で最高の地位です。
-一神教とは、それが何であれ、彼は許可を得ない限り仕事をしない人であることを意味します。 TawhidはSurahQalahullahAhadと同じです。
-一神教とは、物事が神のためであり、神の奴隷のためであることを意味します。それが私たちが創造された理由です。
-神は人から遠くないが、これらは神から遠く、神から遠く離れている人々であり、その原因は魂の空気（傲慢、貪欲、嫉妬など）である。人、彼が正しいとき、彼はこの魅力から遠く離れている。彼らは神を知っていて、それに従順で動いた。
-人間は一神教で繁栄しています一神教は人間を確立し繁栄させます
神は宇宙のすべての粒子と一緒にいて、単一の粒子から遠くはありません。彼はすべての粒子と一緒にいて、混合された方法ではなく、何からも離れていません。彼は彼のようなものではありませんが、私たちの痛みを知っており、私たちのニーズを理解しています。そして、私たちは彼の前にいます。
-神への最高の感謝は「神の絶滅」です。つまり、神は私たちにすべてを与えてくれたので、すべてが神の邪魔になり、神に溶けて神の出会いに到達することが神の崇拝です。人が神の前で自分自身を壊すほど、彼は神に近づきます。神はコーランにおける人間の役割を述べており、コーランを読む人は誰でも人間の道を見つけます。したがって、そうでない場合、それは貧しい人々の没落です。そして、永遠の楽園の前に約束された世界の楽園である楽園の条件、しかし人が神を忘れると、不信のベールは厚くなり、同じ知的な人は彼の不貞のベールを厚くして、もはや神を見ることができなくなります。彼はそれを持っておらず、人が怒ったとき、彼はもはや「全能の神は彼らの心、そして彼らの目、彼らの目、そして彼らの大きな苦痛を耳にした」という権威を持っていません。
神は彼が知らないかのように忍耐強く、彼が見なかったかのように許し、彼が反抗的ではないかのように覆い、彼の慈悲と許しと忍耐の点で彼を罰するために急いでいません。
-神は、神がそれに帰する属性で神を描写する人々よりも高く、高く、神の偉大さと栄光ほどではなく、神を自分自身と同じくらい描写する人々だけが、神は神を描写する人々よりも高いのです。彼を理解するために、神は彼の僕たちに富んでいます、彼は彼の僕たちの崇拝を必要としません、しかし人は彼の義務を果たす義務があります、私たちの人生はムハンマドとムハンマドの人生でなければなりません、平和は彼と彼の家族にあります。
モノセズムについてのいくつかのナレーション
6番目のイマーム（as）は次のように述べています。「神は固定された存在であり、彼の知識は知られていない間は彼自身であり、彼の聴聞会は聞こえない間は彼自身であり、彼の視力は彼が予見者ではなく彼自身であり、彼の力は彼自身でした。それは不可能でした2 [1]»。
5、6、7、8番目のイマームは次のように述べています。「全能の神は暗闇と混ざり合わない光であり、無知がなく、死がない人生がある科学です。」[2]
8番目のイマーム（as）は、次のように述べています。 »。
6番目のイマーム（as）は次のように述べています。「全能の神は時間と場所と動きと移動と静けさによって正当化されませんが、彼は時間と場所と動きと静けさの創造者です。」[4]
Tawhidのいくつかのポイント：
神の本質は無限で無限です。これは概念であり、実際には不可分な単位の一部ではありません。この不当な間違い（完全性の原則の否定を説明することによる脅威）を防ぐために、イスラム教は否定の中で信者の信念を保ち、次のことを確認して信じるように指示します。神は他人の知識とは異なり、知識を持っており、他人の力とは異なる力を持っており、耳でも目でも聞いていないなどです。[5]
モノセズムにはレベルとタイプがあります：固有のモノセズム、属性のモノセズム、言語のモノセズム、献身的なモノセシズム[6]。
全能の神がアール・アル・ベイト（PBUH）に訴えるように命じた知恵は、立派な使用人の高い地位を紹介し、他の人々がそのような地位に到達し、一部の人々が崇拝するように導いた崇拝と従うことを奨励することです。傲慢にならないようにしましょう[7]。
クルアンは詩で証明し、人生は目的があり、人間の成長の目標は人間の幸福であり、人間は神が創造された場所であり、永遠の楽園であるという知識に人を導きます。
1）Hazrat Ayatollah Fatemiの作品、神が彼を憐れんでくださいますように
2）Baharalanvar、vol。2、p。125、これらの問題に関してAhlal-Baytからナレーションされたニュースとナレーションは非常に多いです。
[3]）Baharalanvar、vol。2、p。94
[4]）Baharalanvar、vol。2、p。92
[5] イスラム教のShiites、Allama Sayyid Muhammad Hussein Tabatabai
[6] アラメ・シャヒド・モタハリの作品から取られた魂の浄化
満足
ترجمه روسی
Имя Бога Милосердного
Истоки исламских верований: 1- Таухид
(Ритуалы и памятники аятоллы Фатими, да помилует его Бог, присутствовали)
- Объединение Анаста, создателя Асмано Замин, и то, что он был между одной из моих щек, той, которую он создал.
- Нахстин Гум Дер Ра Дендари и поклонялись Хда Шанахт Худаванд и Асас Шнахтен, Джана Данстин Ост.
- Мне понравились две группы Хода и Абудыч, а две плети заменили остальные.
- Таухид, значит, его преследовали, но это не было похоже на кошку. Объединение Хаммана Суры Qal, Бог Ахад.
- Таухид означает «ненавидеть это, по словам Хадды, с самым сильным мнением о Бенджи или Ке Барай Хамине». «Я не создавал джиннов и чистых людей без них». Человек - это мое время с ним. Где длинная линия?
- Хадда как человек роль Гнезда Что касается того, где находится ее человек, Хустенд ка Ба Хода, его семья - Даранд и Аз Хда Дорн, фактор, что они Гавайи, душа эст (взрослеть, рвение, зависть и ...) человек моего времени Я изучал Мевшод ка Аз Где привлекла роль Шауд Бендан Хада Ананд Хда Ра Шнахтенд и Дорра Раха подчинились Энн двинул Курданд.
- Шкофайи - человек, нарисовавший монотеизм монотеизма человека Ра Барга Май Дард и Шкофа Май Кинд.
- Худаванд с полнотой атомов мира, который такой же, как и его атом, они играют роль гнезда в атоме, он находится в фазе, которая имеет циклическую фазу. И нет никаких записей или истории.
- Балатрин, зарплата Шукра Газари Хадаванда «Итак, в Боге», я имею в виду, его забота - это то, чего он хочет, чего он хочет. Человек Худ Ра Дир на глазах у Кадаванда, Башкинд, сбежал от него вместе с Несдиктаром Мешаудом. Худаванд, надпись человека Ра из Корана, высказывание Мекинда и Кисая из Корана на хаванд-Ра и рисунок человека, Ра, Миябад. پ А в случае с Бехешти я пропустил минимальное обещание, прежде чем я был в восторге от Гаудани.Что касается последнего человека, я видел Фарамуша Канда, он возвращал Кфар Гаима Майшуда, а Хамин был человеком Бахуш Тури Хай Хай Кфарх Огромный Мишуд, как Дайвер Хада Ра Нумибенд, и у меня не было предупреждений, и мое время с ним не было предупреждением. Ндард и Анага, как непослушный человек, испытывают трудности. Они - Нардард: «Бог запечатал их сердца, услышал их, и их глаза закрыли Его, и они испытали великие мучения».
- Худаванд Бардабари Мевкинд Ананан к Гойя Нмигданд и Мигкинд к Гойи Ндида Аст и Мевошанд к Гойи Бар или непослушание Нимешуда Брай. Я наказал колесо Нмиккинда комком локонов, моргания и моргания.
- Бог Балатер и Вальтер Ас, где описание Кнендгана или Ра Драккана с моими атрибутами как таковыми или тем, что им описывается. Или посмотрите Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est, потребность в Abadat Bandang Nadarad, и у меня есть человек, который является сотрудником, который был назначен на Khud Ra Anjam Dahad, Zindagi Ma Bayid Zindagi Muhammad и Al Muhammed Sala Allah, а его семья - Ashad 1.
Nd рассказ о двери Таухида
• Имам Шешм, мир ему, Miffermind: «Хада, энергичный, стойкий, смелый, наука или худ. Ке Макдури Набуд 2 [1] ».
• Перед Наджмом, Шишмом, Хафтамом и Хаштамом, да пребудет с ним мир, Мегфарминд: «Мои щеки, приди ко мне, мой свет, как я, я угнетал смесь гнезда, и мои знания подобны невежеству.
• Имам Хаштим, мир ему, Miffermind: «Мардам - это атрибуты Сех, доктрины Даранда:« Докажите характеристики Сех, с его помощью, доказательство Меккинд, сравнивая его с Деджраном и доказывая качества Ра. ] ».
• Имам Шешм, мир ему, Вармоданд: «Благословен и возвышен Худаванд и возвышен во времени и месте, и движется, и движется, и тишина прекрасна Намишуд Балаха или Африниндех во времени и месте и движется и тишина [4]»
چ и его шутка о Таухиде:
• То Khaddawand, Nam Hudawd и Namnahati, Где изображены атрибуты kdar khudalat (форма и титул) мнения или доказательства Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat и Humaynin Ein Yakdırmıbashand, и два противоположности, такие как Mian, имеют одинаковые атрибуты и характеристики Hampenin Dar Mian Shod D Этап концепции был использован в соответствии с реалиями одной части, которая не подлежит разделению Дир Миан Гнездо, Ислама Брея Гловьери, где подозревается Нарва (угрожает ему, описывая отрицание происхождения Кемаля), его доктрины Пирван Худ ра Дар Миан, отрицающей и доказывающей отрицание конституции Мидждарда и : Хадда - это наука Дарда, которая является наукой Деджрана, я оценивал Дард Нх Мананда Кидара из Деджрана, Мевшнуд Нах Ба Гош, Мевбенд Нах Ба Гашм, и он имеет две схемы [5].
• Объединение рангов и подразделений Дарда: самообъединение, объединение моих атрибутов, объединение моих действий, объединение моих слуг [6].
• Хикмат, мои непревзойденные щеки, умоляли (вместе с ним жителей дома (S)) дать ответ в ответ, где мне использовать эту станцию, и я скажу ему, и я увижу его, и я буду подчиняться ему, и я подчиняюсь ему. Его поклонение, тщеславный Ходшан Шунде Гловери Кинд [7].
1) Сеансы и памятники, на которых присутствовал аятолла Фатими, да смилостивится над ним Бог
2) Бахар Аль-Анвар, том 2, стр. 125, новости и рассказы, передающие напряженность жителей Бейт-Дурра, где проблемы с автомобилем Зиада Аста?
[3]) Бахар Аль-Анвар, Часть 2, с.94.
[4]) Бахар Аль-Анвар, Часть 2, с.92.
[5]) Его шиитский дар ислам, его знак - Сайед Мухаммад Хусейн Табатабай, Бахш Сум.
[6]) Дух Барвы был очищен под воздействием знака Шахида Мутаххари.
[7] Книга об основах верований аятоллы Мисбаха Язди.
Реда Карзи
ترجمه ایتالیایی
Il nome di Dio misericordioso
Le origini delle credenze islamiche: 1- Tawhid
(Era affiancato da rituali e reliquie della presenza dell'Ayatollah Fatimi, che Dio abbia pietà di lui)
- L'unificazione di Anast, il creatore di Asmano Zamin, e che era tra una delle mie guance, quella che aveva creato, una loro gestione come se fossero completamente devastati da odio, incidenti completi, incidenti personali e sociali.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari e adorato Khda Shanakht Khudawand e Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost.
- Mi sono piaciute le due bande di Khoda e Abouditch, e due frustate erano il posto del resto.
- Tawhid, il che significa che è stato molestato, ma non era come un gatto. L'unificazione di Hamman Surah Qal, God Ahad.
- Tawhid significa "odiarlo, secondo Khadda, con l'opinione più forte di Bendji, o Ke Baray Hameen." "Non ho creato i jinn e gli esseri umani puri all'esterno." Una persona è il mio tempo con lui. Dov'è la lunga fila? L'espressione Haman è un percorso diritto.
- Khadda come essere umano il ruolo di Nest Per quanto riguarda la sua persona Hustend ka Ba Khoda, la sua famiglia è Darand e Az Khda Dorne, un fattore che sono Hawai, un'anima est (cresciuta, impazienza, invidia e ...) una persona del mio tempo Ho studiato Mevshood ka Az Dove ha attratto il ruolo di Shaud Bendan Khada Anand k Khda Ra Schnachtend e Dorra Raha obbedirono ad Ann che si muoveva Kurdand.
- Shkofayi è una persona che ha disegnato il monoteismo del monoteismo di un essere umano Ra Barga May Dard e Shkofa May Kind.
- Khudawand con la pienezza degli atomi di un mondo che è tanto quanto il suo atomo, sono il ruolo di un nido in un atomo, è in una fase che ha una fase ciclica. E non ci sono record o storia.
- Balatrin, lo stipendio di Shukr Ghazari Khadawand "Allora, in Dio", voglio dire, la sua preoccupazione è ciò che vuole, ciò che vuole. Un uomo Khud Ra Dir, di fronte a Khadawand, Bashkind, gli è sfuggito, con Nesdiktar Meshaud Khudawand, iscrizione di una persona, Ra, del Corano, una dichiarazione di Mekind e di Kisai, del Corano, in Khawand Rah, e un disegno di una persona, Ra, Miyabad. پ E nei casi di Beheshti, ho perso un minimo promesso prima di visitare Goddani, poiché per l'ultima persona, ho visto Faramush Kand, è tornato da Kfar Ghaim Mayshoud, e Hamin era una persona Bahush Turi پ Hai Hai Kfar Huge Mishud come il subacqueo Khada Ra Numibend, e il mio tempo con lui, Rayed Dagar, non è stato avvertito. Ndard e Anagah, come una persona cattiva, sono in difficoltà. Sono Nardard, "Dio ha sigillato i loro cuori, li ha ascoltati e i loro occhi lo hanno coperto, e hanno avuto un grande tormento".
- Khudaw e Bardbari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand e Migkind k Goyi Nidida Ast e Mevushand k Goyi Bar o disobbedendo a Nimeshud Brai ho punito la ruota di Nmikind con una sferzata di curvatura, sbattendo le palpebre e sbattendo le palpebre.
- God Balater e Walter As, dov'è la descrizione di Knendgan, o Ra Drakkanand con i miei attributi in quanto tali, o cosa è descritto da esso. Oppure vedi Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est. Un bisogno di Abadat Bandanesh Nadard e io abbiamo una persona che è un dipendente.
Nd storia sulla porta di Tawheed
• Imam Sheshm, la pace sia con lui, Miffermind: "Khada, husty, steady, dard, science o khud, o la corrente, come la mia conoscenza di Nabud e Sama, o Khud, Oost Drahali, come il mio audiolibro Nabud e Bashar o Khud o Baud. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Di fronte a Najm, Shishm, Haftam e Hashtam, la pace sia su di lui, Megfarmind: “Le mie guance, vieni da me, mia luce, come me, ho oppresso un miscuglio di un nido, e la mia conoscenza è come l'ignoranza.
• Imam Hashtim, la pace sia con lui, Miffermind: "Mardam è gli attributi di Seh, la dottrina Darand:" Dimostra le caratteristiche di Seh, con essa, la prova di Mekkind paragonandola a Dejran e dimostrando le qualità di Ra. ] ».
• Imam Sheshm, la pace sia su di lui, Varmodand: "Sia benedetto ed esaltato Khudavand ed esaltato nel tempo e nello spazio, e mosso, si muova e il silenzio è il bel Namishud Balakha o Afrininde in un tempo e luogo, mosso e silenzio [4]"
چ e la sua battuta su Tawheed:
• Quel Khaddawand, Nam Hudawd e Namnahati, dove sono raffigurati i kdar khudalat (forma e titolo) attributi dell'opinione o prova di Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat e Humaynin Ein Yakdırmıbashand e due contrasti come Mian hanno le stesse caratteristiche e hampenin Dar Mian Shod Darha Dida caratteristiche Lo stadio del concetto è stato utilizzato secondo la realtà di una singola parte che non è soggetta alla divisione di Dir Mian Nest, Islam Bray Glouvieri, dove si trova il sospetto di Narwa, (minacce a lui descrivendo la negazione dell'origine di Kemal), la sua dottrina Pirwan Khud ra Dar Mian negando e dimostrando la negazione di Mijdard e la costituzione di Mijonah Envoh : Khadda è la scienza di Dard, che è la scienza di Dejran, ho valutato Dard Nh Man e Qidar di Dejran, Mevshnoud Nah Ba Ghosh, Mevbend Nah Ba Gashm e ha due arrangiamenti [5].
• Unificazione dei ranghi e dei dipartimenti di Dard: autounificazione, unificazione dei miei attributi, unificazione delle mie azioni, unificazione dei miei servitori [6].
• Hikmat, le mie guance trascendenti, implorò (con lui la gente della casa (S)), una risposta in risposta, dove uso questa stazione, e glielo dirò, e lo vedrò, e gli obbedirò, e gli obbedisco. La sua adorazione, presuntuosa Khodshan Shunde Glovery Kind [7].
1) Sessioni e monumenti frequentati dall'Ayatollah Fatimi, che Dio abbia pietà di lui
2) Bahar Al-Anwar, vol.2, p. 125, notizie e racconti che trasmettono l'intensità della gente di Beit Durr, dove sono i problemi dell'auto di Ziad Ast?
[3]) Bahar Al-Anwar, Parte 2, p.94
[4]) Bahar Al-Anwar, Parte 2, p.92
[5]) Il suo Shia Dar Islam, il suo segno è Sayed Muhammad Husayn Tabatabai, Bakhsh Sum
[6]) Lo spirito di Barvah fu purificato dagli effetti del marchio di Shahid Mutahhari
[7] Il libro sui fondamenti delle credenze dell'Ayatollah Misbah Yazdi
Reda Qarzi
ترجمه ترکیش
Merhametli Tanrı'nın adı
İslam İnançlarının Kökenleri: 1- Tevhid
(Ayetullah Fatimi'nin ritüelleri ve kalıntıları ile çevriliydi, Tanrı ona merhamet etsin)
- Asmano Zamin'in yaratıcısı Anast'in birleşmesi ve yarattığı yanaklarımdan birinin arasında olması, sanki nefretten, tam kazalardan, kişisel ve sosyal olaylardan tamamen harap olmuş gibi onları yönetmesi.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari ve Khda Shanakht Khudawand ve Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost'a taptı.
- Khoda ve Abouditch'in iki grubundan hoşlandım ve geri kalanının yeri iki kirpikti.
- Tevhid, yani tacize uğradı ama felaketti. Hamman Suresi Qal, Tanrı Ahad'ın birleşmesi.
- Tevhid, "Khadda'ya göre, Bendji'nin veya Ke Baray Hameen'in en güçlü görüşüyle ondan nefret etmek" anlamına gelir. "Cinleri ve saf insanları yaratmadım."
- Bir insan olarak Khadda Nest'in rolü İnsanı nerede olduğuna gelince, Hustend ka Ba Khoda Faslh Darand ve Az Khda Dorne, Hawai Nafs Est (büyümek, heves, kıskançlık ve ...) benim zamanımdaki bir kişi olmalarını etkiliyor Mevshod ka Az Shaud Bendan'ın rolünü nereden çekti Khada Anand k Khda Ra Schnachtend ve Dorra Raha, Ann'in Kürdand'a taşınmasına itaat etti.
- Shkofayi, Barga May Dard ve Shkofa May Kind'a raa yapan bir kişinin tektanrıcılığını çizen kişidir.
- Khudawand, atomları kadar atomlarının da doluluğuyla, bir atomdaki yuvanın rolünü üstlenirler, döngüsel bir evreye sahip bir aşamadadır. Ve kayıt veya geçmiş yok.
- Balatrin, Shukr Ghazari Khadawand'ın maaşı “Öyleyse Allah'a” demek istiyorum, onun endişesi ne istediği, ne istediği. Başkind, Khaddawand'ın önünde bir adam olan Khud Ra Dir, onunla Nesdiktar Meshaud. Khudawand, Khawand Rah'da Kuran'da bir kişi, Ra, bir Mkind ifadesi ve bir sözde-ki, Kuran'ın Khawand Rah kitabesi ve Ra, Mibad adında bir adamın resmi. پ Ve Beheshti vakalarında, Gaudani'ye hayran kalmadan önce asgari bir taahhüdü kaçırdım. Son kişiye gelince, Faramush Kand'ı gördüm, Kfar Ghaim Mayshoud'u geri getirdi ve Hamin bir insandı Bahush Turi Hai Hai Kfarh Huge Mishud, Dalgıç Khada Ra Numibend gibi ve onunla zamanım bir uyarı yoktu ve onunla bir uyarı yoktu. Ndard ve Anagah, yaramaz bir insan gibi, baskı altındalar. Onlar Nardard, "Tanrı kalplerini mühürledi, onları işitti ve gözleri onu kapattı ve büyük bir azap gördü."
- Khudawand Bardbari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand ve Migkind k Goyi Nidida Ast ve Mevushand k Goyi Bar veya Nimeshud Brai'ye itaatsizlik ederek Nmikkind'in çarkını kıvırarak, göz kırparak ve göz kırparak cezalandırdım.
- Tanrı Balater ve Walter As, benim niteliklerimle Knendgan'ın veya Ra Drakkanand'ın tarifi nerede veya onun tarafından tanımlananla. Ya da Dark Kand Khadawand Az Bendan'a bakın Khoud Ghani Est, Abadat Bandang Nadarad'a ihtiyaç var ve Khud Ra Anjam Dahad, Zindagi Ma Bayid Zindagi Muhammad ve Al Muhammed Sala Allah'a atanmış bir çalışanım var ve ailesi Ashad 1.
Tawheed'in kapısı hakkında yeni hikaye
• İmam Sheshm, barış onun üzerine olsun, Miffermind: “Khada, husty, steady, dard, bilim veya khud, veya Nabud ve Sama hakkındaki bilgilerim gibi akım veya Khud, Oost Drahali, örneğin sesli kitabım Nabud ve Bashar veya Khud veya Baud. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Necm'in önünde, Şişm, Haftam ve Hashtam'ın önünde esenlik olsun ona, Megfarmind: “Yanaklarım, bana gel, benim gibi, bir yuva karışımına zulmettim ve bilgim cehalet gibidir.
• İmam Hashtim, selam olsun, Miffermind: “Mardam, Darand doktrini olan Seh'in nitelikleridir:“ Onunla birlikte Seh'in özelliklerini, Dejran'a benzeterek ve Ra'nın niteliklerini kanıtlayarak Mekkind'in kanıtıdır. ] ».
• İmam Sheshm, ona selam olsun, Varmodand: "Kutsanmış ve yüceltilmiş olsun, zaman ve yerde yüceltilir, hareket eder ve sessizlik adildir Namişud Balakha veya Efrininde bir zamanda ve yerde, hareket ve sessizlik [4]"
چ ve Tawheed hakkındaki şakası:
• Khaddawand, Nam Hudawd ve Namnahati, Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat ve Humaynin Ein Yakdırmıbashand'ın görüş veya ispatının ve Mian gibi iki zıtlığın aynı niteliklere ve hampenin Dar Mian Khud Dida özelliklerine sahip olduğu resimdeki kdar hudalatı nerede (şekil ve başlık) May Shod Tanha Konseptin aşaması, Dir Mian Nest'in bölünmesine tabi olmayan tek bir bölümün gerçeklerine göre kullanıldı, burada Narwa şüphesi İslam Bray Glouvieri (Kamal'ın kökeninin inkarını açıklayarak kendisine tehditler), inancı Pirwan Khud ra Darvoian Mihdard'ın ve Mijdhad'ın inkarını ve anayasasını inkar ve ispat ediyor : Khadda, Dejran'ın bilimi olan Dard'ın bilimidir.
• Dard'ın saflarının ve bölümlerinin birleşmesi: kendi kendine birleşme, özelliklerimin birleşmesi, eylemlerimin birleşmesi, hizmetkarlarımın birleşmesi [6].
• Hikmat, yanaklarım aşkın, yalvardı (onunla ev halkı (S)), yanıt olarak, bu istasyonu nerede kullanacağım ve ona söyleyeceğim, onu göreceğim, ona itaat edeceğim ve ona itaat edeceğim. Onun ibadeti, kibirli Khodshan Shunde Glovery Kind [7].
1) Ayetullah Fatimi'nin katıldığı toplantılar ve anıtlar, Tanrı ona merhamet etsin
2) Bahar El-Enver, 2. cilt, s. 125, Beyt Durr halkının yoğunluğunu aktaran haber ve anlatılar, Ziad Ast'un arabası meseleleri nerede?
[3]) Bahar Al-Anwar, 2. Kısım, s. 94
[4]) Bahar Al-Anwar, 2. Bölüm, s.92
[5]) Şii Dar İslam'ı, Allamah Seyyid Muhammed Hüseyin Tabatabai, Bahşiş Som
[6]) Barvah'ın ruhu, Shahid Mutahhari'nin işaretinin etkisiyle arındırıldı
[7] Ayetullah Misbah Yazdi'nin inançlarının temelleri üzerine kitap
Reda Qarzi
ترجمه سرب
Име Бога Милостивог
Порекло исламских веровања: 1- Тавхид
(Уз њу су били обреди и реликвије присуства ајатолаха Фатимија, нека му се Бог смилује)
- Уједињење Анаста, творца Асмана Замина, и да ми је био између једног од мојих образа, онога који је створио, управљања њима као да су потпуно уништени мржњом, потпуним несрећама, личним и социјалним инцидентима.
- Накхстеен Гум Дер Рах Дендари и обожавали су Кхда Сханакхт Кхудаванд и Асас Сцхнацхтен, Јанах Дунстин Ост.
- Уживао сам у два бенда Кхода и Аббоудитцх, и у два бича и у два макама.
- Тавхид, што значи да је малтретиран, али није био попут мачке. Уједињење Хамман Сурах Кал, Бог, Ахад.
- Тавхид значи „мрзити га, попут тебе, попут тебе.
- Кхадда као човек улога Гнезда Што се тиче где је њена особа Хустенд ка Ба Кхода Фаслх Даранд и Аз Кхда Дорне фактор који је Хаваи Душа Аст-а (одрастање, нестрпљење, завист и ...) особа мог времена Студирао сам Мевсход ка Аз Где сам привукао улогу Схауд Бендан Кхада Ананд к Кхда Ра Сцхнацхтенд и Дорра Раха послушале су Анн пресељеног Курданда.
- Шкофаји је особа која је цртала монотеизам монотеизма људског бића Ра Барга Маи Дард и Схкова Маи Кинд
- Худаванд са пуноћом атома света који је толико колико и његов атом. А нема записа ни историје.
- Балатрин, плата Шукр-а Гхазарија Кхадаванда-а "Дакле, за Бога", мислим, његова брига је шта хоће, шта жели. Човек Кхуд Ра Дир, испред Кхаддаванда, Башкинд, са њим, Несдиктар Месхауд. Кхудаванд, натпис особе, Ра, из Кур’ана, изјава Мкинда и псеудо-ки, из Кур’ана, у Кхванд Рах, и цртеж човека, Ра, Мииабад پ А у случајевима Бехесхти, пропустио сам минимални залог пре него што сам се згражао над Гауданијем. Што се тиче последње особе, видео сам Фарамусха Канда, вратио је Кфар Гхаима Маисхоуда, а Хамин је био људско биће Бахусх Тури Хаи Хаи Кфарх Огромни Мишуд попут рониоца Кхада Ра Нумибенда, а моје време с њим није било упозорење, а моје време са њим није било упозорење, а моје време са њим није било упозорење, а моје време са њим није било упозорење. Ндард и Анагах, попут неваљале особе, под притиском су. Они су Нардард, „Бог је запечатио њихова срца, чуо их је, и очи су га прекриле и имали су велику муку.“
- Кхудаванд Бардбари Мевкинд Ананан к Гоиа Нмигданд и Мигкинд к Гоии Нидида Аст и Мевусханд к Гоии Бар или непоштовање Нимесхуд Браи-а Казнио сам точак Нмикиндса трепавицом коврџавости, трептања и трептања.
- Бог Балатер и Валтер Ас, где је опис Кнендгана, или Ра Драккананда са мојим атрибутима као таквима, или шта је њиме описано. Или погледајте Дарк Канд Кхадаванд Аз Бендан Кхоуд Гхани Ест, потребу за Абадат Банданг Надарадом и имам особу која је запослена и додељена је Кхуд Ра Ањам Дахаду, Зиндаги Ма Баииду Зиндаги Мухаммаду и Ал Мухаммеду Сала Алаху, а његова породица је Асхад 1.
Нд прича о вратима Тавхеед-а
• Имам Шешм, мир нека је с њим, Мифферминд: „Кхада, брзоплет, постојан, дард, наука или кхуд, или струја, попут мог знања о Набуду и Сами, или Кхуд, Оост Драхали, као што је моја аудио књига Набуд и Басхар или Кхуд или Бауд. Ке Макдури Набуд 2 [1] ».
• Испред Наџма, Шишма, Хафтама и Хаштама, нека је мир над њим, Мегфарминд: „Образи моји, дођите к мени, светлост моја, попут мене, потиснуо сам мешавину гнезда, а моје знање је попут незнања.
• Имам Хаштим, мир нека је с њим, Мифферминд: „Мардам је својство Сеха, дарандска доктрина:„ Докажите карактеристике Сеха, помоћу тога, доказ Меккинда тако што ћете га упоредити са Дејраном и доказати квалитете Ра. ] ».
• Имам Шешм, мир нека је с њим, Вармоданд: „Благословен и узвишен нека је Худаванд и узвишен у времену и месту, и помакнут и померен и тишина је поштена Намисхуд Балакха или Афрининде у времену и месту и ганута и тишина [4]“
چ и његова шала о Тавхееду:
• Да Кхаддаванд, Нам Худавд и Намнахати, Где су кдар кхудалат на слици (облик и наслов) атрибути мишљења или доказа Маисхонд Дир-а Хаккит Еин Дхат-а и Хумаинин-а Еин Иакдıрмıбасханд-а и два контраста попут Миан-а имају исте атрибуте и хампенин Дар Миан Кхход Дидаха Дар Миан Кхход Дидаха Фаза концепта је коришћена према стварности једног дела који није подељен на поделу Дир Миан Нест, Ислам Браи Глоувиери, где је сумња Нарва, (прети му описом порицања порекла Кемала), његове доктрине Пирван Кхуд ра Дар Миан негирајући и доказујући порицање Мијдарда и конституције Миворада : Кхадда је наука о Дарду, која је наука о Дејрану, оценио сам Дард Нх Мананд Кидар из Дејрана, Мевсхноуд Нах Ба Гхосх, Мевбенд Нах Ба Гасхм и има два уређења [5].
• Уједињење редова и подела Дарда: самоједињавање, уједињење мојих атрибута, уједињење мојих поступака, уједињење мојих слуга [6].
• Хикмат Аинак, моји образи трансцендентни, молио је (с њим, људе из куће (С)), одговор на њега, где да користим ову станицу, и било ког Бендана Схаистаха, познајем Канаду и Дејрана, клањам му се и покоравам му се. Његово обожавање, уображени Кходсхан, Схунде Гловери Кинд [7].
1) Седницама и споменицима којима је присуствовао ајатолах Фатими, нека му се Бог смилује
2) Бахар Ал-Анвар, том 2, стр. 125, вести и наративи који преносе интензитет људи из Беит Дурра, где су проблеми аутомобила Зиад Аст-а?
[3]) Бахар Ал-Анвар, 2. део, стр. 94
[4]) Бахар Ал-Анвар, 2. део, стр.92
[5]) Његов шиија дар ислам, Алламах Саииид Мухаммад Хусаин Табатабаи, Бакхсх Сом
[6]) Дух Барвах прочишћен је траговима жига Шахида Мутаххарија
[7] Књига о основама веровања ајатолаха Мисбах Јаздија
Реда Карзи
ترجمه آلمانی:
Der Name Gottes des Barmherzigen
Die Ursprünge des islamischen Glaubens: 1- Tawhid
(Es wurde flankiert von Ritualen und Reliquien der Gegenwart von Ayatollah Fatimi, möge Gott ihm gnädig sein.)
- Die Vereinigung von Anast, wie der Schöpfer von Asmano Zamin, und dass er zwischen Anhast, meinen Wangen, einer, die er geschaffen hat, ein Management von ihnen war, als ob sie durch Hass, völlige Unfälle, persönliche und soziale Vorfälle völlig am Boden zerstört wären.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari und verehrte Khda Shanakht Khudawand und Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost.
- Ich habe die beiden Bands von Khoda und Abbouditch, zwei Wimpern und die beiden Maqams genossen.
- Tawhid, was bedeutet, dass es belästigt wurde, aber es war nicht wie eine Katze. Die Vereinigung von Hamman Surah Qal, Gott Ahad.
- Tawhid bedeutet "es nach Khadda mit der stärksten Meinung von Bendji oder Ke Baray Hameen zu hassen". "Ich habe den Dschinn und die reinen Menschen nicht ohne erschaffen." Eine Person ist meine Zeit mit ihm. Wo ist die lange Schlange? Der Ausdruck Haman ist ein gerader Weg.
- Khadda als Mensch die Rolle des Nestes Was ist ihre Person? Hustend ka Ba Khoda Faslh Darand und Az Khda Dorne Faktor, der Hawai ist. Die Seele von Ast (erwachsen werden, Eifer, Neid und ...) eine Person meiner Zeit. Ich habe Mevshod ka Az studiert. Wo hat die Rolle von Shaud Bendan Khada Anand k Khda Ra Schnachtend und Dorra Raha gehorchten Ann bewegte Kurdand.
- Shkofayi ist eine Person, die den Monotheismus des Monotheismus einer Person gezeichnet hat, die Barga May Dard und Shkofa May Kind raa.
- Khudawand mit der Fülle der Atome einer Welt, die genauso groß ist wie ihr Atom, sind sie die Rolle eines Nestes in einem Atom. Es befindet sich in einer Phase, die eine zyklische Phase hat. Und es gibt keine Aufzeichnungen oder Geschichte.
- Balatrin, das Gehalt von Shukr Ghazari Khadawand „Also, in Gott“, ich meine, seine Sorge ist, was er will, was er will. Ein Mann Khud Ra Dir vor Khaddawand, Bashkind, mit ihm, Nesdiktar Meshaud. Khudawand, Inschrift einer Person, Ra, aus dem Koran, eine Aussage von Mkind und ein Pseudo-Ki, aus dem Koran, in Khawand Rah, und eine Zeichnung eines Mannes, Ra, Mibad. پ Und in den Fällen von Beheshti habe ich ein Mindestversprechen verpasst, bevor ich Ehrfurcht vor Gaudani hatte. Als letzte Person sah ich Faramush Kand, er gab Kfar Ghaim Mayshoud zurück, und Hamin war ein Mensch Bahush Turi Hai Hai Kfarh. Ndard und Anagah sind wie eine ungezogene Person unter Druck. Sie sind Nardard: „Gott hat ihre Herzen versiegelt, sie gehört und ihre Augen haben ihn bedeckt, und sie hatten eine große Qual.“
- Khudawand Bardabari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand und Migkind k Goyi Ndida Ast und Mevoshand k Goyi Bar oder Ungehorsam von Nimeshuod Brai, bestraft durch das Rad von Nimikand mit einem Schuss Locken, Blinzeln und Blinzeln.
- Gott Balater und Walter As, wo ist die Beschreibung von Knendgan oder Ra Drakkanand mit meinen Attributen als solchen oder was darin beschrieben wird. Oder sehen Sie Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est, die Notwendigkeit für Abadat Bandang Nadarad und ich haben eine Person, die ein Angestellter ist, der Khud Ra Anjam Dahad, Zindagi Ma Bayid Zindagi Muhammad und Al Muhammed Sala Allah zugewiesen wurde, und seine Familie ist Ashad 1.
Eine Geschichte über die Tür von Tawheed
• Imam Sheshm, Friede sei mit ihm, Miffermind: „Khada, hektisch, beständig, dard, Wissenschaft oder Khud oder die Strömung, wie mein Wissen über Nabud und Sama oder Khud, Oost Drahali, wie mein Hörbuch Nabud und Bashar oder Khud oder Baud. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Vor Najm, Shishm, Haftam und Hashtam möge Frieden auf ihm sein, Megfarmind: „Meine Wangen, komm zu mir, mein Licht, wie ich, ich habe eine Mischung aus einem Nest unterdrückt, und mein Wissen ist wie Unwissenheit, und mein Leben ist wie eine bloße Sache in einem Nest [2].“
• Imam Hashtim, Friede sei mit ihm, Miffermind: „Mardam ist das Attribut von Seh, der Darand-Doktrin:„ Beweisen Sie die Eigenschaften von Seh und damit den Beweis von Mekkind, indem Sie es mit Dejran vergleichen und die Eigenschaften von Ra beweisen. ] ».
• Imam Sheshm, Friede sei mit ihm, Varmodand: „Gesegnet und erhöht sei Khudavand und erhöht in Zeit und Ort, und bewegt und bewegt und Schweigen ist fair Namishud Balakha oder Afrininde in einer Zeit und an einem Ort und bewegt und Schweigen [4].“
چ und sein Witz über Tawheed:
• Dass Khaddawand, Nam Hudawd und Namnahati, wo sind die abgebildeten kdar kududat-Attribute (Form und Titel) der Meinung oder des Beweises von Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat und Humaynin Ein Yakdırmıbashand und zwei Kontraste wie Mian dieselben Attribute haben und Dar Mian Khud Dida Eigenschaften dämpfen Die Stufe des Konzepts wurde gemäß den Realitäten eines einzelnen Teils verwendet, der nicht der Teilung von Dir Mian Nest, Islam Bray Glouvieri, unterliegt, wo der Verdacht von Narwa besteht (Drohungen gegen ihn, indem er die Verleugnung des Ursprungs von Kemal beschreibt), sein Glaube Pirwan Khud ra Dar Mian, der die Verweigerung von Mijdard und die Verfassung von Mihdv leugnet und beweist : Khadda ist die Wissenschaft von Dard, die Wissenschaft von Dejran.
• Die Vereinigung der Reihen und Abteilungen von Dard: Selbstvereinigung, die Vereinigung meiner Attribute, die Vereinigung meiner Handlungen, die Vereinigung meiner Diener [6].
• Hikmat, ein transzendenter Khudai mit ihm, bat (mit ihm die Leute des Hauses (S)) um eine Antwort als Antwort. Wo benutze ich diese Station, und ich habe einen Platz, und ich werde ihn sehen. Ich kenne Kanada und Diaran, ich habe angebetet, und ich gehorche ihm. Seine Anbetung, eingebildet Khodshan, Shunde Glovery Kind [7].
1) Sitzungen und Denkmäler, an denen Ayatollah Fatimi teilnimmt, möge Gott ihm gnädig sein
2) Bahar Al-Anwar, Bd. 2, S. 125, Nachrichten und Erzählungen, die die Intensität der Menschen in Beit Durr vermitteln, wo sind die Probleme von Ziad Asts Auto?
[3]) Bahar Al-Anwar, Teil 2, S. 94
[4]) Bahar Al-Anwar, Teil 2, S.92
[5]) Sein Shia Dar Islam, Allamah Sayyid Muhammad Husayn Tabatabai, Bakhsh Som
[6]) Der Geist von Barvah wurde durch die Spuren von Shahid Mutahharis Zeichen gereinigt
[7] Das Buch über die Grundlagen des Glaubens von Ayatollah Misbah Yazdi
Reda Qarzi
ترجمه اسلواکی:
Meno Boha milosrdného
Počiatky islamských presvedčení: 1 - Tawhid
(Rituály a pamätníky ajatolláha Fatimího, nech sa nad ním Boh zmiluje).
- Zjednotenie Anastu, ako tvorcu Asmana Zamina, a toho, že bol medzi Anhastom, mojimi lícami, tým, ktoré vytvoril, ich riadením, akoby ich úplne zničila nenávisť, úplné nehody, osobné a spoločenské udalosti.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari a uctievaný Khda Shanakht Khudawand a Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost.
- Páčili sa mi dve kapely Khoda a Abbouditch, dve mihalnice a dva maqamy.
- Tawhid, čo znamená, že to bolo obťažované, ale nebolo to ako mačka. Zjednotenie Hammana Suraha Qala, Boha Ahada.
- Tawhid znamená „nenávidieť to, podľa Khaddu, s najsilnejšou mienkou Bendjiho alebo Ke Baraya Hameena.
- Khadda ako ľudská bytosť rola Nesta Čo sa týka jej osoby Khda Ra Schnachtend a Dorra Raha poslúchli Ann a dojali Kurdanda.
- Shkofayi je osoba, ktorá čerpala monoteizmus monoteizmu osoby, ktorá raa Barga May Dard a Shkofa May Kind.
- Khudawand s plnosťou atómov sveta, ktorý je rovnako ako jeho atóm, predstavuje úlohu hniezda v atóme. Je vo fáze, ktorá má cyklickú fázu. A neexistuje žiadny záznam ani história.
- Balatrin, plat Shukra Ghazariho Khadawanda „Takže, bože,“ myslím, jeho starosťou je to, čo chce, čo chce. Muž Khud Ra Dir pred Khaddawandom Bashkindom s ním Nesdiktar Meshaud. Khudawand, nápis osoby, Ra, Koránu, vyhlásenie Mkinda a pseudoki, Koránu, v Khwand Rah, a kresba človeka, Ra, Miyabad پ A v prípadoch Beheshti som minul minimálny prísľub, skôr ako som bol v bázni Gaudani. Pokiaľ ide o posledného človeka, uvidel som Faramuša Kanda, ktorý vrátil Kfar Ghaima Mayshouda a Hamin bol človekom Bahush Turi Hai Hai Kfarh Obrovský Mishud ako potápač Khada Ra Numibend a môj čas s ním nebol varovaný. Nardard a Anagah sú ako neposlušní ľudia, ktorí sú ťažko skúšaní svojou spravodlivosťou, a sú Nardard, „Boh ich spečatil, počul a na ich očiach ho zakryli a mali veľké muky.“
- Khudawand Bardbari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand a Migkind k Goyi Nidida Ast a Mevushand k Goyi Bar alebo neuposlúchnutie Nimeshud Brai Potrestal som koleso Nmikkind bičom kučeravosti, blikania a blikania.
- Boh Balater a Walter As, kde je popis Knendgana alebo Ra Drakkananda s mojimi vlastnosťami ako takými alebo čo ich popisuje. Alebo vidieť Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est, potrebu Abadata Bandang Nadarada a mňa má človek, ktorý je zamestnancom, ktorý bol pridelený Khudovi Ra Anjamovi Dahadovi, Zindagi Ma Bayid Zindagi Muhammadovi a Al Muhammedovi Sala Alláhovi a jeho rodinou je Ashad 1.
Nd príbeh o dverách Tawheed
• Imám Šešm, pokoj s ním, Miffermind: „Khada, uponáhľaný, ustálený, dard, veda alebo khud alebo súčasný prúd, ako napríklad moje znalosti o Nabudovi a Samovi, alebo Khud, Oost Drahali, napríklad moja audiokniha Nabud a Bashar alebo Khud alebo Baud. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Pred Najmom, Šišmom, Haftamom a Hashtamom, nech je s ním pokoj, Megfarmind: „Moje líca, príď ku mne, moje svetlo, ako ja, utlačil som zmes hniezda a moje poznanie je ako nevedomosť.
• Imám Hashtim, pokoj s ním, Miffermind: „Mardam je atribútom Seha, doktríny Darand:„ Dokážte vlastnosti Seha, spolu s ním, dôkaz Mekkindu tým, že ho prirovnáte k Dejranu a preukážete vlastnosti Ra. ] ».
• Imám Sheshm, pokoj s ním, Varmodand: „Požehnaný a povýšený Khudavand a povýšený v čase a mieste, a pohybovaný a pohybujúci sa a ticho je spravodlivé Namishud Balakha alebo Afrininde v čase a mieste a pohybovaný a ticho [4]“
چ a jeho vtip o Tawheedovi:
• Že Khaddawand, Nam Hudawd a Namnahati, Kde sú kdar khudalat zobrazené (forma a titul) atribúty názoru alebo dôkazu Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat a Humaynin Ein Yakdırmıbashand a dva kontrasty ako Mian majú rovnaké atribúty a hampenin Charakteristiky Dar Mian Khud Dida Môže Shod Fáza konceptu bola použitá podľa reality jednej časti, ktorá nepodlieha rozdeleniu hniezda Dir Mian, Islama Bray Glouvieriho, kde je podozrenie na Narwu (hrozby pre neho popieraním pôvodu Kemala), jeho doktrína Pirwan Khud ra Dar Mian popierajúca a dokazujúca popretie Mijdarda a ústavy : Khadda je Dardova veda, ktorá je Dejranskou vedou.
• Zjednotenie Dardových radov a rozdelení: zjednotenie seba, zjednotenie mojich atribútov, zjednotenie mojich činov, zjednotenie mojich služobníkov [6].
• Hikmat Aynak, moje líca transcendentné, prosil (s ním, obyvateľov domu (S)), odpoveď na neho, kde mám použiť túto stanicu, a každý Bendan Shaystah, poznám Kanadu, a Dejran, uctievam ho a poslúcham ho. Jeho uctievanie si vymyslel Khodshan Shunde Glovery Kind [7].
1) Relácie a pamätníky, ktorých sa zúčastňuje ajatolláh Fatimi, nech sa nad ním Boh zmiluje
2) Bahar Al-Anwar, zv. 2, s. 125, správy a príbehy vyjadrujúce intenzitu obyvateľov Beit Durr.
[3]) Bahar Al-Anwar, časť 2, s. 94
[4]) Bahar Al-Anwar, časť 2, s. 92
[5]) Jeho šiitarský islam, Allamah Sayyid Muhammad Husayn Tabatabai, Bakhsh Som
[6]) Liehovina Barvah bola očistená účinkami značky Shahid Mutahhari
[7] Kniha o základoch viery ajatolláha Misbah Yazdiho
Reda Qarzi
ترجمه افریقایی
Die naam van God die Barmhartige
Die oorsprong van Islamitiese oortuigings: 1 - Tawhid
(Dit is geflankeer deur rituele en oorblyfsels van die teenwoordigheid van Ayatollah Fatimi, mag God hom genadig wees)
- Die eenwording van Anast, die skepper van Asmano Zamin, en dat hy tussen een van my wange was, een wat hy geskep het, 'n bestuur daarvan asof hulle heeltemal verwoes is deur haat, volledige ongelukke, persoonlike en sosiale voorvalle.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari en aanbid Khda Shanakht Khudawand en Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost.
- Ek het geniet van die twee bande van Khoda en Abbouditch, en twee wimpers, en die twee maqams.
- Tawhid, wat beteken dat dit geteister is, maar dit was 'n katastrofe. Die eenwording van Hamman Surah Qal, God, Ahad.
- Tawhid beteken “om dit te haat, soos jy, soos jy.
- Khadda as mens die rol van Nest. Waar is haar persoon Hustend ka Ba Khoda Faslh Darand en Az Khda Dorne faktor wat Hawai is? Die siel van Ast (word groot, gretigheid, afguns en ...) 'n persoon van my tyd wat ek bestudeer het Mevshod ka Az Waar aangetrek het die rol van Shaud Bendan Khada Anand k Khda Ra Schnachtend en Dorra Raha gehoorsaam Ann ontroer Kurdand
- Shkofayi is 'n persoon wat die monoteïsme geteken het van die monoteïsme van 'n persoon wat Barga May Dard en Shkofa May Kind raa.
- Khudawand met die volheid van die atome van die wêreld, en net soveel as sy atoom, is dit die rol van 'n nes in die laaste atoom. Dit is in 'n sikliese fase. En daar is geen rekord of geskiedenis nie.
- Balatrin, die salaris van Shukr Ghazari Khadawand 'So, in God', bedoel ek, sy besorgdheid is wat hy wil hê, wat hy wil hê. 'N Man Khud Ra Dir, voor Khadawand, Bashkind, saam met hom, Nzdiktar Meshaud. Khudawand, inskripsie van 'n persoon, Ra, van die Koran, 'n verklaring van Mkind, en 'n pseudo-ki, van die Koran, in Khwand Rah, en 'n tekening van 'n man, Ra, Miyabad پ En in die gevalle van Beheshti het ek 'n minimum misgeloop voordat ek Gaudani in verwondering gehad het, want ek het Faramush Kand gesien, ek het teruggekeer na Kfar Ghaim Mayshoud, en Hamin was 'n mens Bahush Turi Haiyi Kfar. Ndard en Anagah, soos 'n stoute persoon, is hulle swaar gedruk. Hulle is Nardard, 'God het hulle harte verseël, dit gehoor, en hulle oë het hom bedek, en hulle het 'n groot pyniging gehad.'
- Khudawand Bardbari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand en Migkind k Goyi Nidida Ast en Mevushand k Goyi Bar of ongehoorsaam aan Nimeshud Brai Ek het die wiel van Nmikkind gestraf met 'n wip van krullerigheid, knip en knip.
- God Balater en Walter As, waar is die beskrywing van Knendgan, of Ra Drakkanad met my eienskappe as sodanig, of wat daardeur beskryf word? Of sien Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est, die behoefte aan Abadat Bandang Nadarad en ek het 'n persoon wat 'n werknemer is wat aan Khud Ra Anjam Dahad, Zindagi Ma Bayid Zindagi Muhammad en Al Muhammed Sala Allah toegewys is, en sy gesin is Ashad 1.
Nd verhaal oor die deur van Tawheed
• Imam Sheshm, vrede vir hom, Miffermind: “Khada, stoere, bestendige, dard, wetenskap of khud, of die huidige, soos my kennis van Nabud en Sama, of Khud, Oost Drahali, soos my oudioboek Nabud en Bashar of Khud of Baud. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Voor Najm, Shishm, Haftam en Hashtam, mag die vrede oor hom wees, Megfarmind: “My wange, kom na my toe, my lig, soos ek, ek het 'n mengsel van 'n nes verdruk, en my kennis is soos onkunde.
• Imam Hashtim, vrede vir hom, Miffermind: “Mardam is die eienskappe van Seh, die Darand-leer:“ Bewys die kenmerke van Seh, daarmee saam, die bewys van Mekkind deur dit met Dejran te vergelyk en die eienskappe van Ra te bewys. ] ».
• Imam Sheshm, vrede vir hom, Varmodand: "Geseënd en verhewe is Khudavand en verhewe in tyd en plek, en beweeg en beweeg en stilte is eerlik Namishud Balakha of Afrininde in 'n tyd en plek en beweeg en stil [4]"
چ en sy grap oor Tawheed:
• Dat Khaddawand, Nam Hudawd en Namnahati, Waar is die kdar khudalat-kenmerke (vorm en titel) van die mening of bewys van Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat en Humaynin Ein Yakdırmıbashand en twee kontraste soos Mian het dieselfde eienskappe en hampenin Dar Mian Khud Dida kenmerke Die stadium van die konsep is gebruik volgens die realiteite van 'n enkele deel wat nie onderhewig is aan die verdeling van Dir Mian Nest, Islam Bray Glouvieri, waar die vermoede van Narwa bestaan nie (dreigemente teen hom deur die ontkenning van die oorsprong van Kemal te beskryf). : Khadda is die wetenskap van Dard, wat die wetenskap van Dejran is, ek het Dard Nh Manand Qidar van Dejran, Mevshnoud Nah Ba Ghosh, Mevbend Nah Ba Gashm beoordeel en dit het twee reëlings [5].
• Die eenwording van die geledere en verdeeldheid van Dard: self-eenwording, die eenwording van my eienskappe, die eenwording van my optrede, die eenwording van my dienaars [6].
• Hikmat Aynak, my wange transendent, smeek (saam met hom, die mense van die huis (S)), 'n antwoord op hom, waar gebruik ek hierdie stasie, en enige Bendan Shaystah, ek ken Kanada, en Dejran, ek aanbid, en ek is gehoorsaam aan hom. Sy aanbidding, verwaand Khodshan, Shunde Glovery Kind [7].
1) Sessies en monumente wat Ayatollah Fatimi bygewoon het, mag God hom genadig wees
2) Bahar Al-Anwar, deel 2, p. 125, nuus en vertellings wat die intensiteit van die mense van Beit Durr oordra.
[3]) Bahar Al-Anwar, Deel 2, p.94
[4]) Bahar Al-Anwar, Deel 2, p.92
[5]) Sy Shia Dar Islam, die teken daarvan is Sayed Muhammad Hussein Tabatabai, Bakhsh Sum
[6]) Die gees van Barvah is gereinig deur die spore van die merk van Shahid Mutahhari
[7] Die boek oor die grondbeginsels van die oortuigings van Ayatollah Misbah Yazdi
Reda Qarzi
ترجمه آلبانیایی
Emri i Zotit të Mëshirshëm
Origjinat e Besimeve Islame: 1- Teuhid
(Ajo shoqërohej nga ritualet dhe reliktet e pranisë së Ajatollah Fatimit, Zoti e mëshiroftë)
- Bashkimi i Anast, krijuesit të Asmano Zamin, dhe se ai ishte midis njërës nga faqet e mia, një që ai kishte krijuar, një menaxhim i tyre sikur të ishin shkatërruar plotësisht nga urrejtja, aksidentet e plota, incidentet personale dhe shoqërore.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari dhe adhuroi Khda Shanakht Khudawand dhe Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost.
- Më pëlqyen dy bandat e Khoda dhe Abouditch, dhe dy rëna ishin vendi i pjesës tjetër.
- Tevhid, që do të thotë se ishte ngacmuar, por ishte një katastrofë. Bashkimi i Hamman Surah Qal, Zoti Ahad.
- Tevhid do të thotë "ta urresh atë, sipas Khadda, me mendimin më të fortë të Bendji, ose Ke Baray Hameen." "Unë nuk i krijova xhindët dhe qeniet njerëzore të pastra pa të." Një person është koha ime me të. Ku është vija e gjatë? Shprehja Haman është një rrugë e drejtë.
- Khadda si qenie njerëzore roli i Nest Si për sa është personi i saj Hustend ka Ba Khoda Faslh Darand dhe Az Khda Dorne faktor që është Hawai Shpirti i Ast (rritet, padurim, zili dhe ...) një person i kohës time Kam studiuar Mevshod ka Az Ku tërhoqi rolin e Shaud Bendan Khada Anand k Khda Ra Schnachtend dhe Dorra Raha iu bindën Ann i lëvizur Kurdand.
- Shkofayi është një person që tërhoqi monoteizmin e monoteizmit të një personi që bën Barga May Dard dhe Shkofa May Kind.
- Khudawand me plotësinë e atomeve të një bote që është po aq sa atomi i saj, ato janë roli i një foleje në një atom. Itshtë në një fazë që ka një fazë ciklike. Dhe nuk ka asnjë të dhënë ose histori.
- Balatrin, paga e Shukr Ghazari Khadawand "Pra, në Zot", dua të them, shqetësimi i tij është çfarë dëshiron, çfarë dëshiron. Një njeri Khud Ra Dir, përpara Khadawand, Bashkind, i ka shpëtuar atij, me Nesdiktar Meshaud. Khudawand, mbishkrim i një personi, Ra, i Kur’anit, një deklaratë e Mkind dhe një pseudo-ki, e Kur’anit, në Khawand Rah, dhe një vizatim i një personi, Ra, Mibad. P Dhe në rastet e Beheshti, unë humba një minimum të premtuar para se të vizitoja Goddani, sa për personin e fundit, pashë Faramush Kand, ai u kthye në Kfar Ghaim Mayshoud, dhe Hamin ishte një person Bahush Turi پ Hai Hai Kfar Huge Mishud si Diver Khada Ra Numibend, dhe koha ime me të, Rayed Dagar ishte paralajmëruar dhe nuk u paralajmërua. Nardard dhe Anagah, si një person i keq, të cilët janë shtypur fort nga drejtësia e tyre, ata janë Nardard, "Zoti i vulosi zemrat e tyre, i dëgjoi ata, dhe në sytë e tyre ata e mbuluan atë dhe ata kishin një mundim të madh"
- Khudawand Bardbari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand dhe Migkind k Goyi Nidida Ast dhe Mevushand k Goyi Bar ose mosbindje ndaj Nimeshud Brai Unë e ndëshkova timonin e Nmikkind me një goditje të çuditshme, duke ndezur dhe keq.
- Zoti Balater dhe Walter As, ku është përshkrimi i Knendgan, ose Ra Drakkanand me atributet e mia si të tilla, ose çfarë përshkruhet prej tij. Ose shih Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est, nevojën për Abadat Bandang Nadarad dhe unë kam një person që është një punonjës i cili është caktuar në Khud Ra Anjam Dahad, Zindagi Ma Bayid Zindagi Muhammad dhe Al Muhammed Sala Allah, dhe familja e tij është Ashad 1.
Nd histori për derën e Teuhidit
• Imam Shishm, paqja qoftë mbi të, Miffermind: “Khada, i hutuar, i qëndrueshëm, dard, shkencë ose khud. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Para Najm, Shishm, Haftam dhe Hashtam, paqja qoftë mbi të, Megfarmind: “Faqet e mia, më vijnë, drita ime, si unë, unë kam shtypur një përzierje të një foleje, dhe dija ime është si injoranca.
• Imam Hashtimi, paqja qoftë mbi të, Miffermind: "Mardam është atributi i Seh, doktrina Darand:" Provoni karakteristikat e Seh, e cila është një mohim i analogjisë me DeVran [3]. ] ».
• Imam Sheshm, paqja qoftë mbi të, Varmodand: "I bekuar dhe i lartësuar qoftë Khudawand në kohë dhe vend dhe lëviz dhe lëviz dhe heshtë Nimeshud Balakha ose Afrenandeh në një kohë dhe vend dhe lëviz dhe hesht [4]"
چ dhe shakaja e tij rreth Teuhidit:
• Se Khaddawand, Nam Hudawd dhe Namnahati, Ku janë fotografitë kdar khudalat (forma dhe titulli) të mendimit ose provës së Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat dhe Humaynin Ein Yakdırmıbashand dhe dy kontraste si Mian kanë të njëjtat atribute dhe hampenin Dar Mian Khud Dida Karakteristikat e Maj Shod Faza e konceptit u përdor në përputhje me realitetet e një pjese të vetme që nuk i nënshtrohet ndarjes së Dir Mian Nest, Islam Bray Glouvieri, ku është dyshimi për Narwa, (kërcënimet ndaj tij duke përshkruar mohimin e origjinës së Kemal), doktrinën e tij Pirwan Khud ra Dar Mian duke mohuar dhe provuar mohimin e Mijdard dhe kushtetutën e Mihdhad Envo : Khadda është shkenca e Dard, e cila është shkenca e Dejranit, unë vlerësova Dard Nh Manand Qadar të Dejranit, Mevshnoud Nah Ba Ghosh, Mevbend Nah Ba Chem, dhe ka dy rregullime [5].
• Bashkimi i radhëve dhe divizioneve të Dardit: vetë-bashkimi, unifikimi i atributeve të mia, unifikimi i veprimeve të mia, bashkimi i shërbëtorëve të mi [6].
• Hikmat Aynak, faqet e mia transhendente, iu lut (bashkë me të njerëzit e shtëpisë (S)) Një përgjigje si përgjigje: Ku ta përdor këtë stacion, dhe çdo Bendan Shaystah, unë e njoh Kanadanë dhe Dejran, unë e kam adhuruar dhe i bindem atij si një domosdoshmëri. Adhurimi i tij, mbërtheu Khodshan Shunde Glover Kind [7].
1) Sesione dhe monumente ku morën pjesë Ajatollah Fatimi, Allahu e mëshiroftë
2) Bahar Al-Anwar, Pjesa 2, f. 125, lajme dhe rrëfime që përcjellin intensitetin e njerëzve të Beit Durr, ku janë çështjet e makinës së Ziad Ast?
[3]) Bahar Al-Anwar, Pjesa 2, fq.94
[4]) Bahar Al-Anwar, Pjesa 2, fq.92
[5]) Shi Islami i tij Dar, shenja e tij është Sayed Muhammad Hussein Tabatabai, Bakhsh Sum
[6]) Fryma e Barvah u pastrua nga efektet e markës së Shahid Mutahhari
[7] Libri mbi bazat e besimeve të Ajatollah Misbah Yazdi
Reda Qarzi
ترجمه آذربایجانی:
Mərhəmətli Allahın adı
İslam İnanclarının Mənşəyi: 1- Tövhid
(Ayətullah Fatiminin (Allah ona rəhmət etsin) mərasimləri və abidələri ilə əhatə olunmuşdu)
- Asmano Zaminin yaradıcısı olan Anastın birləşməsi və onun yaratdığı bir yanağım arasında olması, bunları bir nifrət, tam qəzalar, şəxsi və sosial hadisələrlə tamamilə viran olmuş kimi idarə etməsi.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari və Khda Shanakht Khudawand və Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost'a ibadət etdilər.
- Khoda və Abbouditch-in iki qrupundan, iki qamçıdan və iki maqamdan zövq aldım.
- Tövhid, yəni təqib olunduğunu, ancaq bir fəlakət olduğunu göstərir. Həmman surəsi Qəlinin vəhdəti, Allah Əhəd.
- Tövhid “sənin kimi, sənin kimi nifrət etməkdir.
- Xadda bir insan olaraq Nest rolu Odur ki, insanı Hustend ka Ba Khoda Faslh Darand və Az Khda Dorne, Hawai Nafs Est (böyümək, həvəs göstərmək, həsəd aparmaq və ...) olduğum bir insandır. Mən Mevshod ka Az-ı oxudum. Khda Ra Schnachtend və Dorra Raha, Ann-in Kürdanda itaət etməsinə tabe oldular.
- Shkofayi, Barga May Dard və Shkova May Kind'ı Raa edən bir şəxsin tövhidinin tövhidini çəkən bir insandır.
- Xudavənd, atomu qədər olan bir dünyanın atomlarının dolğunluğu ilə, atomdakı bir yuva rolu, döngüsel bir faza sahib bir mərhələdədir. Və heç bir qeyd və ya tarix yoxdur.
- Balatrin, Şükr Qəzari Xədavəndin maaşı “Deməli, Tanrıda” demək istədiyim, istədiyi şeydir. Bir adam Xud Ra Dir, Khadawand qarşısında, Bashkind, yanında Nzdiktar Meshaud. Khudawand, bir insanın yazısı, ra, Qur’an-ı dönən, Mekind və bir kis’k’in, Qur’an’ın, Khawand Rah’də bir ifadəsi və Ra, Miyabad adlı bir insanın şəkli. پ Beheşti hadisələrində, Goddani'yı ziyarət etməzdən əvvəl verdiyim minimumu qaçırdım, sonuncu şəxs olduğu üçün Faramush Kand'ı gördüm, Kfar Ghaim Mayshoud'a qayıtdı və Hamin bir şəxs idi Bahush Turi پ Hai Hai Kfar Huge Mishud Diver Khada Ra Numibend kimi və onunla keçirdiyim vaxt, Rayed Dagar xəbərdarlıq edildi və xəbərdarlıq edildi; Nardard və Anagah, haqsızlıqlarına görə sıxılmış bir yaramaz bir insan kimi, Nardard, "Allah ürəklərini möhürlədi, eşitdi və gözlərinin üstündə örtdü və böyük bir əzab çəkdilər."
- Khudawand Bardabari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand və Migkind k Goyi Ndida Ast və Mevoshand k Goyi Bar və ya Nimeshuod Brainin itaətsizliyi Nimikand çarxı ilə qıvrım, göz qırpmaq və qırpmaqla cəzalandırıldı.
- Tanrı Balater və Walter As, Knendganın və ya Ra Drakkanadın mənim xüsusiyyətlərimlə və ya onunla təsvir olunduğu təsvirin harada olduğu. Ya da Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est. Abadat Bandanesh Nadarad'a ehtiyacım var və Xud Ra Anjam Dahad, Zindagi Ma Baid Zindagi Muhammad və Al Muhammed Sala Allah'a təyin olunmuş bir işçi var və ailəsi Ashad 1.
Tövhidin qapısı haqqında Nd hekayəsi
• İmam Şeşm, salam olsun, Miffermind: “Xada, səsli kitabım Nabud və Bəşər ya da Xud və ya Baud kimi Nabud və Sama və ya Xud, Oost Drahali haqqında biliklərim kimi, husty, husty, sabit, cəsarətli, elm və ya hud. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Nəcm, Şişm, Haftam və Haştamın önündə salam olsun Megfarmind: “Yanaqlarım, yanıma gəl, mənim işığım, mənim kimi bir yuva qarışığı ilə haqsızlığa uğradı və mənim məlumatım əziz yuvamın cahilliyinə bənzəyir və həyatım bir yuvadakı bir şey kimidir [2]”.
• İmam Haştim, salam olsun, Miffermind: “Mərdəm, Səndin xüsusiyyətləridir, Dərənd təlimidir: roh, bununla Seh ahın xüsusiyyətləridir. ] ».
• İmam Şeşm, salam olsun, Varmodand: “Mübarək və uca Xudavənd olsun və zamanında və məkanında ucaldı, yerindən tərpəndi və hərəkət etdi və sükut bir yerdə və yerdə Namishud Balakha ya da Afrininde ədalətli və hərəkət edib susdu [4]”
چ və Tövhidlə bağlı zarafatı:
• Bu Khaddawand, Nam Hudawd və Namnahati, Mayshond Dir Haqqit Ein Dhat və Humaynin Ein Yakdırmıbashand və ya Mian kimi iki ziddiyyətin eyni xüsusiyyətlərə və hampenin Dar Mian Xud Dida xüsusiyyətlərinə sahib olduğu fikir və ya sübutun şəkli (forma və başlıq) xüsusiyyətləri olan kdar Xudalat (şəkli və adı) haradadır Şod Tanha Dar Konsepsiya mərhələsi, Dir Mian Nestin bölünməsinə tabe olmayan tək bir hissənin gerçəklərinə uyğun olaraq istifadə edildi, İslamın Bray Qlouvieri, Narvanın şübhəsi, (Kamalın mənşəyinin inkarını izah edərək ona təhdid edir), doktrinası Pirwan Xud ra Dar Mian, Mijdard və Monah inkarını inkar və sübut etdi. : Xadda, Dəcran elmi olan Dərd elmidir.
• Dərd rütbələrinin və bölgülərinin birləşməsi: özünü birləşdirmə, xüsusiyyətlərimin birləşməsi, hərəkətlərimin birləşdirilməsi, qullarımın birləşməsi [6].
• Yanaqlarım üstün olan Hikmət yalvardı (onunla birlikdə ev əhli (S)), bir cavab olaraq, bu stansiyanı harada istifadə edirəm və ona deyəcəyəm, onu görəcəyəm, ona itaət edəcəyəm və ona itaət edirəm. Onun ibadəti, Khodshan, Shunde Glovery Kind kimi qürurlu idi [7].
1) Ayətullah Fatiminin qatıldığı iclaslar və abidələr, Allah ona rəhmət etsin
2) Bahar Əl-Ənvar, c.2, səh. 125, Beyt Durr əhlinin şiddətini çatdıran xəbərlər və rəvayətlər.
[3]) Bahar Əl-Ənvar, Bölüm 2, s.94
[4]) Bahar Əl-Ənvar, Bölüm 2, səh.92
[5]) Onun Şiə Dar İslamı, əlaməti Sayed Muhammad Husayn Tabatabai, Bax Sum
[6]) Şəhid Mütəhhəri işarəsinin təsiri ilə Bərvah ruhu təmizləndi
[7] Ayətullah Misbah Yazdi inanclarının əsasları haqqında kitab
Reda Qarzi
Ime Boga Milostivog
Porijeklo islamskih vjerovanja: 1- Tawhid
(Uz njega su bili rituali i spomenici ajatolaha Fatimija, neka mu se Bog smiluje)
- Ujedinjenje Anasta, poput tvorca Asmana Zamina, i da je bio između Anhasta, mojih obraza, jednog koji je stvorio, upravljanja njima, kao da su potpuno uništeni mržnjom, potpunim nesrećama, ličnim i socijalnim incidentima.
- Nakhsteen Gum Der Rah Dendari i štovali su Khda Shanakht Khudawand i Asas Schnachten, Janah Dunstin Ost.
- Uživao sam u dva benda Khoda i Abouditch, a dvije trepavice bile su mjesto ostatka
- Tawhid, što znači da je maltretiran, ali nije bio poput mačke. Ujedinjenje Hamman Surah Qal, Bog Ahad.
- Tawhid znači „mrziti ga, prema Khaddi, s najjačim mišljenjem Bendjija ili Ke Baray Hameena.
- Khadda kao čovjek uloga gnijezda Što se tiče gdje je njena osoba Hustend ka Ba Khoda Faslh Darand i Az Khda Dorne faktor koji je Hawai Duša Asta (odrastanje, nestrpljenje, zavist i ...) osoba mog vremena Proučavao sam Mevshod ka Az Gdje sam privukao ulogu Shaud Bendan Khada Anand k Khda Ra Schnachtend i Dorra Raha poslušale su Ann preseljenog Kurdanda.
- Škofaji je osoba koja je crtala monoteizam monoteizma ljudskog bića Ra Barga May Dard i Shkuva May Kind.
- Hudawand sa punoćom atoma svijeta, i koliko i njegov atom, oni imaju ulogu gnijezda u posljednjem atomu, koji je u cikličkoj fazi. I nema zapisa ili istorije.
- Balatrin, njegova plata, Shukr Ghazari Khadawand. "Dakle, za Boga", mislim, mislim, njegova briga je šta želi, što želi. Muškarac Khud Ra Dir, ispred Khadawanda, Bashkind, sa njim, Nzdiktar Meshaud. Khudawand, natpis osobe, Ra, iz Kur’ana, izjava Mkinda i pseudo-ki, Kur’ana, u Khwand Rah i crtež čovjeka, Ra, Miyabad پ A u slučajevima Beheshti, propustio sam minimum obećanog prije nego što sam zapovjedio Behesht Jaudani Što se tiče posljednje osobe, vidio sam Faramush Kanda, vratio je Kfar Ghaima Mayshouda, a Hameen je bila osoba Bahush Turi Hai Hai Kfar Ogroman Mishud poput ronioca Khadde Ra Numibenda, a moje vrijeme s njim nije bilo upozorenje i moje vrijeme nije bilo upozorenje i nije bilo upozorenja Nardard i Anagah, poput zločeste osobe, koja je bila pritisnuta njihovom pravednošću, oni su Nardard, "Bog je zapečatio njihova srca, čuo ih je i na očima su ga pokrili i imali su veliku muku."
- Khudawand Bardbari Mevkind Ananan k Goya Nmigdand i Migkind k Goyi Nidida Ast i Mevushand k Goyi Bar ili nepoštivanje Nimeshud Brai-a Kaznio sam točak Nmikkinda naletom kovrčavosti, treptanja i treptanja.
- Bog Balater i Walter As, gdje je opis Knendgana ili Ra Drakkananda sa mojim atributima kao takvima, ili šta je njime opisano. Ili pogledajte Dark Kand Khadawand Az Bendan Khoud Ghani Est. Potreba za Abadatom Bandaneshom Nadaradom i imam osobu koja je zaposlena u Khud Ra Anjam Dahad, Zindagi Ma Bayid Zindagi Muhammad i Al Muhammed Sala Allah, a njegova porodica je Ashd
Nd priča o vratima Tawheeda
• Imam Šišm, mir neka je s njim, Mevfarmind: „Khada, brzoplet, postojan, odvažan, naučni ili khudski. Ke Makduri Nabud 2 [1] ».
• Ispred Nadžma, Šišma, Haftama i Haštama, neka je mir na njega, Megfarmind: „Obrazi moji, dođite k meni, svjetlosti moja, poput mene, ugnjetavao sam mješavinu gnijezda i moje znanje je poput neznanja.
• Imam Hashtim, alejhi selam, Miffermind: „Mardam je svojstvo Seha, darandska doktrina:„ Dokažite karakteristike Seha, uz to, dokaz Mekkinda uspoređujući ga sa Dejranom i dokazujući osobine Ra. ] ».
• Imam Šešm, mir neka je s njim, Varmodand: „Blagoslovljen i uzvišen neka je Hudavand i uzvišen u vremenu i mjestu, i pomaknut i pomaknut i tišina je poštena Namishud Balakha ili Afrininde u vremenu i mjestu i ganuta i tišina [4]“
چ i njegova šala o Tawheedu:
• Taj Khaddawand, Nam Hudawd i Namnahati Asst, gdje su pridjevi kdar khaddar (oblik i naslov). Faza koncepta korištena je prema stvarnosti pojedinog dijela koji nije podjeljen na Dir Mian Nest, Islam Bray Glouvieri, gdje je sumnja Narwa, (prijetnja mu opisom poricanja porijekla Kemala), njegove doktrine Pirwan Khud ra Dar Mian negirajući i dokazujući poricanje Mijdarda i konstitucije Mivorada : Khadda je nauka o Dardu, koja je nauka o Dejranu.
• Objedinjavanje redova i divizija Dard-a: samo-ujedinjenje, ujedinjenje mojih svojstava, ujedinjenje mojih postupaka, ujedinjenje mojih sluga [6].
• Hikmat, moji obrazi transcendentni, molio je (s njim ljude iz kuće (S)), odgovor u odgovoru, gdje da koristim ovu stanicu, i reći ću mu, vidjeću ga, poslušat ću ga i pokoravam mu se. Njegovo je štovanje, umišljeni Khodshan, Shunde Glovery Kind [7].
1) Sjednice i spomenici kojima je prisustvovao ajatolah Fatimi, Allah mu se smilovao
2) Bahar Al-Anwar, 2. dio, str. 125, vijesti i narativi koji prenose intenzitet ljudi iz Beit Durra.
[3]) Bahar Al-Anwar, 2. dio, str. 94
[4]) Bahar Al-Anwar, 2. dio, str.92
[5]) Njegov šiija dar islam, njegov znak je Sayed Muhammad Hussein Tabatabai, Bakhsh Sum
[6]) Duh Barvah pročišćen je tragovima traga Šahida Mutahharija
[7] Knjiga o osnovama vjerovanja ajatolaha Misbah Jazdija
Reda Qarzi
تنظیمات
این پرونده را به اشتراک بگذارید :
